تاثیر تربیت خانوادگی در روحیات افراد

نابسامانی نسل جوان امروز به دلیل عدم تربیت کافی آنان در دوران کودکی است و متاسفانه پدران و مادران امروزی خود را مسئول تغذیه جسمی کودکان می دانند اما از تغذیه روانی آنان غافل هستند

نابسامانی نسل جوان امروز به دلیل عدم تربیت کافی آنان در دوران کودکی است و متاسفانه پدران و مادران امروزی خود را مسئول تغذیه جسمی کودکان می‌دانند اما از تغذیه روانی آنان غافل هستند. یکی از وظایف اساسی خانواده علاوه بر دنیا آوردن فرزندان توجه به مسائل تربیتی آنهاست. خانواده با فراهم کردن محیط مساعد، امکانات و شرایط مناسب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان چنین کارکردی را مهیا می‌سازد. در گذشته و قبل از تاسیس مکاتب و مدارس تمام وظایف تعلیمی و تربیتی و ایجاد مهارت‌های شغلی بر عهده خانواده بوده و کودکان و نوجوانان از طریق آموزش‌های غیر رسمی و نزد پدران و مادران و افراد بزرگسال خانواده با آداب اخلاقی اجتماعی و همچنین حرفه و مشاغل مختلف جامعه آشنا می‌شدند. با توجه به شرایط فعلی زندگی بخصوص در جوامع پیشرفته و پیچیده مقداری از این کارکرد بر عهده مهد کودک ها، مدارس و دیگر موسسات آموزشی و تربیتی گذاشته شده است. با این حال توجه به این نکته ضروری است که هیچ یک از این موسسات قادر نخواهند بود تاثیرات خانواده را به‌صورت کامل داشته باشند. بر این اساس ضروری است خانواده‌ها سهم خود را در این وظیفه به خوبی رعایت نموده و بر اهمیت آن اذعان داشته باشند.چه بسا نابسامانی نسل جوان امروز به دلیل عدم تربیت کافی آنان در دوران کودکی است.

امروزه ما به‌عنوان پدر و مادر با کوشش فراوان خود را مسئول تغذیه جسمی کودکان می‌شناسیم و از تغذیه روانی آنان غافل هستیم.صرف نظر از استثنائات که هیچ وقت نمی‌تواند ملاک عمل واقع شود تربیت واقعی کودکان معمولا در محیط خانواده و در دست پر قدرت مادر است و همان طورکه مادران با مطالعات و افزودن دانش خود در تهیه غذای مناسب‌تر و لباس زیباتر برای فرزندان خود کوشا هستیم. لازم است در مشکلات زندگی و برخوردهای روزانه نیز راهنمای آنان باشیم. درصورتی که این روزها به علت دوری مادرران از محیط منزل علاوه براینکه تربیت کودکان به دست پرستاران ناوارد و بی‌علاقه افتاده و خود مادران نیز به هنگام مراجعت به منزل به علت کار روزانه زیاد آنقدر خسته‌اند که قدرت مصاحبت با فرزندان را از دست داده‌اند یا به علت اشتغال‌های نامناسب به قسمی تغییر خلق و خو داده‌اند که آن عاطفه و احساس محبت واقعی مادری را به کلی فراموش کرده اند.

بدون شک زنان در اجتماع مسئولیتی بس مهم‌تر از پشت میز نشستن و مدیرکلی را دارند که تربیت فرزندان است و بدبختانه این روزها به‌عنوان کسب استقلال مالی یا کمک به بودجه خانواده آن را به کلی فراموش کرده‌اند و کودکان را تنها و بی‌پناه، بی‌سرپرست و بی‌کس در خانه رها کرده‌اند و در بزرگی از اینکه کودکشان جوانی پرخاشجو و آزاررسان، انتقام جو و تندخو وبی بندوبار و نابسامان بار آمده در شگفت می‌شوند درصورتی که در حقیقت خود مسئول این طرز پرورش بوده‌اند.شکی نیست هیچ کودکستان و پرورشگاه یا دامان مادربزگان بی‌حوصله نمی‌تواند و ظیفه مادری را آن طور که لازم است انجام دهد تحقیقات نشان داده کودکانی که دور از محیط خانواده تربیت می‌شوند علاوه بر اینکه دیرتر زبان باز می‌کنند و ضریب هوششان کمتر است بعدها افرادی تندخو، بی‌محبت و پرخاشجو و نابسامان شده‌اند که نه به حق خود قانع بوده‌اند و نه حق و حقوق دیگران را رعایت کرده‌اند و نه از حقوق اجتماعی و تربیت واقعی بویی برده ونه عواطف انسانی را داشته‌اند و یقینا علت اصلی نابسامانی و جنگ و جدل‌ها خودخواهی‌ها و منفعت طلبی‌های نسل جوان در تمام دنیا نیز همین نابسامانی آنان به علت بی‌مادری است که آنان را فاقد عواطف انسانی ساخته است.برای داشتن کودکان سالم و تربیت شده که قدرت سازش با درون خود و طبیعت و محیط زندگانی را داشته باشند داشتن یک خانواده سالم و آرام از جمله واجبات است.

از وظایف مهم خانواده تامین امنیت جسمی و روحی برای هریک از اعضای خانواده است تا از این طریق سلامت روحی آنها تضمین گردد. تامین غذا، بهداشت و جو مناسب عاطفی و روانی شرایط را بر رشد و شکوفایی افراد فراهم می‌سازد. بدیهی است در خانواده‌هایی که این کارکرد با مشکل رو‌به‌روست زمینه را برای ابتلا به انواع بیماری‌ها فراهم می‌سازد. لازم است تک تک افراد ابتدا در زمان تشکیل خانواده و بعد از آن در طول زندگی مشترک به نیازهای عاطفی روانی خود و بقیه افراد خانواده توجه داشته و به آموزش و کسب اطلاعات لازم در این زمینه‌ها رغبت نشان دهند.بنابراین زوج‌هایی که سلامت روانی کافی ندارند، اغلب فرزندانی ناسازگار و ناسالم پرورش می‌دهند. مادران افسرده اغلب فرزندان افسرده دارند و افراد افسرده چه از لحاظ فردی و چه از لحاظ اجتماعی با مشکلات زیادی مواجه هستند. این مساله تنها به افسردگی ختم نمی‌شود، کلیه ناراحتی‌های روحی چه ضعیف و چه خفیف در جو عاطفی خانواده انعکاس نامطلوبی دارد.خانواده مشکل دار در علت شناسی آسیب‌های اجتماعی بسیار حایز اهمیت است.