یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بدنسازی که در عرض پنج سال حرفه ای شد


بدنسازی که در عرض پنج سال حرفه ای شد

فخری مبارک را می توان یکی از بااستعدادترین بدنسازان حال حاضر به حساب آورد شاید تا به حال اسم این بدنساز را هم نشنیده باشید پس بهتر است نام او را به خاطر بسپارید, چون در آینده ای نزدیک او را در سطوح بالای حرفه ای خواهید دید

فخری‌مبارک را می‌توان یکی از بااستعدادترین بدنسازان حال حاضر به حساب آورد. شاید تا به‌حال اسم این بدنساز را هم نشنیده باشید. پس بهتر است نام او را به خاطر بسپارید، چون در آینده‌ای نزدیک او را در سطوح بالای حرفه‌ای خواهید دید.

فخری‌مبارک قهرمان دسته نیمه‌سنگین‌وزن (۹۰ کیلوگرم) مسابقات NPC سال ۲۰۰۵ و مقام دوم مجموع را تصاحب کرد و توانست کارت حرفه‌ای خود را در اولین ورود خود به مسابقات NPC به‌دست آورد. او می‌گوید: ”هنوز هم نمی‌توانم باور کنم. چند ماه پیش حتی تصور حرفه‌ای شدن هم در ذهنم نمی‌گنجید. حتی حالا هم فکر می‌کنم خواب می‌بینم.“

در مساباقت NPC که در تاریخ ۲۹ و ۳۰ جولای برگزار شد، مبارک فریاد تشویق و هیجان تماشاچیان را به‌سوی خود جلب کرد که خیلی هم عجیب نبود، چرا که بدنی ایده‌آل برای تمام علاقمندان را به نمایش گذاشت. بدنی پهن و V شکل، پاهائی حجیم و کات، ساق پائی کامل، پشتی خوش‌فرم و با جزئیات، به‌علاوه خطوطی عمیق و مشخص در سرتاسر بدن. و او تمام اینها را تنها در طول پنج سال به‌دست آورده، زمانی به اندازه یک چشم به‌هم‌زدن در عالم بدنسازی.

تمرینات استخوان‌شکن و زندگی در بروکلین ـ نیویورک. برای او مثل کاتالیزور بوده. زمانی‌که او ۱۹ سال داشت برای سرگرمی و تفریح به باشگاه می‌رفت و به‌صورت گسسته تمرین می‌کرد، ولی اینکار را هرگز برای ساختن عضلات انجام نمی‌داد. ”هیچ‌وقت باشگاه نمی‌رفتیم برای اینکه شکم شش تکه‌ای داشته باشم. ما تنها دوست داشتیم با وزنه‌ها تمرین کنیم بعد هم بریم و پیتزا بخوریم!“

تا اینکه تحصیل او در دانشگاه و ازدواج با همسرش سندرا باعث ایجاد احساس مسئولیت بیشتر در او شد و مبارک را به فکر واداشت که ارزش تلاش برای کسب موفقیت را درک کند. و حاصلش شخصیتی شد که به او کمک کرد تا از نوعی بیماری تنفسی مرگ‌بار در سال ۲۰۰۰ نجات یابد و باعث بازگشت جدی او به بدنسازی شد.

”یک شب وقتی به رختخواب رفتم، احساس کردم توان نفس کشیدن ندارم، مثل کسی که در حال غرق شدن است. یک‌ساعت بعد، سندرا متوجه شد که رنگ چهره‌ام کبود شده و سریعاً مرا به بیمارستان رساند.“ در عرض دو ساعت، مبارک به کمائی هشت‌روزه فرو رفت.

چرا و چطور مبارک مبتلا به این بیماری شد؟ ”قبل از آن هرگز در زندگی مریض نشده بودم! از آن دسته افرادی بودم که وقتی کسی می‌گفت دچار آنفولانزا شده، می‌گفتم یعنی چه؟ یعنی همان سرماخوردگی؟ بنابراین نمی‌دانم چرا ناگهان دچار چنین مرضی شدم. پزشکان نتوانستند نوع ویروس مرا تشخیص دهند، ولی من از آن بیماری نجات یافتم و خدا را شکر می‌کنم.“

به محض کسب بهبودی، شروع کرد به تغذیه بهتر و تمرین سخت‌تر. دو سال بعد، قهرمان مسابقات آتلانتیک ۲۰۰۲ شد و سه سال پس از آن حرفه‌ای.

چه چیزی به او انگیزه داد؟ نه مقاصد شخصی بلکه خوشحال شدن خانواده و دوستان. ”این پیشنهاد همسرم بود که در مسابقات آمریکا شرکت کنم و دیگران هم برایم زحمت زیادی کشیدند، این‌کار را نمی‌توانستم به تنهای انجام دهم؛ این‌کار را انجام دادم تنها برای اینکه باعث خوشحالی و افتخار خانواده و دوستانم شوم. خوشحالی دیگران بسیار مرا تشویق می‌کند. وقتی دوستی زنگ می‌زند و می‌گوید: تبریک می‌گویم، باورم نمی‌شود که تو این‌کار را کردی، ولی می‌دانستم توانائی‌اش را داری. می‌توانید خلوص و صمیمیت را در صدای آنها حس کنید و این بالاتر از هر چیز دیگریست.“

حالا، لازم است مبارک مسیر پرخطر حرفه‌ای را بپیماید، با وجود دو مسئله متضاد در موردش، حجم بیش از حد و حجم ناکافی. ”شما تعدادی هیولا آنجا دارید. من بیرون می‌روم و مردم می‌گویند که واقعاً بدن بزرگی دارم، در مقابل به آنها می‌گویم: من ماهی بزرگی هستم در یک دریا.“

”شما به مسابقات سطح ملی می‌روید و تعدادی از این افراد را می‌بینید، به کالیفرنیا می‌رود، و افرادی را می‌بینید که با اینکه مسابقه نمی‌دهند بدن‌های حیرت‌انگیزی دارند! نمی‌توانید تصور کنید که چقدر بزرگند. ولی من با قد ۱۶۵ سانتیمتر، دارای ژنتیک لازم برای تبدیل شدن به یک هیولا نیستم؛ باید روی کیفیتم تمرکز کنم. لازم است مقداری حجم به تمام بخش‌های بدنم بیافزایم تا بتوانم در سطح حرفه‌ای رقابت کنم. ولی باید این‌کار را به‌تدریج انجام دهم و ببینم چقدر می‌توانم پیش روم، بدون اینکه تقارن و تناسبم را از دست بدهم. حالا سوار امواجم و نمی‌خواهم کنار بکشم. می‌خواهم شانسم را امتحان کنم. امسال در یکی از رقابت‌های حرفه‌ای حاضر می‌شوم، شاید آیرون من، چون از طرفداران بزرگ ورزش هستم و می‌خواهم تمام فوق ستاره‌ها را ببینم. من هنوز هم به مسابقات می‌روم و از دیدن بدن‌هائی مثل دکستر جکسون و جی‌کاتلر لذت می‌برم.“

● دوشنبه: پا و شکم

تمرین با کشش جلو پا ماشین آغاز می‌شود، برای چهار ست که جهت گرم کردن هم به‌کار می‌رود؛ سپس؛ اسکوات تا رسیدن به ۲۷۰ کیلوگرم، و به‌دنبالش اسکوات از جلو و پرس‌پا. برای آخرین حرکت، مبارک و دوستانش، جول پوم و نسیر فدی، نفس شرور خود را به‌کار می‌گیرند. لقب آنها ”بچه‌های بد تمرین شهر نیویورک“ است.

مبارک چنین شرح می‌دهد: ”ما دستگاه پرس پا را با هر چیزی که بتوانیم پر می‌کنیم، سپس باید ۳۰ تکرار انجام دهیم. از هر طریق ممکن. مهم نیست اگر پنج دقیقه هم طول بکشد؛ باید ۳۰ تکرار را انجام دهیم. برای کسانی‌که می‌خواهند با ما تمرین کنند، اولین روز تمرین مشترک روز پا خواهد بود. یا باید ست را با ما اجراء کنند یا اینکه از خیر تمرین بگذرند. آنها می‌آیند و می‌گویند: می‌خواهیم با شما تمرین کنیم، ما هم می‌گوئیم: خوب روز پا بیائید با هم تمرین می‌کنیم!“


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید