سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سندی برای رو سفیدی در قیامت


سندی برای رو سفیدی در قیامت

گاهی اوقات برخی آشنایی‌ها سرانجام خوشی دارد و آشنایی حاج اسماعیل رضایی با طیب حاج‌رضایی در ردیف این نوع آشنایی‌ها قراردارد که سرانجامی قهرمانانه برای هر دو نفر آفرید و آن دو را در ردیف شهدای قیام ۱۵ خرداد قرار داد.

گاهی اوقات برخی آشنایی‌ها سرانجام خوشی دارد و آشنایی حاج اسماعیل رضایی با طیب حاج‌رضایی در ردیف این نوع آشنایی‌ها قراردارد که سرانجامی قهرمانانه برای هر دو نفر آفرید و آن دو را در ردیف شهدای قیام ۱۵ خرداد قرار داد.

اگر چه حاج اسماعیل رضایی عقبه ای چون طیب حاج رضایی نداشت، اما او نیز در میدان تره بار کار می کرد و همکار طیب بود.

حاج اسماعیل رضایی سال ۱۳۰۴ در تهران متولد شد، از دوران نوجوانی به شغل بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران رو آورده بود.

او مقلد امام خمینی بود و در رسیدگی به خانواده های بی سرپرست نهایت تلاش خود را به کار می بست.

رضایی در ساخت مسجدی در محله بی سیم نجف آباد تهران نقش داشت و بسیاری از مساجد با مساعدت و همراهی او فرش شده بود. او همچنین در بنای مسجد صاحب الزمان(عج) در خیابان آزادی فعلی نقش پررنگی داشت.

رضایی در جهت مبارزه با نفوذ عناصر بیگانه در حاکمیت ایران تلاش می کرد بویژه او در قضایای مربوط به فرقه بهاییت که در سال های ۱۳۴۰ و قبل از آن در ایران جریان یافته بود، نقش گسترده ای داشت.

او هنگام تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط مراجع تقلید که به علت وابستگی مالک این شرکت به فرقه بهاییت صورت گرفت، تظاهراتی بزرگ بر ضد بهایی ها را سامان داد.

اسماعیل رضایی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت بخصوص حضرت اباعبدالله الحسین بود و در سازمان دادن هیات های مذهبی در روزهای تاسوعا و عاشورای ۱۳۴۲ نقش موثری داشت.

در ۱۵ خرداد سال ۴۲ به عنوان متهم ردیف دو حادثه از وی بازجویی شد. ساواک در گزارش خود اعلام کرد: وی از افراد متعصب و طرفدار سرسخت روحانیون بخصوص آیت الله خمینی است. رضایی در روز ۱۵ خرداد نیز مردم را به شورش و قیام دعوت می کرد.

با این حال برخی منابع خبری آن دوران می گویند که او دخالت چندانی در ایجاد حادثه ۱۵ خرداد نداشت، اما به دلیل اقداماتش علیه بهاییت، ساواک از محکوم کردن وی استقبال کرد.

وی در سی وهشت سالگی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و ایجاد بلوا و تحریک اهالی به جنگ علیه سلطنت محکوم شد و از وی خواسته شد که از حکومت طلب بخشش کند، اما او در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: «اگر صد سال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟»

در نهایت او صبح یازدهم آبان ۱۳۴۲، همراه با طیب حاج رضایی به پای جوخه اعدام برده شد و تیرباران شد.

حاج اسماعیل رضایی هنگام اعدام از روحیه ای قوی برخوردار بود چنان که از عکاسان و خبرنگاران خواسته بود که دوربین شان را خوب تنظیم کنند و عکس زیبایی از وی بگیرند چرا که این عکس ها سند روسفیدی او در روز قیامت خواهد بود.