سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
آیا حقوق متقابل اعضای خانواده رعایت می شود
تو عشق منی، همه چیزم، پشتوانه روزهای سخت و دلگرمی روزهای خوشیام هستی. تو خانواده منی، همه دار و ندارم، شناسنامهام، هویتم، قوت قلبم. خانواده را که خلاصه کنی میشود عشق، عاطفه، صمیمیت و اگر به همش بریزی، میشود کدورت، سردی، دشمنی و جدایی. دکتر فاطمه فراهانی که تحلیلگر مسائل اجتماعی است، روزی که با جامجم مصاحبه میکرد همه هم و غمش بر این بود که این تعریف از خانواده را میان ایرانیان جا بیندازد و به یادمان بیاورد خانهای که در آن محبت نیست و حرمتها حفظ نمیشود، خوابگاه بودنش مسجل است. نسخههای او برای داشتن خانوادهای خوشبخت، قابل تامل است.
با اینکه عصر خانها و سالاری کردنها تمام شده، ولی هنوز در برخی خانوادهها عدهای قصد سالاری کردن بر دیگران را دارند چه مرد، چه زن و چه فرزند؛ در حالی که محیط خانواده نه جای برتریجویی است و نه جای تضییع حقوق دیگران. به نظر شما این برتریجوییها چه عواقبی دارد؟
سالاری کردن در محیط خانواده ریشه در زمانی دارد که جامعه ما فئودالی بود و فردی که از نظر مالی توانمندتر از دیگران بود سایر افراد را به فرمانبرداری از خود وادار میکرد. در آن زمان زنها عموما زیر فرمان مردها بودند، اما پس از اینکه آنها نیز وارد عرصههای اجتماعی شدند و حقوقشان را بیشتر شناختند، ساختار مردسالاری کمرنگ شد؛ اما این اتفاق مصادف بود با شروع فرزندسالاری که زاییده احساس ناامنی افراد نسبت به آینده است به این معنی که چون پدر و مادرها نسبت به آینده ترس داشتند به فرزندان بیش از حد توجه میکردند تا آنها آینده بهتری داشته باشند.
البته این روشهای سهگانه که هنوز هم در برخی خانوادهها اعمال میشود، همه نادرست و محل تردید است چون یک خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک زمانی موفق است که حقوق هیچیک از اعضا در آن ضایع نشود و کسی بر دیگری برتری نجوید.
در واقع وقتی موضوع سالاری یک نفر بر دیگری مطرح میشود، پای ضعف عاطفی به میان میآید که این ضعف و بیتوجهی میتواند به ایجاد انحرافات در خانواده منتهی شود. برای همین بعید نیست زنان در چنین خانوادههایی دچار سرخوردگی شوند، چون به این نتیجه میرسند که وجود آنها فقط برای ارائه خدمات به دیگران است یا مردها چون میبینند در محیط خانواده به خواستههای عاطفیشان بها داده نمیشود، محبت و توجه را در بیرون از خانه جستوجو میکنند.
این وضع در مورد فرزندان هم صادق است. فرزندان خانوادههایی که مهر و عاطفه در آن جریان ندارد، گرفتار خشم، پرخاشگری، اعتیاد یا فرار از خانه میشوند. البته گاهی ممکن است فرار اعضای خانواده از هم به صورت فرار روانی باشد؛ یعنی آنها به ظاهر کنار هم باشند، ولی فکرشان آنجا نباشد و روابطشان فاقد استحکام باشد.
پس معنی خانواده فقط کنار هم بودن اعضا نیست، چون به اعتقاد شما، جمعی خانواده است که در آن محبت و صمیمیت حاکم باشد.
بله. به اعتقاد من تعریفی که جامعهشناسان از خانواده ارائه میدهند، بسیار ساده است. آنها میگویند خانواده گروه کوچکی از اجتماع است که از زن، مرد و فرزندان تشکیل شده که همگی در کنار هم یک هدف مشترک را دنبال میکنند، در حالی که زندگی امروزی فقط این را نمیطلبد و اینکه فقط تعدادی از افراد کنار هم باشند، کفایت نمیکند. به اعتقاد من خانواده وقتی خانواده است که همه اعضا به همه نیازهای هم توجه کنند و با حذف سالاری یک نفر بر دیگران کاری کنند که هر کدام از افراد به خواستههایشان برسند.
در این میان البته نقش مسائل اقتصادی هم مهم است. امروز بهدلیل فشارهای مالی بر خانواده بحث اینکه چه کسی بیشتر بار خانواده را به دوش میکشد، مطرح است؛ اما با این همه خانوادهای که میان اعضای آن اعتماد نباشد خانواده نیست، بلکه خوابگاه است.
این نگاه به خانواده بسیار درست است، اما تعریفی که شما ارائه میدهید تعریفی است که جامعهشناسان و روانشناسان از یک خانواده خوشبخت ارائه میدهند خانوادهای که در آن تعهد، قدردانی، همکاری و تعاون موج میزند.
به اعتقاد من همه خانوادهها باید خوشبخت باشند و این میسر نمیشود مگر اینکه اعضای یک خانواده نسبت به سرنوشت هم حساس باشند و از نظر روانی و عاطفی همدیگر را حمایت کنند.
با وجود این هنوز خانوادههایی که در این تعریف بگنجد در اقلیت قرار دارند، به طوری که هنوز در بسیاری از خانوادهها حقوق اعضا بویژه کودکان و زنان تضییع میشود. برخی معتقدند قوانین موجود در کشور یکی از دلایل این حرمتشکنیهاست، مثل بحث داغی که این روزها برای ایجاد محدودیت سنی برای دریافت گذرنامه زنان مطرح است و به خاطر تشدید شکافهای جنسیتی مخالفان زیادی دارد.
فراهانی: امروز زنان و مردان ما نمیدانند چطور باید باهم رفتار کنند و چهبسا اگر مهارتهای زندگی را بیاموزند و حقوق یکدیگر را بشناسند کمتر حریمها و حرمتها را میشکنند
من منکر نقص برخی قوانین نیستم، اما در مورد تعیین سقف سنی برای دریافت گذرنامه، آن را یک مزیت میدانم، چون این مساله باعث میشود زنان ما در آن سوی مرزها کمتر آسیب ببینند. البته در عین حال معتقدم آسیبهای موجود در این حوزه باید بهصورت ریشهای حل شود نه به صورت ایجاد محدودیت. من مایلم این سوال را مطرح کنم که مدافعان حقوق زنان آیا به این نکته توجه کردهاند که زنان ما که صحبت از حق و حقوق میکنند، خودشان تا چه حد به حقوقشان احترام میگذارند؟ آیا آنها به این اندیشیدهاند که برخی زنان ایرانی متناسب با شأن خود رفتار نمیکنند؟
البته در بحث گذرنامه برخلاف شما که تعیین سقف سنی را راهی برای کاستن آسیبها میدانید باید بگویم که برخی مردان ما نیز در آن سوی مرزها گرفتار آسیب میشوند، اما هرگز برایشان محدودیتی تعریف نمیشود.
بله موافقم. جامعهشناسان هرگاه میخواهند اوضاع یک جامعه را خوب توصیف کنند، به این توجه میکنند که آیا حقوق زنان در آن جامعه رعایت میشود یا نه. پس کشوری که در آن حقوق زنان رعایت نمیشود و آنها مجال رشد و عرض اندام ندارند، از نظر جامعهشناسان کشوری عقبمانده است. اما بحث من این است که یک زن ایرانی که زنی شرافتمند، باحیا و متفاوت از زنان غربی است باید شأن خود را حفظ کند و مدافع حقوقش باشد.
اما متاسفانه مدرنیزه شدن جوامع که برای ما تبعات منفی زیادی داشته تا حد زیادی هنجارها را شکسته است. در این میان برنامههای مبتذل که به شکلهای مختلف در دسترس است بدترین مسائلی که میتواند برای یک خانواده اتفاق بیفتد مثل خیانت را عادی جلوه میدهد و زشتی آن را میریزد؛ این در حالی است که در یک خانواده سالم نباید قبح همه مسائل شکسته شود.
به اعتقاد من، اگر مردم هویت و اصالت خود را حفظ کنند، هر هجومی که از بیرون مرزها به سمت ایران بیاید، تاثیری نخواهد داشت. چندی پیش من با زوج سالخوردهای آشنا شدم که نزدیک به ۸۰ سال باهم زندگی مشترک داشتند. وقتی از آنها در مورد راز تداوم زندگیشان پرسیدم، خانم جواب داد که ما یاد گرفتیم وقتی هر چیز در خانواده خراب میشود، زود آن را درست کنیم که منظورش هم وسائل خانه بود و هم روابط میان آدمها.
این همان اصالت ایرانی است که از آن حرف میزنم. امروز وقتی در خانواده بر سر یک مساله اختلاف نظر پیش میآید یا مثلا زن احساس میکند که توهینی علیه او صورت گرفته به جای آن که برای درست کردن این خرابی تلاش کند تصمیم میگیرد زندگی را از هم بپاشد، چون الان خانوادههای ما فقط دور انداختن را بلدند.
مفهوم صحبتهای شما این است که در محیط خانواده، ابتدا باید حرمت خودمان را حفظ کنیم، حفظ حرمت دیگران را بیاموزیم و اگر مشکلی پیش آمد با حفظ حرمتها آن را حل کنیم. درست است؟
بله. به اعتقاد من ما میتوانیم روی هم تاثیر بگذاریم و نقش تربیتی نسبت به هم داشته باشیم. ما باید یاد بگیریم به جای اینکه مدام بگوییم نسبت به من حرمتشکنی شده، ریشه حرمتشکنیها را پیدا کنیم و اوضاع آشفته پیشآمده را سامان دهیم. جامعه ما باید یاد بگیرد که به ساختار سنتی خودش برگردد مثل جامعه ترکیه که برای پیوستن به اتحادیه اروپا به هر کاری حتی برهنگی روی آورد، اما بتدریج فهمید که ترکیه وقتی پیشرفت میکند که پایبند به اصول و ارزشهایش باشد.
هماکنون در بیشتر خانوادههای ما احترام میان اعضای خانواده وجود ندارد و اعضا فقط کنار هم قرار دارند، در حالی در گذشته حرمت اعضا بویژه بزرگترها بشدت حفظ میشد. در حوزه ازدواج هم ما باید به سمت سنتهایمان برویم، چون تجربه نشان داده که آشناییهای خیابانی و ازدواجهای حاصل از آن که معمولا نیز رضایت دو خانواده را به همراه ندارد، نتیجهای جز فروپاشی ندارد.
هماکنون زندگی بهدلیل فشارهای اقتصادی و فشارهای ناشی از مدرنیزه بسیار سخت شده است و زندگیهای شهری پر از استرس است در حالی که به خاطر ناامنی شغلی، آینده نیز ابهام دارد. در این شرایط تنها چیزی که میتواند ما را نجات دهد توسل به دین، سنتها و فرهنگ خودمان است.
صحبتهای شما بسیار درست و امیدوارکننده است، اما فکر میکنید امکان چنین بازگشتی وجود دارد؟
ما چارهای جز حرکت به این سمت نداریم. ما باید از گذشتگانمان سازش کردن در زندگی را یاد بگیریم. به اعتقاد من اگر دین در جامعه به درستی پیاده شود نه مردان و نه زنان به خود اجازه تعدی به حقوق یکدیگر را نمیدهند. البته رسیدن به این نقطه، یکشبه و خودبهخود اتفاق نمیافتد، بلکه باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم و آموزش ببینیم.
من معتقدم اگر برای رانندگی باید گواهینامه داشت و شرط عقل این است که از افراد بدون گواهینامه حذر کرد در بحث ازدواج هم باید چنین گواهینامههایی وجود داشته باشد به طوری که خانوادهها فقط به جوانهایی بله بگویند که مهارتهای زندگی مشترک را آموخته باشند. امروز زنان و مردان ما نمیدانند که چطور باید باهم رفتار کنند و چهبسا اگر مهارتهای زندگی را بیاموزند و حقوق یکدیگر را بشناسند، کمتر حریمها و حرمتها رامیشکنند.
حتی با اینکه روانشناسان میگویند بخش عمده شخصیت ما در کودکی و نوجوانی ساخته میشود، شما باز هم به تاثیر آموزش تاکید دارید؟
یادگیری انسان هیچگاه متوقف نمیشود، حتی بعد از اینکه شخصیت او ساخته شد. آموزش سبب آگاهی میشود و این آگاهی به ما کمک میکند تا حتی اگر شکست خوردیم آن را مقدمه پیروزی بدانیم و برای ترمیم اوضاع پیشقدم شویم. یک جامعه زمانی میتواند سر و سامان بگیرد که ابتدا مشکل فرهنگی و بعد مشکل اقتصادیاش درست شود، پس اگر این آموزشها جدی گرفته شود و برای ترمیم فرهنگ تلاش شود اعضای خانواده نیز به حقوق یکدیگر آگاه میشوند و بهتر از قبل کنار هم زندگی میکنند.
مریم خباز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست