شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مسیحای دموکرات


مسیحای دموکرات

مروری بر زندگی رهبر دموکراسی خواه هند

مهاتما گاندی در سال ۱۸۶۹ در خانواده یی متعلق به کاست بازرگانان هندو در پوربندر در گجرات هند به دنیا آمد. گاندی پس از تحصیل حقوق در انگلستان در ۱۸۹۳ به آفریقای جنوبی رفت و در آنجا در مقام وکیلی جوان درگیر سیاست و نافرمانی غیرخشونت آمیز شد. در ۱۹۱۵ به هند بازگشت و راه مبارزه برای رهایی هند از حاکمیت انگلستان را در پیش گرفت؛ راهی که در بقیه عمر خود به فعالیت در آن پرداخت. گاندی در روزگار دانشجویی در انگلستان، در رویارویی با محیطی بیگانه، ناگزیر به تفکر درباره مسائل مربوط به هویت، فرهنگ و مذهب خویش شد. گاندی درباره مذاهب دیگر بسیار خواند. پیش از ترک هند، لاما، یکی از خدایان مهم هندو که از نظر بسیاری مظهر تعالی اخلاقی است، بیشترین تاثیر مذهبی را در زندگی گاندی داشت. گاندی در پی مطالعات بیشتر، تحت تاثیر مسیح قرار گرفت و به ویژه «موعظه در کوهستان» را تکان دهنده یافت. پس از آن، آثار لئون تولستوی، هنری دیوید تورو و جانی راسکین نیز او را تحت تاثیر قرار دادند.

تجربیات اولیه گاندی در آفریقای جنوبی برایش دگرگون کننده بود. آفریقای جنوبی هم مثل هند، از مستعمرات انگلستان بود. بسیاری از هندیان را به عنوان کارگران قراردادی به آنجا می بردند و قوانین آنجا از لحاظ نژادی تبعیض آمیز بود. گاندی را از واگن درجه یک راه آهن با لگد به بیرون و روی سکو انداخته بودند چون سفیدپوست نبود. وی در هر دو مورد از واکنش خشونت آمیز پرهیز کرد. رفته رفته از یک آدم آرام مذهبی تبدیل به یکی از فعالان سیاسی شد، در ناتال جامعه هندیان را سازمان داد، حرکات دسته جمعی نافرمانی مدنی را آغاز کرد و انگلیسی ها را واداشت تا بسیاری از قوانین نژادی را کنار بگذارند. در جریان این فعالیت ها، گاندی به علت فلسفه و شگرد مبارزه اش، موسوم به ساتیاگراها (مبارزه راستین و غیرخشن)، شهرتی فراوان یافت. همچنین لقب مهاتما (روح بزرگ) به او داده شد.

● عقاید مذهبی

گاندی چند سال پس از بازگشت به هند در ۱۹۱۵، کم کم اصولی را به کار گرفت که در جامعه کوچک هندیان آفریقای جنوبی با آنها آشنا شده بود. نخستین موفقیت سیاسی مهم گاندی برپایی کارزاری بود که همه توده ها را در جنبش ملی گرایانه ضدحاکمیت انگلستان گردهم می آورد. «کنگره ملی هند» (موسوم به «حزب کنگره») جنبش ملی گرایانه را رهبری می کرد اما در راس آن سیاستمدارانی بودند که اعتمادی به توده ها نداشتند و می خواستند برای خودگردانی وارد مذاکره با انگلیسی ها شوند. گاندی با این استدلال که انگلیسی ها به خودگردانی رضایت نخواهند داد مگر آنکه توده ها در پشت رهبران شان قرار گیرند، رهبری حزب کنگره را از دست «میانه روها» به در آورد. وی حزب را متقاعد کرد که از شیوه نافرمانی مدنی استفاده کند. گاندی معتقد بود حزب باید تکیه خود را بر زبان و نمادهای بومی بگذارد تا بتواند توده ها را، که نمی توانستند لفظ و زبان نخبگان انگلیسی مآب حزب کنگره را درک کنند، به حرکت درآورد.

نخستین جنبش نافرمانی مدنی در ۱۹۲۰ پیش آمد. گاندی این جنبش را در ۱۹۲۳ هنگامی متوقف کرد که راهپیمایی آرام به کشتار تعداد زیادی افسر پلیس کشیده شد. پیش از آن آشوب های هندو - مسلمان در چندین نقطه هند بالا گرفته بود. گاندی به این نتیجه رسید که هند به آموزش بیشتر درباره عدم خشونت نیاز دارد. دومین جنبش نافرمانی در اوایل دهه ۱۹۳۰ تاثیر بیشتری داشت. این جنبش انگلیسی ها را به حیرت انداخت، چون میلیون ها تن که از قوانین انگلستان سرپیچیده بودند ضرب و شتم را تحمل کردند و به زندان رفتند.

گاندی پیوند سیاست و دیانت را جدایی ناپذیر می دانست. جاذبه او مبتنی بر رفتار اخلاقی عبرت انگیز و ظرفیت فراوانش برای تحمل رنج شخصی در رسیدن به آن چیزی بود که خود وی آن را درستی و مدارا می نامید. او یک نسل کامل از هندیان (و بسیاری از افراد کشورهای دیگر) را تحت تاثیر قرار داد و آنچه را که اساساً مبارزه طبقه متوسط شهرنشین انگلیسی زبان علیه انگلستان بود بین سال های ۱۹۱۹ و ۱۹۴۷ تبدیل به جنبشی توده یی برای استقلال هند کرد. نافرمانی مدنی در مقیاسی وسیع تر و دورانی پایاتر از هر زمان دیگر در تاریخ به کار گرفته شد.

گاندی استدلال می کرد که راه مبارزه با حاکمیت انگلستان در هند، خشونت نیست. برتری نیروی نظامی قدرت استعماری همیشه می تواند بر اقدامات خشن مخالفان غلبه کند، حال آنکه حاکمیت استعماری اگر علیه مردمی زور به کار برد که در عین اعتراض، از خود واکنش خشن نشان نمی دهند، ممکن نیست دیری بپاید. عدم خشونت، با تبدیل کردن روش استفاده از زور به چیزی اخلاقاً نفرت انگیز، حاکمان را درمانده می کند. از این رو انگلیسی ها نباید کشته شوند، باید از لحاظ سیاسی شکست بخورند. مقاومت غیرخشونت آمیز در برابر قوانین ناعادلانه (نافرمانی مدنی)، انگلیسی ها را مهار می کند و از مردم هند ملتی قدرتمند می سازد. چنان که بعد معلوم شد، اگرچه خشونت ضدانگلیسی در مبارزه هند برای استقلال بسیار اندک بود، گاندی نتوانست ریشه خشونت را در هند بخشکاند. جنبش ملی گرایانه هند با جنگ بین هندوها و مسلمان ها نیز همراه بود. و سرانجام نه یک ملت بلکه دو ملت- هند و پاکستان- به وجود آمد. با این همه به طور کلی همین که جنبش ملی غیرخشن باقی ماند، خود دستاوردی بسیار بزرگ بود. در مقام مقایسه و از لحاظ تاریخی بیشتر مبارزات ملی استقلال طلبانه یا با خشونت آغاز شدند یا عاقبت به خشونت کشیده شدند.

● عقاید مذهبی و ارتباط ضمنی آنها با دموکراسی

در زندگی گاندی سیاست نقش عمده یی داشت اما این امر برای او جست وجوی اخلاقی و نوعی ابراز عقاید عمیقاً مذهبی و اخلاقی بود. بدون درک عقاید مذهبی عمده او مشکل بتوان سیاست او را دریافت. مثلاً پافشاری او بر عدم خشونت در سنت غیرثنوی آیین هندو ریشه دارد که وحدت بنیادی خالق و مخلوق را تعلیم می دهد. گاندی می گفت چون همه انسان ها فرزندان خدا هستند پس هیچ کس را نمی توان کشت. او عقیده داشت که چون انسان ذاتاً خوب است می توان او را واداشت تا حقیقت خود را دریابد. اگر کسی این شجاعت اخلاقی را داشته باشد می تواند او را به راه راست آورد. او بر دگرگونی اخلاقی و روحی تاکید می گذاشت. بسیج خالی از خشونت توده ها در سیاست وسیله یی بود برای رسیدن به آن مقصد. این راه می توانست قدرت و افتخار را به هند بازگرداند، جامعه یی ملی بنا کند و موازین اخلاقی ملتی را که چنین ساخته شده بود بالا ببرد.

این اعتقادات هسته های دموکراسی را در خود داشتند. تاکید گاندی بر دگرگونی اخلاقی جامعه به این معنا بود که او آن تعریف دموکراسی را که بر نهادها و فرآیندها تکیه می کرد و مقاصد را نادیده می گرفت قبول نداشت. او نیز همچون تورو معتقد بود بهترین حکومت آن است که کمتر حکومت کند. این موضع به اندیشه «جمهوری های روستایی» انجامید؛ واحدهایی که باید امور خود را به تمامی اداره کنند و فقط در سطحی اندک به حکومت مرکزی وابسته باشند. مردمی که دارای حکومت اخلاقی باشند به هدایت حکومت کمتر نیاز دارند.

گاندی دموکراسی مستقیم را که در سطح روستا امکان پذیر است به دموکراسی غیرمستقیم نمایندگی ترجیح می داد.اما تاکید او بر مقاومت بدون خشونت میراث سازنده یی برای دموکراسی نمایندگی هند داشت. پس از او اعتراضات بدون خشونت و بسیج توده یی چنان مشروعیتی یافت که در ۲۰سال نخست دموکراسی هند بیشتر احزاب سیاسی آنها را به عنوان راهی برای مخالفت با حکومت وقت به کار بردند. برای طرفداران گاندی بسیار طنزآمیز اما برای سیاستمداران عمل گراتر هند مستقل جای خوشبختی بود که مشروعیت مبارزه بدون خشونت و نفرت ناشی از خشونت سیاسی به این معنای ضمنی بود که حکومت ها می توانند با اعمال زور احزاب یا جنبش هایی را درهم بکوبند که در سیاست دست به خشونت می زنند. این امر در عمل رویارویی با اعتراضات خشونت آمیز را آسان تر کرد.

موفقیت گاندی در ساختن یک ملت تاثیر مثبتی نیز بر زندگی دموکراتیک هند داشت. باید واحدی سیاسی وجود داشته باشد که نظامی دموکراتیک در آن ریشه بگیرد. یکی از هدف های عمده گاندی ساختن یک ملت هندی از تمدنی کهنه و ناهمخوان بود. گاندی و همکارانش با درگیر ساختن توده ها در جنبش ملی گرایانه علیه دشمن مشترک، گروه های قومی، سیاسی و زبانی پراکنده هند را به صورت ملت واحدی درآوردند. دموکراسی در هند مستقل وارث ممتاز تلاش گاندی در تشکیل ملت بود.

اما یک ناکامی جدی بر دستاورد سیاسی فوق العاده او صدمه زد. او نتوانست طبقات بالا و متوسط مسلمانان را متقاعد سازد که هند مستقل مدافع آنان خواهد بود. او می گفت هندوی مذهبی بودن به معنای ضدیت با مسلمانان نیست. رحم و مدارای دینی همراه با یکدیگرند. «مسلم لیگ» این سخن را قبول نداشت و جنبش را به سوی جدایی هند در مرزهای هندو- مسلمان هدایت کرد. گاندی پیروان مسلمان نیز داشت از جمله آنهایی که عمیقاً مذهبی بودند.

اما سیاستمداران مسلمان با جلب حمایت طبقه متوسط مسلمان بر آنها پیروز شدند. از ۱۰۰ میلیون مسلمان هند در ۱۹۴۷ حدود ۶۵ میلیون نفر تابعیت پاکستان را پذیرفتند. تشکیل پاکستان با شورش های فجیع هندو- مسلمان همراه بود.

یک هندوی متعصب با این اعتقاد که گاندی با ستودن عدم خشونت، همدردی و مدارا «ملت هندو» را «اخته» می کند در سال ۱۹۴۸ چند ماه پس از دستیابی هند به استقلال گاندی را به قتل رساند. قاتل بعداً در دفاع خود گفت گاندی را برای آن کشت که ملت را از ضعف بیشتر بازدارد و قدرت ملی را به آن بازگرداند. در این حال میلیون ها تن از جمله بسیاری از مردم کشورهای دیگر برای تشییع جنازه گاندی گرد آمدند تا آخرین مراتب احترام خود را نثار یک زندگی باعظمت کنند.



همچنین مشاهده کنید