چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

بوقچی هم بوقچی های قدیم


بوقچی هم بوقچی های قدیم

شاید دل خیلی ها, همان ها که علاقه به فوتبال بخشی از زندگی شان بوده و هست برای یک چیز تنگ شده باشد, چیزی که قدیم ها به عشق آن به استادیوم می رفتند, روزهایی که دل به دل بوقچی تیم محبوبشان می دادند و آنقدر بی توجه به حاشیه های مرسوم فوتبال به خاطر تشویق بازیکنان و مربیانی که دوست داشتند فریاد می زدند که تا چند روز ارمغانشان از ورزشگاه, گرفتگی صدا بود

شاید دل خیلی‌ها، همان‌ها که علاقه به فوتبال بخشی از زندگی‌شان بوده و هست برای یک چیز تنگ شده باشد، چیزی که قدیم‌ها به عشق آن به استادیوم می‌رفتند، روزهایی که دل به دل بوقچی‌ تیم محبوبشان می‌دادند و آنقدر بی‌توجه به حاشیه‌های مرسوم فوتبال به خاطر تشویق بازیکنان و مربیانی که دوست داشتند فریاد می‌زدند که تا چند روز ارمغانشان از ورزشگاه، گرفتگی صدا بود!

بوقچی‌ها نبض این عشق و علاقه را می‌زدند، کسانی که به قول خودشان بوق را مثل بچه‌هایشان دوست داشتند و حتی فراتر از آن کاری که انجام می‌دادند را مقدس می‌دانستند، علت این تقدس هم چیزی نبود جز این‌که هیچ چشمداشتی نداشتند، نه پولی می‌گرفتند و نه حقوقی و نه اصلا برایشان مهم بود چیزی بگیرند. بدون آن که توقعی داشته باشند هر طور بود خود را به محل بازی و تمرین تیم محبوبشان می‌رساندند و در حقیقت سکوها بدون حضورشان معنایی نداشت. بوقچی همه بازیکنان را به یک چشم می‌دید نه علیه کسی فریاد می‌زد و نه توصیه‌ای را برای فریاد زدن علیه کسی می‌پذیرفت. فقط در بوق می‌نواخت، شعار می‌داد، شعر می‌ساخت و هواداران را دسته دسته هماهنگ می‌کرد تا در اجرای برنامه مورد نظر همراهی‌اش کنند، بعد از هر بازی هم چه به تیمش می‌باخت و چه می‌برد از مردم می‌خواست فریاد اول بشی،‌ آخر بشی دوستت داریم را سر بدهند.

بوقچی‌ها و تمام خاطرات خوب و بدشان حالا دیگر از یادگاری‌های ایام قدیم فوتبال ایران هستند، چرا که رفتند و جای خود را در دهه ۸۰ به چندین و چند لقب تازه‌وارد مثل لیدر اعضا و رئیس کانون هواداران و کانون مشوقین دادند، اما هرگز فراموش نشدند و یادشان همراه گذشته فوتبال ماست.

● یادی از بوقچی‌های قدیمی

هواداران قدیمی فوتبال با شنیدن نام بوقچی اول یاد محمد بوقی و حسن تارزان بوقچی‌های پرسپولیس و استقلال می‌افتند که هریک به دلایلی صاحب این لقب شدند، یکی به واسطه این‌که حرفه‌اش فقط بوق‌زدن در استادیوم بوده و هر جا که می‌رفته بوق قرمز را همراهش داشته بوقی لقب گرفته و دیگری به خاطر صدای بلندش در استادیوم و فریادهایی که برای پیروزی آبی‌پوشان می‌زده تارزان صدایش می‌کردند و البته بازیکنان استقلال او را با نام عمو حسن خطاب می‌کردند. این دو سال‌ها پیش از دنیا رفتند، اما بوق‌هایشان روی زمین نماند و دست به دست و نسل به نسل جلو آمد.

● تاثیر شعار بوقچی‌ها روی عملکرد تیم‌ها

اما پیشکسوتان هم از بوقچی‌ها خاطره‌ دارند، ناصر ابراهیمی، مربی اسبق پرسپولیس در این باره به «جام‌جم» می‌گوید: قدیم‌ها بوقچی مثل یک عضو مهم از خانواده تیم بود، این اهمیت به خاطر این بود که تیم از بوقچی‌ و کاری که می‌کرد انرژی مثبت می‌گرفت. اصلا بازیکن در زمین به این صداها و تشویق‌ها عادت کرده بود، مربی هم تحت تاثیر قرار می‌گرفت. یادم هست پرسپولیس چند هفته‌ای بود خوب نتیجه نمی‌گرفت، محمد بوقی خدابیامرز به مردم در استادیوم یاد داده بود بگویند. «به جون هر چی مرده، زلزله برمی‌گرده»، در رختکن بین دو نیمه علی آقا (پروین) که خیلی عصبانی بود به بچه‌ها گفت از این شعار خجالت نمی‌کشید، از صبوری مردم خجالت بکشید، اگر مردید باید ببرید که آن بازی را با دو گل نیمه دوم بردیم. شعار مردم تا این حد موثر بود. بوقچی‌ها برای هواداران بزرگی می‌کردند و این کارشان اغلب به نفع تیم تمام می‌شد، یک تعصب عجیب داشتند که اجازه نمی‌دادند حتی بین خودشان علیه تیم حرفی زده شود چه برسد به این که بخواهند این حرف‌ها را روی سکو بیاورند.

● بوقچی‌ها، بی‌منت و بی‌توقع بوق می‌زدند

خداداد عزیزی که نامش از خاطره‌های فراموش نشدنی فوتبال ایران در راه صعود به جام جهانی فرانسه است، از بوقچی‌ها در تمام دیدارهای تیم ملی بخصوص در آن دوران به نیکی یاد می‌کند، اما از لیدرها خاطرات تلخی دارد. وی در این باره می‌گوید: بوقچی‌ها را همه دوست داشتند چون بی‌توقع و بی‌منت کارشان را انجام می‌دادند. یادم هست در بازی‌های تیم ملی واقعا یک نفس سنگ‌تمام می‌گذاشتند و می‌بردیم و می‌باختیم خم به ابرو نمی‌آوردند، اما مدیران معضل اصلی را در رابطه با بوقچی‌ها ایجاد کردند و عده‌ای را در این شغل به باج‌خواری عادت دادند. در همه جای دنیا باشگاه‌ها از طریق هوادارانشان به درآمد می‌رسند. اینجا متاسفانه ما باید به سردسته هواداران که در واقع لیدر است پول هم بدهیم. چند سال پیش که در تیمی سرمربی بودم لیدرها همیشه سر تمرین بودند. یک بار به من گفتند ما با تو خیلی خوب رفتار می‌کنیم، اگر پرس و جو کنی می‌فهمی که با مربیان دیگر چه کردیم، حتی ارنج را می‌نوشتیم و می‌دادیم به سرمربی تا ترکیب دلخواه ما را بگذارد. متاسفانه در این دوره و زمانه هواداری که اسمش شده لیدر و می‌خواهد پا جای پای بوقچی‌های قدیمی بگذارد دیگر کاری ندارد که مربی یا مثلا بازیکن از کجا آمده، چقدر تجربه دارد، اصلا صداقت دارد یا نه، سریع علیه‌اش شعار می‌دهند. الان زمانه بدجوری عوض شده است.

● بوقچی اشاعه‌دهنده احترام به مربی بین هواداران

دوباره برمی‌گردیم به گذشته، جایی که نادر محمدخانی مدافع و کاپیتان پرسپولیس بود. او به ارزش‌ها و احترام‌ها اشاره می‌کند و به «جام‌جم» می‌گوید: بوقچی اشاعه‌دهنده احترام به بازیکن و مربی نزد هواداران بود. خودش بدون این که اجازه بگیرد هیچ​کاری انجام نمی‌داد. من یادم هست همین حسین عسگری که به او می‌گفتند حسین شلغم کنار در رختکن می‌ایستاد و تا علی‌آقا اجازه نمی‌داد همراه تیم نمی‌آمد، حالا هر جایی که بودیم. اما امروز من می‌بینم لیدر تیم‌ها موقع قهرمانی روی سکو می‌روند و حتی مدال هم می‌گیرند، آن زمان با این که پیشرفت کمتر بود، اما هر چیزی سر جای خودش بود، حتی بوقچی‌ها هم براساس عملکرد بازیکنان شعارهایشان را برای هفته بعد تنظیم می‌کردند. به بازیکنان لقب‌هایی می‌دادند و باعث ایجاد روحیه می‌شدند.

● عمو حسن (تارزان) همه را به یک چشم می‌دید

شاهرخ بیانی، ستاره دهه ۶۰ و ۷۰ استقلال در این مورد از بوقچی قدیمی آبی‌ها یاد می‌کند و در این مورد می‌گوید: خدا بیامرزد عمو حسن (حسن تارزان) را. هر وقت فکر می‌کنم ناراحت می‌شوم که در آن سن در سال‌های آخر عمرش تنها و درمانده بود. خدا بیامرز هم‌محلی ما بود. هر وقت من را در محل می‌دید می‌گفت فکر نکنی چون بچه‌محل هستیم روی سکو برایت نوشابه باز می‌کنم، خوب بازی کن و گل بزن تا برایت بوق بزنم و بگویم تشویق کنند. شوخی می‌کرد. خاطرات خوشی از آن روزها هست، با همه بچه‌ها دوست بود. وقتی برایش از سفر سوغاتی می‌آوردیم می‌گفت: این را نمی‌خواهم. راست می‌گی گل بزن!

● اجازه توهین به بازیکنان را ندارید

حمید جاسمیان، پیشکسوت پرسپولیس نیز تصریح می‌کند: یادم هست مرحوم دهداری هواداران را جمع کرده بود و به آنها می‌گفت یادتان نرود که چه مسئولیتی دارید. اگر کسی بوق دستش گرفته معنایش این نیست که از آن سوء استفاده کند و هرچه می‌خواهد بگوید و اظهارنظر خودش را دهان هواداران بگذارد، فقط تشویق کنید، برد و باخت مهم نیست، در تیم ما بازیکن​ها با هم فرقی ندارند، اجازه توهین به خود بازیکنان را ندارید چه برسد به خانواده‌های آنها که محمد بوقی خدا بیامرز گفت مطمئن باشید اینها مثل خانواده و ناموس ما هستند.

● ۹۰ دقیقه پشت به زمین مسابقه یعنی عشق

عبدالعلی چنگیز، بازیکن اسبق استقلال وقتی با سوالی درباره بوقچی‌ها مواجه می‌شود، می‌گوید: من در تمام دوران فوتبالم وقتی می‌دیدم این بوقچی‌ها پشت به زمین و رو به هواداران می‌ایستند و در طول ۹۰ دقیقه فریاد می‌زنند و تشویق می‌کنند با خودم فکر می‌کردم چه عشق عجیبی به فوتبال و تیمی که دوست دارند می‌ورزند که حاضرند بیشتر دقایق بازی را نبینند، اما با تشویق‌هایشان به تیم و بازیکنان روحیه و انرژی بدهند، بعضی اوقات هم اعتراض بود، اما دلسوزی را از همان اعتراض‌ها هم می‌شد فهمید، جایی که باید حمایت می‌شدیم حمایت می‌کردند و روزهایی که واقعا بد بودیم چیزی می‌گفتند که متوجه نقطه ضعف بشویم. اهمیت کار بوقچی‌ها این بود که گرفتن پول و حقوق را حق خودشان نمی‌دانستند. همین که حتی در یک سفر همراه باشگاه می‌شدند برایشان کافی بود، چون انگار طرفداری از استقلال را کاری می‌دانستند که باید انجام می‌دادند. من از فوتبالیست‌های امروز می‌شنوم بعضا می‌گویند بوقچی یا همان لیدر در تمرین بعد از مسابقه می‌گوید خوب نبودی ولی تشویق شدی تو هم هوای ما را داشته باش، اما آن زمان کسی برای تشویق کردن ما منت نمی‌گذاشت، البته فراموش نکنیم که ما هم به اندازه بازیکنان الان از هر نظر تا این حد مورد توجه نبودیم.

● بوقچی‌ها کمک مالی ‌را به زور قبول می‌کردند

ناصر ابراهیمی در بخش دیگری از حرف‌هایش به نکته دیگری اشاره می‌کند. وی می‌گوید: به نظر من بین اخلاق بازیکنان و مربیان و هوادارانی که روی سکوها می‌نشینند رابطه مستقیمی وجود دارد. من حداقل ۵۰ سال در فوتبال بودم و به نوعی همیشه با هواداران و بوقچی‌ها در تماس بودم تا زمانی که بازیکنان خیلی دنبال پول نبودند و فقط به خاطر عشق و علاقه قلبی به میدان می‌رفتند یعنی تا سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ همین روحیه بین تماشاگران و بوقچی‌ها بود، حتی کوچک‌ترین چشمداشتی نداشتند. من به چشم خودم می‌دیدم وقتی بازیکنی ده تومان که آن زمان خیلی پول بود در جیب آنها می‌گذاشت تا یک کمک کوچکی به زندگی این افراد ساده باشد آن را برمی‌گرداندند. اما از وقتی پول آمد همه چیز هم عوض شد. الان سرگروه هواداران یا همان لیدرها انگار مالک جایگاه‌های ورزشگاه هستند و برای خود حکومت می‌کنند و به این ترتیب از مربیان و بازیکنان دور شدند، آن روزها وقتی علی پروین سرمربی پرسپولیس بود نه برای این‌که تشویقش کنند، بلکه به خاطر این که دست بوقچی‌ها را بگیرد بدون آن که متوجه بشوند پولی به آنها می‌رساند. آن روزها واقعا دیگر خاطره شده است.

سارا احمدیان