شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کلاغ و روایت از هم پاشیدگی ها


کلاغ و روایت از هم پاشیدگی ها

نگاهی به مجموعه داستان فرشته نوبخت

«بهشت کوچک»، بلندترین داستان مجموعه «کلاغ» نوشته فرشته نوبخت داستانی گیرا از زندگی‌ است که «ماه بانو نامی» از شخصیت‌های زن داستان آن را روایت می‌کند.

نویسنده جایش را به شخصیت اصلی استان می‌دهد تا رویت را پیش ببرد و رویدادها را روایت کند. برخلاف داستان‌هایی که نویسنده بودن شخصیت اصلی داستان هیچ توجیه روایی ندارد، در داستان «بهشت کوچک» نویسنده بودن شخصیت اصلی داستان نه تنها به رقم زدن داستان کمک کرده بلکه ضرورت است.

شاید عمده‌ترین وجه ممیز نویسنده‌ها با غیر نویسنده‌ها هم در همین باشد که رویدادهای خصوصی و اجتماعی را دراماتیک می‌بینند و به این نحو با رویدادها مواجه می‌شوند.

برای همین است که برش‌ها، فضاسازی، دیالوگ‌های محدود و دیگر عناصر داستان درروایت «بهشت کوچک»سر جای خود قرار دارد.جایی که از آن به عنوان در خدمت داستان بودن یاد می‌شود. نوبخت در بلندترین روایت مجموعه داستانش موفق‌تر از سایر داستان‌ها عمل کرده است شاید به اعتبار اینکه مجال پرداخت بیشتر یافته است و توانسته بسط یافته‌تر از دیگر داستان‌ها با رویداد‌ها و شخصیت‌های داستان «بهشت کوچک» روبه‌رو شود.

● وجه مشترک داستان‌ها

وجه مشترک تمامی داستان‌های این مجموعه راوی «زن» است. «زن» یا «مرد» بودن راوی داستان به خودی خود ارزش زیبایی‌شناختی – ادبی ندارد؛ بلکه اینکه نویسنده بتواند به نحوی باورپذیر و تاثیرگذار «زن» و «مرد»‌های داستانش را در موقعیت‌های متناقض و مختلف با خلاقیت روایت کند؛ می‌تواند مولفه و شاخصه ارزیابی داستان باشد و فرشته نوبخت تا حدی در این مسئله موفق بوده است.

هرچند راوی‌های داستان‌های مجموعه کلاغ «زن» هستند اما نویسنده در طرح مسائلی که معطوف به زن‌ها و حقوق آن‌هاست متوقف نمی‌شود و سعی می‌کند با به کارگیری زبانی روان و پرحرکت به عواطف انسانی نقبی بزند و بیشتر از هرجای دیگر در داستان «وقتی باران می‌بارد» این مسئله تحقق پیدا کرده است.

گاه پرداخت خوب و زوایه دید متفاوت هم نمی‌تواند ایده دست‌مالی شده و نخ‌نمایی را به داستانی اثرگذار تبدیل کند و اگر در پاره‌ای از روایت‌ها و شعرها، یک تار موی زنانه دالی مبنی برخیانت مرد معرفی شده و از فرط استفاده اشباع شده است؛ اینجا «صندل‌ها و ته سیگار ماتیکی» جای آن تار موی معروف را گرفته است و به اعتقادم به‌رغم پرداخت خوب این ایده تکراری برای بازخوانی یک خیانت داستان «صندل‌ها و ته سیگار ماتیکی» را به اثری جاندارو دلپذیر تبدیل نکرده است.

کاش نویسنده ایده‌ای دیگر را برای طرح خیانت جست‌وجو کرده بود و این تلاش را برای خلق آن ایده گذاشته بود.

● دغدغه‌های شخصیت‌ها

روایت‌های مجموعه «کلاغ» عمیقا دغدغه «رابطه» دارد، شخصیت‌های داستان‌ها در موقعیت‌های رومانتیک،کمیک و تراژیکی قرار می‌گیرند، نویسنده سعی می‌کند با فضا سازی، دیالوگ‌ها، زاویه دید خلاق و مناسب مخاطب را با شکل‌های از هم گسیخته «روابط» روبه‌رو کند.

عمده تلاش این مجموعه در چالش کشیدن روابط آسیب‌پذیر و شکننده آدم‌هایی است که ناگزیر از مناسبات زیست اجتماعی - شهری پر تنش و شتاب‌زده، خیانت می‌کنند یا خیانت می‌شوند. بی‌اعتنایی، بی‌تفاوتی عدم مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی شخصیت‌های داستان در عین‌حالی که تو را به جای دوری نمی‌برد، سعی می‌کند مخاطب را به صرافت با فاصله به خویش نگاه کردن بیندازد.

مجالی به دست می‌دهد تا سر لای سطرها برده و با تاملی - درنگی که اقتضای ادبیات است مخاطب را به صرافت همین روزهای تهران - ایران بیندازد. روزهایی که بیشتر از تمام حیات مدنی - اجتماعی ایران شتاب زده، از هم گسیخته و پاره پاره است. این روح کلی روایت‌هایی است که در مجموعه «کلاغ» کنار هم قرار گرفته است.

● سعی بر خلاف‌‌آمد عادت

داستان «راز» در عین حالی که سعی دارد خلاف آمد عادت این مجموعه باشد و در پرداخت فنی‌تر و تکنیکی‌تر رفتار کند؛ ناکام می‌ماند.

به این اعتبار که بخش‌هایی از نشانه‌های متن برای فهم آن پیش نویسنده باقی می‌ماند و مخاطب تقریبا بیشتر از اینکه با «روایت» روبه‌رو باشد با «خاطره» و «نوستالژی» نویسنده است که مواجه می‌شود و به اعتقاد من از ضعیف‌ترین داستان‌های مجموعه «کلاغ» است. سر آخر پیشنهاد می‌کنم خواندن این مجموعه را از آخر شروع کنید.

حسن همایون



همچنین مشاهده کنید