جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حس و نگاه ضد جنگ


حس و نگاه ضد جنگ

نگاهی به نمایش ”جهان انزوا” نوشته ”نائومی والاس” و کارگردانی ”رضا کوچک زاده”

"جهان انزوا"، نوشته نائومی والاس، اثری ضدجنگ است؛ اثری شاعرانه که بر آن است حس و نگاه خود را در مخالفت با جنگ به مفهوم حقیقی اش اعلام کند.

انگار جهان در زمان جنگ به انزوا کشانده می شود، زیرا در جنگ ویرانگری اصل و اساس است و انسان در این هیاهو، جان و جسم خود را از دست می دهد و به لحاظ روحی و روانی و حتی جنبه های مادی آسیب می بیند.

این نمایشنامه نویس و شاعر امریکایی "جهان انزوا" را پس از حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ نوشته که سال ها در کشورهای مختلف اجرا شده است. این بار هم در پاییز ۹۲ در تهران خود را نمایان کرده است.

رضا کوچک زاده بر آن بوده تا با تحلیلی مستقل این متن را به صحنه بیاورد. متن شکل و شیوه ای کارآمد و به دور از ساختار کلاسیک را پیشنهاد داده است. متن اتکایش بر روایت است و دو راوی مدام در پی القای داستان، مضامین و مفاهیم موجود در آن اند و گاهی این روایتگری به شعر و آواز منجر خواهد شد. فضا عراق زمان جنگ است که حالا با ورود امریکایی ها دچار برهم ریختگی شده و انگار هیچ چیز نباید سر جایش باشد؛ حتی پرواز و زندگی پرندگان نیز تحت الشعاع قرار گرفته است.

نمایش با تصویری از مراسم فشن شو آغاز می شود و بعد یک سکو، شبیه به سکوی فشن شو، را خواهیم دید. این دو مرد جوان، که راوی زمان جنگ و مصائب ناشی از آن اند، در سکوت مطلق یکی از آن دو به چشم تماشاگران مدام خیره است. دومی بعد از آن با کتابی نهاده بر سر می آید. کتاب عنصری مشخص است برای آنکه روایتی شکل بگیرد و حتی شکسته شود. کتاب می تواند به واسطه شعر و ادبیات مانع و مخل جنگ باشد و گاهی نیز اسباب جنگ. به هر تقدیر راوی اهل کتاب خواندن است و مسلط بر زبان انگلیسی و عربی که می تواند شعرها و نظرگاهای نویسندگان و شاعران دنیا به این دو زبان را برایمان بخواند. هدف ایجاد و القای حسی ضدجنگ است. باید با طمانینه و تامل کلامی و استقرار مکث ها و سکوت ها، چنین فضایی ممکن شود. دو راوی گاهی موازی و گاهی متقاطع با هم یک روایت را می گویند. خاطرات و مخاطراتی، که بر مصائب و مسائل عراق جنگ زده، گره خورده است. دو جوان، که از نوجوانی چنین تجربه هایی را مدام پشت سر گذاشته اند. حتی در دو جهت سکوی سفید، میکروفن نهاده شده تا بازیگران به نرمی و ملایمت دیالوگ خود را ادا کنند. نوعی لفظ و لحن مینیاتوری بر فضا حاکم است و حتی از جهان به آن وسعت و شلوغی همه چیز حذف شده و فقط دو مرد، با مقدار کمی خرت و پرت در صحنه، حضور یافته اند و این برخوردی مینی مالیستی از جهان پیرامونی است که ذهن را فقط معطوف به کشف همان حس ضدجنگ خواهد کرد. تماشاگر هم جزیی از این اجرا خواهد شد و فقط به استناد این لحظه، پس از پایان فیلم فشن شو، تصویر تماشاگر جایگزین آن تصویر است. این برخورد متقارن و دوسویه با تماشاگر، از او هم چهره ای فعال و هم منفعل می سازد؛ یعنی او هم بنابر قاعده در این رویارویی نقش آفرین است و در پایان هم تصاویر بزرگان سیاست و صحنه هایی از جنگ در عراق و دیگر نقاط جهان روی پرده واقع خواهد شد. بنابراین الزاما تماشاگر هم به بازی گرفته شده تا از حالت تماشاگری صرف بیرون بیاید. این هم نکته ای است که این وضعیت شاعرانه را از آن حالت صرفا هنری بیرون آورده و به آن انگیزه های بزرگ تری می دهد که فقط به شنیدن و دیدن این لحظات اکتفا نکند، زیرا در این شرایط تحمیلی، که در آن جنگ قدرت نمایی می کند، همواره قشری مظلوم بنا بر خواست این به ظاهر بزرگان، به نابودی و ویرانی کشانده خواهند شد.

سکوت جمعی نیز دلالتی بر مشارکت در این تصمیمات ویرانگر و اشتباه خواهد داشت. باید از مظلوم دفاع شود، زیرا سکوت رضایت از ظلم و جور روا داشته شده بر ستمدیدگان جهان است؛ یعنی به اعتبار یک تصویر، خواه ناخواه جلوه ای حقیقی و پویا بر صحنه و حضور تماشاگر داده شده است و میزانسن حقیقی نیز در بازنمایی و کارکرد چنین لحظاتی فراتر از انتظار پیش خواهد رفت و تاثیر لازم را بر ضمیر تماشاگر خواهد گذاشت.

چنانچه به گفته فروید و یونگ پرخاشگری و لذت جویی جزیی از ضمیر ناخوداگاه بشر است، باید به گونه ای جلوی این لذت و خشونت پنهان سد و مانعی وسیع و قدرتمند نهاده شود تا از احتمال جنگ های بعدی پیشگیری شده باشد. به همین شیوه عادی می توان تاثیر اثر هنری را در ناخودآگاه به شکل راستین در نظر گرفت و همواره به اجراهای هنری ضدجنگ تاکید کرد تا بلکه این راهی برای تسلط و اشراف بر فضاهای انسان ساز باشد.

لحن نمایش بین طنز و اندوه در گردش است و ذهن فرصت می یابد از دل این ماجراهای روایت شده بر مسئله جنگ و آسیب های ناشی از آن دقیق شود. در اینجا کتاب، کارکرد راستین خود را یافته و در تئاتر به جلوه عینی ضدجنگی دامن زده است. رضا کوچک زاده هم توانا و پویا، بر آن بوده که فضای خلاقه ای را ارائه کند تا تماشاگر با دقت پای کارش بنشیند و با دست پر آنجا را ترک کند.

رضا آشفته