شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
صد سال نادیدن مسئولیت شهروند
در اوایل دههی چهل، پنجاه و اندی از جنبش مشروطه گذشته، در باشگاه معلمان تهران [مهرگان]، در زمانی كه تلویزیون نبود و نه اینترنت، با آگهی كوچكی در روزنامهی اطلاعات، عدهی زیادی گرد آمده بودند تا از زبان سیدحسنتقیزاده از مشروطیت بشنوند. تقیزاده فرتوت شده بود و دیگر فرصت و خیال نوشتن تاریخ مستقلی دربارهی مشروطیت نداشت، اما از گفتن دربارهی آن خسته نمیشد. شیرینی كلامش شنونده را بر سر شوق شنیدن میآورد. بعد هر جلسه، دو سه سؤال هم مطرح میشد و تقیزاده جواب میگفت. در پاسخ یكی از این سؤالها بود كه شنوندگان شنیدند گفت؛ ملیحه نگذاشت. سكوتی حكمفرما بود. حاضران میپرسیدند كدام ملیحه نگذاشت مشروطه چنان كه باید به بر نشیند؟
سخنران با تجربه، با خونسردی تمام گفت: ملیحه نگفتم. و با سكوتی اضافه كرد: گفتم مدیحه.
پس بهسخن افتاد. گفت: وقتی مشروطه شد، بهخیال آن افتادیم كه حل شد همه مشكل ما. چون كه تمام مشكل را در تغییر قدرت میدیدیم؛ و هیچكس ما را نگفت كه باید خود را نیز تغییر دهیم. همهی خیالمان این بود كه قدرت را كوتاهكنیم، قدرت شاه را و هیچ به اندیشهی قامت خود نبودیم كه آن را هم بالا بریم.
پیرِ سال و ماه گفت: "مدیحه نگذاشت." و تا جملهی خود را معنا كند، افزود: منورالفكرها كه ما بودیم، خودمان نمیدانستیم تا به مردم هم بگوییم. پس همهی دعوایمان با محمدعلی شاه بود. تغییر خودمان را از یاد بردیم و از اینرو بود كه هر كس منبری یافت و جریدهای گرفت، به مدیحه متوسل شد؛ مدیحهی مردم كه انگار از اول خلقت میدانستهاند در جامعهای كه در آن حق اظهارنظر و رأی دارند، چهگونه باید زیست و در كشوری كه تحكم پادشاه مقتدری بر آن حكمفرما نیست، چهگونه كار خود گذراند. پس قدرت قهار را كه محمدعلیشاه بود راندیم، اما چون به تغییر خود همت نگماشته بودیم، مردم همان ماندند و مناسب مشروطه نشدیم. لباسمان مشروطه شد و درون لباس همان استبدادی ماند. پس گرفتار بیست سال هرجومرج شدیم. استبداد را از كاخ سلطنتی برونراندیم، اما در خانهها و از روابط درونیمان پنهانشكردیم. تبعه[شهروند] خوبی برای مشروطه نشدیم. محمدعلیشاه را به زاری فراری دادیم و ملكهی جهان را به گریه انداختیم، اما هركدام محمدعلیشاهی بودیم كه به سفارت پناهنده نبود.
سخن تقیزاده كه بهزبان امروز ترجمه شود، این می شودت كه صدسال بعد از مشروطه، از میان چهار بخش كه حقوق قدرت، مسؤولیت قدرت، حقوق ملت و مسؤولیت ملت باشد، مشروطه بر اساس چالش با همان اول بناشد. و اندكی بعد به موضوع مسؤولیتهای قدرت رسید، و انگار نمایشنامه در همین پردهماند.
مسؤولیتهای شهروندی، مظلومترین بخشهاست كه كس به بازگفتنش رغبت نكرد. پركارترین بخش كه از اولین روزهای انقلاب مشروطه تمامی نیروی مردم و روشنفكران را به خود گرفت، حقوق قدرت است. هم صاحبان اقتدار و هم مردم، در چالش این بخش ماندهاند. حال آنكه عمر گفتوگو بر سر مسؤولیتهای شهروندی، به بیست سال نمیرسد؛ آنهم گفتوگویی كه گاه در قالب كتابی بحث روز شده است و باز دوباره رها شده. انگار بحث شیرین حقوق قدرت نمیگذارد.
اینكه تقیزاده میگفت "مدیحه نمیگذارد" اشاره به شعارهای همیشهی روشنفكران است درباب مردم و سلوكشان بهعنوان یك شهروند؛ ستودن آنها و حتی گاه آراستن صحنه، چنان كه جامعه عیبهای خود را حسن پندارد و هیچ به رفع آن همت نگمارد.
●آغاز ماجرا
"بسم الله. حمد خدای را كه ما ایرانیان ذلت و رقیت خود را احساسكرده و فهمیدیم كه باید بیش از این، بندهی عمر و زید و مملوك این و آن نباشیم؛ و دانستیم كه تا قیامت باركش خویش و بیگانه نباید بود. لهذا، با یك جنبش مردانه در چهاردهم جمادی الاخری سال ۱۳۲۴ هجری قمری، مملكت خویش را مشروطه و دارای مجلس شورای ملی [پارلمان] نموده و به همت غیورانهی برادران محترم آذربایجانی ما در بیستوهفتم ذیالحجه ۱۳۲۴ دولت علیهی ایران رسماً در عداد دولت مشروطه و صاحب كنستیتوسیون قرارگرفت. دورهی خوف و رجا به آخر رسید و زمان سعادت و ترقی گردید و عصر نكبت و فترت منتهی شد و تجدید تاریخ و اول عمر ایران گشت. زبان و قلم در مصالح امور ملك و ملت آزاد شد و جراید و مطبوعات برای انتشار نیك و بد مملكت حریت یافت. روزنامههای عدیده، مانند ستارگان درخشان، با مسلكهای تازه افق وطن را روشنكرد و سران معظم بنای نوشتن و گفتن را گذاشتتد...[ "ازسرمقالهی اولین شمارهی صوراسرافیل، به قلم میرزا جهانگیرخان]
تصویر جامعه، و خوشدلی و خوشباوری آزادیخواهانش را، كوتاهمدتی بعد از صدور فرمان مشروطیت، از همین نوشتهی شهید بزرگ قلم میتوان برگرفت. روزنامهی صوراسرافیل، از اولین ثمرات مشروطه است و مقدمهی اولین شمارهاش شرح خوشدلی است؛ كه در دومین شماره، جای خود را به بدبینی و تلخی میدهد به فاصلهی یك هفته؛ و این آینهی تمامنمایی از وضعیت حاكم بر كشور. این تلخی و بدبینی، از همان جنس است كه بعد از صد سال هنوز در كلام آنها كه تاریخ معاصر را برمیرسند و در مناسبتها در جنبش مشروطه غور میكنند، پیداست.
چنین است كه میتوان گفت از پنج هزار و دویست هفتهای كه از امضای فرمان مشروطیت گذشت، یك هفتهاش در خوشدلی بودهاست و پنج هزار و یكصد و نود هفتهی دیگر به حسرت. حسرت از اینكه چرا آن شادباش كه در كلام مشروطهخواهان نخستین بود، دوام نیافت. دو كودتا و یك انقلاب دیگر و سه جنبش اصلاحات در فاصلهی این صد ساله رخ نمود، نفت فوران كرده و بهایش نیز؛ در نتیجه، خزانهی خالی كه بهانهی فقر جامعهی ایرانی بود جای خود را به انبار بزرگی داده كه هر سال از دلارهای نفتی پر و دوباره خالی میشود؛ اما باز نمیتوان گفت جامعهی ایرانی آن جاست كه در شمارهی اول صوراسرافیل، میرزا جهانگیرخان را مژدهاش را داد.
كل این مجموعهی مغشوش، سؤالها با خود میآورد؛ صدها سؤال. یكی از اصلیترین سؤالها هم این كه چهگونه قافلهی ما كه صدسال پیش، جلوتر از همهی خاورمیانه بهجز عثمانی به راه افتاد، هنوز به مقصد نهایی نرسیده است؟ به این سؤال پاسخها میتوان گفت و گفتهاند. بهویژه در ده پانزده سالهی اخیر كه اندیشیدنِ به خود و جستوجوی نقش خود در آینهی تحولات جامعه، جایی در میان افكار گشوده است، دهها و بل صدها رساله و كتاب و مجموعه گرد آمده كه مقصودش پاسخگویی به همین سؤال مقدرست. گوشهای نیز كمتر گفته مانده است؛ مسؤولیت شهروندان.
●خالی بزرگ
چندان كه صورت جلسات مجلس اول در برابر قرار میگیرد، دورهی روزنامهی صوراسرافیل و مجلس گشوده میشود، یك خالی بزرگ بهچشم میآید و آن برشمردن مسؤولیتهای شهروندان است. از اولین جلسهی مجلس و از اولین برگ روزنامهها، نقد حكومت از دید حقوق مردم، همچون كاری بزرگ در برابرست.
علیاكبرخان قزوینی [دهخدا] در همان شمارهی نخست صوراسرافیل نوشتهای دارد با عنوان "دو كلمه خیانت"؛ مخاطب روشن و شفاف، شاه است.
"اعلیحضرتا! پدر تاجدارا! هیچ تاریخ ژول سزار روم را میخوانید؟ آیا حكایت پادشاه انگلیس را بهخاطر میآورید؟ آیا قصهی لویی شانزدهم را بهخاطر دارید؟ آیا قتل جد تاجدار بزرگوار خود را متذكر میشوید؟ آیا گمان میكنید كه این اشخاص بزرگ تاریخی، خود به شخصه گناهكار و سزاوار این نوع رفتار بودهاند؟ قسم به ذات پاك احدیت و قسم به قوهی عدالت كلیهی الهی، این پادشاهان بدبخت، كه سوءعاقبتشان مایهی رقت هر صاحب حسی است، همه شخصاً مثل ذات مقدس تو پاك و بیگناه و مبرا بودهاند و آنچه ملت به آنها نسبت دادهاند و به آن گناه آنها را گرفته و سربریدهاند یا زیر شمشیر غیورانه پارهپاره كردهاند، گناه آنها نبود. پس چه امری سبب این انتقامات وخیمه و این نمك ناشناسیهای ملل میشود؟
اگر اجازه فرمایی، اینك من با دلی پر از محبت و قلبی حقشناس، بهشهادت تواریخ دنیا به خاكپای معروض میدارم و امیدوارم تو هم مثل یك پدر مهربان، عرایض مرا اسماع فرموده و با وجدان خود كه زبان گویای الهی در دلهای ما نوع بشرست مشاورهكنی. اعلیحضرتا! تجارب تاریخی و احكام انبیا و اولیا و قوانین مخفی طبیعی به ما میگوید كه ملل دنیا نیز مانند افراد ناس، دورهی رضاع زمان طفولیت و حد رشد و بلوغ دارند. حاكمیت صرف و تصرف مطلقهی ولی در اموال و اعمال حاكمیتِ صرف و تصرف مطلقهی ولی در اموال و اعمال صغیر، تا وقتی است كه طفل بهحد رشد و سن بلوغ نرسیده. اما همین كه به این مرتبه رسید به شهادت قواعد ثابت دنیا و احكامِ "لكم شرایعِ" عالم، این اختیارات به طیب خاطر و رضای ولی یا عنف و جبر تازه بالغ، همیشه به صاحبش برگشته و برمیگردد و چنان این امر طبیعی است كه تا بهحال تدبیر و دسیسهی هیچ وزیر سیاسی و قوت و رشادت هیچ سردار شجاع و شوكت و ابهت هیچ سلطان مقتدر از آن جلوگیری نكرده است. پس چه باعث شده كه سلاطین وقت از ادای حقی كه تا این حد طبیعی است، سر زدهاند و خود و ملت خود را دچار آن پیشامدهای ناگوار كردند؟
به حكم تاریخی دنیا، نكتهی مهم و نقطهی باریك، تنها یك اشتباه كاری وزرایِ خاینِ عصر در چنین مواقعی بوده كه خانهی دنیا را ویران نموده است. منبع این اشتباه كاری چیست؟ منبع این اشتباه كاری در تمیز رشد و صحت بلوغ است. اولین حرفی كه وزرای خاین برای سد راه حریت و آزادی و اغفال پادشاه در صحت رشد و بلوغ ملت با اولین هیجان ملی برای استرداد حقوق لاینفك خود میكوشد، این دو كلمه است؛ "این ملت هنوز لایق این مذاكرات نیست."
عجبا! با این كه این دو كلمه همیشه مایهی آنهمه سفك دما و نهب اموال شده؛ با اینكه این دو كلمه موجب آنقدر هرجومرج ممالك و ضعف قوای دول گردید؛ با اینكه این دو كلمه مورث بر باد رفتن خانوادههای بزرگ سلطنتی و افنای وجود سلاطین با عز و تمكین گشت؛ با اینكه سوء خاتمت این دو كلمه، اولمرتبه بههمان وزرای خائن برگشت، باز به واسطهی یك قوهی خودپسندیِ پادشاهان عصر، یك تعمیه از حقیقت فهمی بزرگان وقت و یك میل به هواپرستی و اعتیاد به خیانت وزرا، دورهی این كلمه در تمام دول عالم در مواقع بلوغ رشد هر ملت، حرف به حرف تكرار شده است.
اعلیحضرتا! اگر پنج دقیقه پردههای غرور جوانی، متانت سلطنت و كبر شرافت خانوادگی خود را از جلو نظر كیمیااثر دور فرمایید و مثل یك نفر دیپلومات عارف به مقتضیات وقت، حال كنونی ملت و رعیت خود را با دورههای بلوغ مملكت دیگر مقایسه نمایید، میبینید كه اطوار و كردار همین ملت كه هنوز لایق این مذاكرات نیست، همان اطوار و كردار رومیها در ۵۰۹ قبل از میلاد و انگلیسیان در ۱۶۴۹ و فرانسهها در ۱۷۹۳ میباشد.
با اینهمه، در مقام تضرع و ابتهال، خدای علیم را در محبت به تو و خانوادهی تو و بیغرضی خویش گواه میگیرم و به خاكپای مباركت عرض میكنم كه ای پادشه دلآگاه! پیمانهی صبر ملت لبریز است. فقر و فلاكت در خرد و بزرگ، عمومی؛ اعمال خودسرانهی درباریان، مرضی علاجناپذیر؛ آشوب و انقلاب در چهار جهت مملكت برپا؛ تهدیدات خارجی از هر طرف محیط؛ دست اجانب برای تحریك عوام و ابنای سلطنت به هزار وسیله در كار؛ مملكت ششهزار سالهی ایران و چندین هزار سلاطین آن منتظر كه آیا در این موقع باریك و دورهی انقلابات، با این كشتی چهار موجه، چه معامله خواهید فرمود. و به چه حسن تدبیر و سیاست، ابواب خلاص و نجات بر روی ملت خود خواهیدگشود؟ بعد از همهی اینها، معروض میدارم كه حالت ابوعبداله شقی اسپانیولی و میكادوی ژاپونی، هر دو ثبت تواریخ و آثارست و عالم نیز به حسب ظاهر، عالم اختیار و انسان هم فاعل مختار. والسلام علی محمد و آله الاخیار. ع.ا. دهخدا."
مسعود بهنود
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست