شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

۱۳ آبان و طنازی های تاریخ


۱۳ آبان و طنازی های تاریخ

فرارسیدن سی امین سالگرد اشغال سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام فرصت مناسبی را به دست می دهد تا با نگاهی تاریخی به کند و کاو پیرامون این حادثه بپردازیم

فرارسیدن سی امین سالگرد اشغال سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام فرصت مناسبی را به دست می دهد تا با نگاهی تاریخی به کند و کاو پیرامون این حادثه بپردازیم.

به جز اهمیت زمانی، بررسی ابعادی چند از اشغال سفارت امریکا در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از منظری دیگر نیز دارای اهمیت است و آن شرایط و مختصات فضای کنونی سیاسی - اجتماعی کشورمان است. نتایج اعلام شده انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث تلخ و در عین حال تاریخی (و شاید تاریخ ساز) پس از آن، نظام سیاسی ایران را وارد دوران تازه یی از حیات خود کرده که به نظر نمی آید با هیچ کدام از مقاطع تاریخی پیش از آن قابل مقایسه باشد. از سوی دیگر ایالات متحده امریکا نیز شاهد وقوع رخدادی بی سابقه بود که طی آن فردی سیاهپوست و آفریقایی تبار با شعار «تغییر» به مقام ریاست جمهوری این ابرقدرت رسید تا هر دو طرف مخاصمه ۱۳ آبان، روزگار کنونی را با صورتی متفاوت از گذشته طی کنند.

این روزگار جدید در ایران امروز اما شرایطی کاملاً متفاوت دارد. از میان دانشجویانی که در اواسط سال ۵۸ به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مشهور بودند و انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های سراسر کشور را ذیل تابلوی «دفتر تحکیم وحدت» تشکیل داده بودند، امروز دو طیف بیشتر خودنمایی می کنند.

طیف اول را گروهی شامل می شود که اشغال سفارت بیشتر با نام آنها شناخته شده است. به عبارت بهتر می توان گفت رهبری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که سفارت ایالات متحده در تهران را به تسخیر خود درآوردند با این گروه بود. محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، حبیب الله بی طرف، عباس عبدی، معصومه ابتکار، محسن امین زاده، رضا سیف اللهی و تنی چند از دانشجویان دیگر، شاخص ترین چهره های آن جمع بودند. همین افراد بودند که هماهنگ با نظریات آیت الله محمد موسوی خوئینی ها که به نیابت از آیت الله خمینی و به عنوان یک رابط (و نه الزاماً با هماهنگی او) مجوز اشغال سفارت ایالات متحده را صادر کرده بود، واقعه ۱۳ آبان را خلق کردند. طیف دیگر اما کمتر چهره شناخته شده یی را در خود می بیند. شاید بتوان گفت مهم ترین و شاخص ترین فردی که نامش از این جمع در میان تسخیرکنندگان سفارت امریکا در تهران وجود دارد، محمود احمدی نژاد باشد که چند سال پیش از این، انتشار عکس فردی شبیه به او در جریان گروگانگیری اعضای سفارت در نشریات غربی، جنجال بزرگی را برپا کرد.

هرچند پس از آن، این سعید حجاریان بود که در مقام یکی از فعالان موثر ماجرای ۱۳ آبان به صراحت خبر از آن داد که احمدی نژاد و طیف همفکر او مخالف تسخیر سفارت ایالات متحده بودند و در عوض توصیه می کردند سفارت وقت شوروی در تهران به اشغال دانشجویان درآید؛ امری که اگرچه توسط برخی دیگر از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هم تایید شد اما هرگز توسط احمدی نژاد و طیف دوم تکذیب نشد.صورت روزگار جدید در ایران اما به آن علت متفاوت خوانده می شود که در آستانه سی امین سالگرد واقعه اشغال سفارت امریکا در تهران، خالقان آن واقعه که توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی «انقلاب دوم» نامیده شد،توسط جناح رقیب«ضدانقلاب» خوانده می شوند. حاشیه نشینی جناح چپ خط امام در عرصه سیاسی ایران اگرچه از مقطع پس از درگذشت آیت الله امام خمینی(ره) آغاز شد و در جریان انتخابات مجلس چهارم به اوج خود رسید اما بی گمان بزرگان این جریان نیز کاملاً موافق هستند که دوران کنونی سخت ترین و صعب ترین دوران حیات سیاسی - اجتماعی ایشان است؛ دورانی که جریان پایبند به مواضع و آرمان های امام خمینی برای ادامه فعالیت ها و حتی حیات خود با دشواری های گوناگونی روبه رو است.

شاید نگاهی گذرا به وضعیت چهره های شاخص این جریان که در ماجرای تسخیر سفارت نقشی کلیدی داشتند، خود گویای همه چیز باشد. آیت الله موسوی خوئینی ها که روزگاری از جمله نزدیک ترین افراد به بنیانگذار جمهوری اسلامی به شمار می آمد و با احکام متعدد صادره از جانب او عالی ترین مقام های حکومتی را در اختیار داشت. دانشجویان پیرو خط امام نیز یا مانند عباس عبدی پس از تحمل چندین سال حبس اینک با انواع و اقسام مصائب تحمیلی روبه رو هستند یا مانند محسن میردامادی و محسن امین زاده در سلول انفرادی هستند یا به قید وثیقه آزادند. الباقی هم که به کلی از نقش آفرینی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور محرومند یا اینکه خود ناچار به کناره گیری از عرصه شده اند. این همه البته مشتی نمونه خروار از وضعیت کلی جریان چپ خط امام در سپهر سیاسی کشور است که شاید افرادی مانند موسوی خوئینی ها، مهدی کروبی، محمد خاتمی، علی اکبر محتشمی پور و دیگران به عنوان نزدیکان امام حرف های بیشتری برای بیان کردن در این خصوص داشته باشند.

واقعیت این است که هم حامیان این اقدام و هم مخالفان آن برای اثبات سخن خود ادله صحیحی در دست دارند. مخالفان می گویند اشغال یک سفارت و به گروگان گرفتن اعضای آن در تضاد با قوانین و پیمان های دیپلماتیک و بین المللی بوده، چهره خشنی از جامعه، نظام سیاسی و انقلاب نوپای ایران به جهانیان ارائه داد و کشورمان را وارد خصومتی تمام عیار با ایالات متحده کرد که کماکان ادامه دارد. آنها به قطع کامل روابط امریکا با ایران پس از اشغال سفارت و خودداری تهران از آزادسازی گروگان ها اشاره می کنند و زیان های ناشی از این اتفاق و خصومت حاصله از پی آن را بسیار بیشتر از منافع آن می دانند.

اما از سوی دیگر حامیان واقعه ۱۳ آبان با اشاره به نقش امریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق و حمایت های دولت این کشور از محمدرضا پهلوی و نیز جلسات و اتفاقات مرموز در سفارت امریکا پس از انقلاب مردمی ۲۲ بهمن ۵۷، این حرکت را در جهت جلوگیری از وقوع توطئه یی دیگر از جانب استکبار جهانی علیه ملت ایران توصیف می کنند. آنها حمایت عمومی مردم ایران از تسخیر سفارت توسط دانشجویان پیرو خط امام را شاهدی دیگر بر صحت این اقدام تلقی می کنند. از نظر موافقان ۱۳ آبان، قطع رابطه امریکا با ایران نه تنها به ضرر ایران تمام نشد بلکه به سبب آنکه ایرانیان را ناچار کرد تا از آن پس روی پای خود بایستند، کاملاً به سود منافع ملی ایران و در راستای توسعه کشور و تحقق شعار «استقلال» به عنوان یکی از اصلی ترین مطالبات عمومی انقلاب ۵۷ تمام شد.بنابراین پاسخ به پرسش ابتدای بحث، ارتباطی مستقیم با دریچه یی دارد که از آن به رخداد ۱۳ آبان نگریسته شود.

از این منظر نگاهی دیپلماتیک به واقعه اشغال سفارت و تاثیر آن بر جایگاه کشورمان در نظام بین الملل نمی تواند طرفداران خود را به درستی این اتفاق مجاب سازد؛ همان طور که نگاهی انقلابی (اما نه الزاماً ایدئولوژیک) به این رخداد، توانایی راضی نگه داشتن طرفداران حادثه ۱۳ آبان را برای مدت های مدیدی داراست.البته در این میان دسته سومی هم وجود دارد؛ گروهی که معتقدند ۱۳ آبان درست یا غلط به تاریخ پیوسته است و برای ایفای نقش مثبت در جهان امروز و گرفتن سهم خود از دنیای فردا نباید در دیروز توقف کرد. شاید این هم یکی دیگر از طنزهای تاریخ باشد که جوانان پرشوری که پیش قراولان بالا رفتن از دیوار سفارت بودند، آنگاه که گرد پیری بر سر و صورت شان نشست، طرفدار این نگاه شدند؛ تا به یاد بیاوریم این تنها «انقلاب» نیست که فرزندان خود را می بلعد، «انقلاب دوم» هم با فرزندان خود بهتر تا نمی کند. «دردناک» بودن جزء اصول ثابت طنزهای اجتماعی و تاریخی است.

محمدرضا یزدان پناه