یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ایران و چرخه خشونت در خاورمیانه


ایران و چرخه خشونت در خاورمیانه

این روزها سوالات بسیار و عدم قطعیت زیادی در خاورمیانه وجود دارد که از مقاصد جمهوری اسلامی ایران در داخل عراق و احتمالا در کل منطقه خلیج فارس ناشی می شود

این روزها سوالات بسیار و عدم قطعیت زیادی در خاورمیانه وجود دارد که از مقاصد جمهوری اسلامی ایران در داخل عراق و احتمالا در کل منطقه خلیج فارس ناشی می شود. من شخصا امیدوارم که وجود چنین عدم قطعیت و بیم های همراه آن سبب نشود طرف های دیگر در خاورمیانه واکنش بیتشری نشان دهند و اقداماتی صورت دهند که نهایتا بتواند به چرخه غیر قابل توقف خشونت منجر شود.

در طول دهه ۸۰ حدود یک میلیون نفر که تقریبا همه آنها مسلمان بودند، جان خود را از دست دادند و اقتصاد دو کشور در طول دهه جنگ ایران و اعراب دچار مشکل شد. قطعا هیچ کس در منطقه نمی خواهد آن تجربه دوباره تکرار شود و مهم تر اینکه اکنون تکرار شود، یعنی زمانی که اثرات مرگبار چنین جنگی به سرعت در سراسر کل خاورمیانه گسترش خواهد یافت.

من امیدوارم راهی برای رفع هراس و نگرانی همه پیدا شود و اختلافات را بتوان با راهی غیر از جنگ افزارها و قتل و خونریزی حل کرد و از تنش ها جلوگیری کرد. من هم چنین امیدوارم حتی اگر بدانم که امروز داخل عراق کشتارهای قومی در حال گسترش غیر قابل باوری هستند.

برای فهم موقعیت منطقه خلیج فارس، احتمالا تحلیل وضعیت فعلی روابط میان ایران و دولت امریکا، که هر دو از بازیگران بزرگ منطقه ای هستند، خالی از فایده نخواهد بود. در سالهای اخیر واشنگتن و تهران بر سر سه موضوع اصلی با یکدیگر رقابت و ستیز داشتند:

۱) دوام حکومت تهران

۲) انرژی هسته ای ایران و برنامه احتمالی ساخت سلاح های هسته ای

۳) نقش ایران در داخل عراق

اما این موارد چگونه به یکدیگر ارتباط دارند و تحولات آنها در طول زمان چه بوده است؟

ژانویه ۲۰۰۲ بود که جورج بوش، ایران را در طرح خود به عنوان بخشی از محور شرارت قرار داد (که شامل عراق زمان صدام و کره شمالی هم می شد). استدلال اصلی او برای این طرح، این بود که هر یک از این کشورها ممکن است در پی بدست آوردن سلاح های هسته ای یا هر نوع سلاح کشتار جمعی دیگر باشد که با در نظر گرفتن ماهیت شیطانی آنها، ممکن است هر لحظه این سلاح ها علیه دیگر کشورها از جمله امریکا استفاده شود.

۱۴ ماه بعد استدلال مشابهی درباره سلاح های کشتار جمعی، یکی از دلایل اصلی بوش برای شروع جنگ علیه صدام حسین بود که موجب «تغییر حکومت» در بغداد شد و کلینتون نیز مدتها در انتظار آن بود. بوش به وضوح مشخص کرد که در نظر او اتهاماتی که در مورد داشتن سلاح های کشتار جمعی وارد است رابطه بسیار نزدیکی با مبارزه برای تغییر حکومت کشورهای عضو محور شرارت دارد (این قضیه با وجود اینکه به زودی اثبات شد تمامی اتهامات او مبنی بر وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق بدون پایه هستند، ادامه یافت.)

بهتر است به یاد آوریم زمانی را که چند ماه پس از حمله امریکا به عراق، ایرانی ها دلایل خوب بسیاری داشتند که از وضعیت جدید نگران باشند. اتهامات مشابهی که بوش در مورد عراق ایراد می کرد، پس از آن به شکل فزاینده ای متوجه تهران شد. بسیاری از نو محافظه کاران حاکم در واشنگتن آشکارا خواهان سرنگونی حکومت ایران بودند و این در حالی بود که نظامیان امریکا عملیات گسترده ای در سراسر عراق، داخل افغانستان و تمامی منطقه خلیج فارس انجام داده بودند. به این ترتیب لجتسیک حمله امریکا به ایران در ماه می ۲۰۰۳ بسیار آسیب پذیرتر از ژانویه ۲۰۰۲ می نمود.

برای ایران دور نمای تشکیل دولتی دشمن و طرفدار امریکا در مرزهای غربی آن، که می توانست آغازگر هر گونه حمله احتمالی امریکا به ایران در آینده باشد، شدیدا تهدید کننده به نظر می آمد. از این رو ممانعت از ظهور و پاگرفتن چنین دولتی در داخل عراق برای ابقای حکومت تهران حیاتی می نمود. نحوه عملکرد تهران در داخل عراق بسیار مشابه آنچه بود که سوریه در لبنان انجام داده بود و این مربوط به زمانی می شود اسراییل تقریبا تمامی این کشور را در سال ۱۹۸۲ اشغال کرد.

مانند سوریه در لبنان، ایران روابط بسیار و نزدیکی با بخش های مختلف بدنه سیاسی عراق داشته و دارد که شامل افراد مختلف قومی و ایدئولوژیکی و نیز دوستان بسیاری با منافع مشترک می شود که ممکن است حتی از نظر ایدئولوژی با تهران تفاوت بسیار داشته باشند. باز هم مانند حضور سوریه در لبنان، چنانکه ۲۰ سال پیش (و البته هنوز) بود، تهران راههای بسیاری برای کسب اطلاعات درباره وضعیت داخلی عراق دارد و می تواند پتانسیل سیاست داخلی آن را که بسیار بهتر از اشغالگر خارجی این کشور است، درک کند.

طراحان حمله نظامی امریکا در واقع بدون آنکه بدانند به برنامه های تهران کمک کردند و احمد چلبی نیز در مورد اینکه عراق پس از پیروزی امریکا چگونه باید اداره شود، به اهداف خود رسید. چلبی بود که به واشنگتن قول داد شبکه گسترده هواداران او می توانند پس از سقوط صدام، کشور را اداره کنند و بدین وسیله بهانه ای به دست رامسفلد داد تا به دلایلی که برای خود داشت به دنبال فرستادن نیروهای اشغالگر کمتری به عراق باشد زیرا در صورت اطمینان از امنیت عمومی داخل، کشوری به اندازه عراق نیاز به نیروی بیشتری نداشت.

باز هم چلبی بود که با موفقیت توانست تمامی ارتش عراق را منحل کند و از این رو در اواسط سال ۲۰۰۳، بخش های عظیمی از عراق کاملا بدون امنیت و پلیس باقی ماندند و ارتش امریکا نیز برای استقرار امنیت کافی نبود زیرا تمامی نیروهای امنیتی عراق که می توانستند این کار را انجام دهند، از صحنه خارج شده بودند. این قضیه خلا بزرگی در عراق ایجاد کرد و سازمانهایی که تهران از آنها حمایت می کرد، توانستند به راحتی آن را پر کنند.

از اواسط سال ۲۰۰۳، ایران توانست در داخل عراق با سازمانهای بیشتری فعالیت کند که برخی از آنها در همان زمان گاهی آشکارا با یکدیگر در بخش های مختلف کشور برای کسب قدرت می جنگیدند. در ماههای بعد، تجربه نیروهای امریکا در عراق، پیامدهای جهانی بیشتری به دنبال داشت که واشنگتن آنرا نتیجه شیوه یک جانبه حمله به عراق می دانست و در نتیجه بسیاری از اعضای دولت بوش ترغیب شدند که تغییر حکومت دیگری را با حمله به ایران یا سوریه شکل دهند که خود نهایت حماقت آنها را نشان می داد.

در آن زمان یعنی تقریبا اواخر تابستان سال ۲۰۰۴، نخستین و مهم ترین هدف تهران در عراق به دست آمد و مانع از تلاش های امریکا برای براندازی حکومت ایران شد. تهران هم چنین موفقیت های بیشتری بدست آورد زیرا سرمایه های ژئواستراتژیک جدیدی در داخل عراق پیدا کرده بود. از آن زمان پر تنش ترین سوال برای همه این بوده است: ایران امید دارد با این دستاوردها چه کاری انجام دهد؟

این سوال را باید با توجه به بخش دوم رقابت ایران و امریکا بررسی کرد (یعنی برنامه هسته ای ایران) و اهداف احتمالی گسترده تر تهران در سراسر خاورمیانه را در نظر داشت. مناقشه ای که بر سر برنامه هسته ای ایران وجود دارد، در روز ۲۴ سپتامبر به نقطه ای رسید که خلاف معمول بود و رای علیه ایران از سوی کل اعضا مورد تایید قرار نگرفت و ایران به اتهام عدم پیروی از ان.پی.تی به شورای امنیت ارجاع داده شد. هر گونه رای این شورا در مورد ایران می تواند موجب اقدامات پیشگیرانه جهانی شود هر چند امریکا احتمالا نمی تواند رایی علیه ایران به دست آورد زیرا روسیه و چین حق وتو دارند.

از طرفی هیچ تاریخی برای ارجاع ایران مشخص نشده است و به گفته البرادعی تا ماه نوامبر این موضوع پیگیری نخواهد شد و زمان بیشتری برای دیپلماسی وجود خواهد داشت. به این ترتیب اکنون هنوز نوعی بن بست میان واشنگتن و تهران وجود دارد. البته تاکنون واشنگتن تعهداتی مشابه کره شمالی به ایران نداده است و اگر این کار صورت گرفته و نوعی معامله میان دو کشور انجام شود، تهران قطعا از امریکا می خواهد که تعهداتی از همین دست را به ایران دهد و شاید بخواهد که امریکا نقش ایران را دست کم در بخشی از عراق به رسمیت بشناسد.

می توان پیش بینی کرد که عوامل مختلفی در معامله سیاسی آینده میان تهران و واشنگتن نقش خواهند داشت ولی سیاستمردان واشنگتن (و نیز اسرائیل) هر دو شدیدا با تهران دشمن خواهند بود. پس توازن استراتژیک خلیج فارس در میان این همه تغییرات چه می شود؟ قطعا کاهش قدرت سنی ها و احساس عرب ها در داخل عراق برای بسیاری از شخصیت ها و قدرت های سنی عرب مشکل ساز بوده است ولی نفرت میان مسلمانان شیعه و سنی مانند نفرت میان مسیحیان کاتولیک و پروتستان در سراسر دنیاست که در ایرلند شمالی مشکلات داخلی طولانی مدتی را به همراه داشته است. اما مناطق بسیاری هستند که در آنها کاتولیک ها و پروتستان ها به خوبی با هم کنار می آیند و این قضیه در مورد شیعیان و سنی ها هم صادق است.

با این حال در فضای پر تنش و تحرک امروز خاورمیانه، درایت و بصیرت کافی تمامی رهبران و مردم منطقه نیاز است تا بافتنه ای که در سراسر منطقه کشیده شده، مقابله کنند. ژئوپلتیک منطقه به سرعت در حال تغییر است و تغییرات اغلب بسیار بی ثبات هستند.

مرجع : هلنا کابن

مترجم : شبنم جعفرزاده