شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

بچه های شالیزار


بچه های شالیزار

گرمای نفسم
بر تن سرد شیشه
خیال های خوشم را
به عکس جاده برفی آن سوتر
سنجاق می کند
اولین بار که دیدمت بوی گلاب می دادی
- شما مداحید آقا؟!
- نه!
¤
مردم بهانه هزار جور حرفند
ما از مردم هزار …

گرمای نفسم

بر تن سرد شیشه

خیال های خوشم را

به عکس جاده برفی آن سوتر

سنجاق می کند

اولین بار که دیدمت بوی گلاب می دادی

- شما مداحید آقا؟!

- نه!

¤

مردم بهانه هزار جور حرفند

ما از مردم هزار جور حرف زدیم

سوار بر موتور گازی سلمان هراتی

زیر باران، بدون چتر

به کلاس درس بچه های روستا رسیدیم

هنوز دیکته عدالت ننوشته بودند

و شالیزار

منتظر رسیدن کاروانی بود!

گرمای نفسم

بر تن سرد شیشه

تو لبخند می زنی

سرما عبور می کند

اولین بار که دیدمت بوی گلاب می دادی

- شما شاعرید آقا؟!

- نه!

¤

چشم هایت سرخ بود، دلت مشکی

ما از جمله زندگی چقدر سخت است و

زمستان چقدر طولانی ست، گذشتیم.

برف بر سر مردم می بارید

بر سر حرف هایمان هم

جا پای پوتین های برادرت را

در سپیدی برف دنبال کردیم

و پلاک باورهایش

بر گردن فکرهایمان می درخشید

رویای کربلا جان گرفت

نخل ها علم شدند

و آنچنان در سکوت عزاداری کردیم

که از حرف های نگفته مان

تنهایی خط خورد

تو مداح نخلستان شدی

من

زائر چشم های بچه های شالیزار

گالیا توانگر