شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

كیست از شما از تمامی قوم او یادنامه


كتاب خاطرات مئیر عزری سفیر شانزده ساله رژیم صهیونیستی در تهران را تحت عنوان كیست از شما از تمامی قوم او یادنامه در دو جلد و در سال ۲۰۰۰ م در بیت المقدس اورشلیم به زبان عبری به نگارش درآمده است

كتاب خاطرات مئیر عزری _ سفیر شانزده ساله رژیم صهیونیستی در تهران _ را تحت عنوان "كیست از شما از تمامی قوم او- یادنامه" در دو جلد و در سال ۲۰۰۰ م. در بیت‌المقدس (اورشلیم) به زبان عبری به نگارش درآمده است.

خاطرات و تاریخ‌پردازی منسوبان یا حامیان رژیم پهلوی در ربع قرن اخیر، رویكردهای متفاوت و بعضاً متعارضی را می‌نمایاند. به طور كلی می‌توان آثار ارائه شده را به چهار گروه تقسیم كرد:

۱- آثار بیان كننده برخی حقایق در مورد عملكرد پهلوی‌ها با هدف بی‌اطلاع نشان دادن آمریكا و انگلیس از آن دوران سیاه (همچون "آخرین سفر شاه" نوشته ویلیام شوكراس)

۲-آثار تطهیر كننده شخص راوی از طریق طرح برخی مفاسد پهلوی‌ها و مظالم غرب به ایران (همچون خاطرات ابوالحسن ابتهاج)

۳-آثاری با طرح برخی انتقادات از حامیان خارجی محمدرضا پهلوی برای تطهیر وی (همچون "آخرین روزها" نوشته هوشنگ نهاوندی)

۴-آثاری با انتقاد شدید از ملت ایران كه به حكومت پهلوی‌ها پایان دادند با هدف تطهیر غرب و پهلوی‌ها (همچون "كهن‌دیارا" خاطرات فرح دیبا)

در طی این سالها هرچه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی دور شده‌ایم كمتر تولید آثاری از نوع یك و دو را شاهد بوده‌ایم، زیرا شناخت ملت ایران و سایر ملتها از رژیم پهلوی كه منجر به قیام كم‌نظیری برای ساقط كردن محمدرضا و پایان دادن به سلطه آمریكا برایران شد در اوج خیزش سراسری مردم، بسیار وسیع و گسترده بود. لذا آثار تولیدی برای تطهیر حامیان شاه نمی‌توانست بدون بیان مفاسد عوامل داخلی غرب صرفاً با مقصر جلوه‌ دادن درباریان، حتی برای جامعه جهانی كشش و جاذبه‌ای داشته باشد.

اما هر چه از آن دوران دورتر می‌شویم از یك سو غبار ایام، گذشته‌ها را بیشتر می‌پوشاند و از دیگر سو نسلهای جدیدی پا به عرصه می‌گذارند كه با مسائل و موضوعات سالهای دراز حاكمیت بیگانگان بر این دیار كاملاً ناآشنایند؛ بنابراین دارندگان تعلقات سیاسی به آن ایام، بعد از گذشت دو دهه از خروج ایران از مجموعه وابستگان به غرب بر این تصورند كه شرایط برای نگارش آثاری از نوع سوم و چهارم بیشتر فراهم است. در این میان خاطرات آقای مئیر عزری را كه به صورت غیرمتعارفی شانزده سال به عنوان سفیر اسرائیل در ایران اقامت می‌گزیند و تا مقام مشاور و امین محمدرضا پهلوی ارتقای موقعیت می‌یابد باید تا حدودی متفاوت از دسته‌بندی ارائه شده قلمداد كرد؛ زیرا آقای عزری در این اثر تلاش كرده پدیده صهیونیسم و پیوند آن را با پهلوی‌ها، مستقل از غرب ارزیابی كند. هرچند جمع كثیری از صاحبنظران سیاسی برای پدیده صهیونیسم هویتی جدا از كلان‌سرمایه‌داری حاكم بر غرب قائل نیستند، اما جناب سفیر در اثر خود این‌گونه می‌پسندد تا عملكرد صهیونیستها در ایران را متفاوت و مستقل از آمریكا و انگلیس جلوه دهد؛ از این رو ضمن وارد آوردن انتقاداتی جدی به عملكرد این دو كشور- چه در دوران اوج حاكمیتشان بر ایران و چه در زمان متزلزل شدن پایه‌های حكومت وابسته به آنها- می‌كوشد صهیونیستها را در جایگاه دلسوزترین افراد برای منافع ملت ایران مطرح سازد. بلاشك برای محققان و تاریخ‌پژوهان نیز نگریستن از منظر صهیونیستها به یكی از حساس‌ترین فرازهای تاریخ كشورمان جاذبه لازم را خواهد داشت. همچنین باید اذعان داشت اطلاعات ارائه شده در این خاطرات برای تطهیر عملكرد صهیونیستها می‌تواند نگاه جدیدی را به تاریخ معاصر این مرز و بوم مطرح سازد؛ زیرا علاوه بر كوتاهی‌های جبران ناپذیر در زمینه بررسی عملكرد صهیونیستها در ایران (از جنبش مشروطه تا سقوط پهلوی‌ها) اصولاً به دلیل پنهان‌كاری شدید مؤسسات صهیونیستی همچون آلیانس و سازمانهای مخفی وابسته به این جماعت همچون فراماسونری، روتاری،... منابع لازم برای مطالعه مستقل نقش صهیونیستها در ایران كمتر فراهم شده است. اكنون با انتشار خاطراتی در چنین حجم (دو جلد، پنجاه فصل، ۷۱۰ صفحه قطع رحلی و ۴۵۰ قطعه تصویر و سند) زمینه‌ها و انگیزه‌های ابتدایی برای برداشتن گامهای محققانه وجود دارد.

همان‌گونه كه خوانندگان به خوبی دریافته‌اند موضوعات و مسائل از نگاه صهیونیستها به صورت بسیار گذرا و سطحی در این خاطرات مطرح شده است، حال آن كه هر كدام به صورت مستقل می‌تواند مبنای تحقیق و پژوهش قرار گیرد. عزری آن‌گونه كه خود به صراحت اذعان می‌دارد، یك صهیونیست و از خانواده تربیت شده در مكتب آلیانس است؛ بنابراین موضوعات متنوع طرح شده در این خاطرات را نمی‌بایست موضع یهودیان ایران قلمداد كرد، زیرا با توجه به وجود گرایشهای مختلف در میان یهودیان، یك نژادپرست را هرگز نمی‌توان به عنوان سخنگوی آنان شناخت، هرچند وی تلاش بسیار دارد تا اعمال و رفتار تربیت شدگان آلیانس در ایران را به آحاد این اقلیت دینی تعمیم دهد. اجمالاً در ابتدای این بحث باید به این نكته اشاره داشت كه صهیونیسم هیچ‌گونه ارتباط مبنایی با باورهای دینی ندارد، بلكه صرفاً گرایشی نژاد پرستانه در درون یك قوم است. البته صهیونیستها ابتدا پایگاه اصلی عضوگیری خود را در میان یهودیان بنا نهادند، اما امروز كه به وضوح در میان سایر اقوام اروپایی، صهیونیستهای مسیحی نیز هویت خویش را آشكار كرده‌اند بیش از هر زمانی عدم ارتباط صهیونیسم با باورهای ادیان الهی آشكار شده است.

مجمع عمومی سازمان ملل نیز در سال ۱۹۷۵ م. طی قطعنامه شماره ۳۳۷۹ رسماً صهیونیسم را معادل "نژادپرستی" عنوان كرد و علت دوری جستن بسیاری از یهودیان معتقد و پایبند از این جماعت خود برتربین را باید غیرهمگون و حتی متعارض بودن تمایلات آنها با مبانی فكری و اعتقادی مذاهب الهی دانست. ادیان الهی همواره منادی برابری انسانها (با رنگها و قومیتهای مختلف) بوده‌اند و فضیلت و برتری را در میزان تعلقات معنوی و به طور كلی پایبندی انسان به "اصول الهی" عنوان نموده‌اند؛ بنابراین هم از نظر ادیان آسمانی و هم براساس اجماع جامعه بشری، صهیونیسم یك گرایش مذموم خود برتربین نژادی است. این كه ظهور و بروز چنین پدیده‌ شومی در جهان امروز زمینه‌ساز چه فجایعی بوده است ارتباط مستقیمی با خاطرات آقای عزری پیدا نمی‌كند، اما پیوند نژادپرستان جهان كه در این خاطرات به هیچ وجه به آن اشاره نمی‌شود، نكته قابل تأملی در شناخت صهیونیسم خواهد بود. دقیقاً از همین رو نماینده صهیونیستهای حاكم بر فلسطین هیچ‌گونه اشاره‌ای به ارتباط بسیار قوی تل‌آویو با آفریقای جنوبی در سالهای حاكمیت آپارتاید بر این كشور نمی‌كند، در حالی‌كه رژیم نژادپرست سفید پوست پروتریا همچون صهیونیسم یكی دیگر از میوه‌های تلخ سرمایه‌داری بود و بدین جهت این دو رابطه تنگاتنگی با هم داشتند و به شدت نیز از یكدیگر پشتیبانی می‌كردند.

مطالعه در زمینه پیوند رژیمهای شكل گرفته بر اساس تمایلات نژادپرستانه، محققان را به این واقعیت نزدیك خواهد ساخت كه ظهور و افول پدیده‌های خود برتر بین نژادی در غرب عمدتاً ریشه در سرمایه‌داری سلطه‌طلب دارد و به طور كلی می‌توان مدعی شد اوج‌گیری كلان سرمایه‌داری رابطه تنگاتنگی با تفكر برتری‌ طلبی نژادی و قومی داشته است (در اشكال مختلف صهیونیسم مسیحی یا یهودی).

آقای مئیر عزری در فرازهایی از نوشتار خود به عدم ارتباط صهیونیسم با دین یهود اشارات صریحی دارد. به عبارت دیگر وی عنوان می‌كند كه فردی می‌تواند اصولاً پایبند به دین یهود نباشد، اما صهیونیستی برجسته به حساب آید: "شادروان ابراهام میرزاحی (راد) چندان پایبند دین و دستورهای آن نبود، ولی خود را یك صهیونیست و وفادار سوگند خورده به اسرائیل می‌شناخت." (جلد۲، ص۲۵۸)

تأكید بر جدایی صهیونیسم از یهودیت در مقدمه این بحث از این روست كه امكان انگ‌زدنها و استفاده از حربه آنتی سمیتیزم منتفی گردد. سوءاستفاده صهیونیستها از دین یهود بیشتر در این زمینه رخ می‌نماید كه هرگونه نقدی را بر عملكردها و گرایشهای نژادپرستانه و ضدانسانی خویش، با چنین برچسبی منكوب می‌كنند. البته به منظور بی‌ارتباط جلوه‌گر ساختن تدوین این خاطرات با تطهیر عملكرد صهیونیستها در ایران آقای عزری در پیشگفتار خود به گونه‌ای به ایجاد این ذهنیت دامن می‌زند كه گویا هدف از نگارش این اثر دفاع از عملكرد پهلوی‌ها بوده است: "در پایان این پیشگفتار نكته‌ای را باید یادآور شوم و آن اینكه خواننده این یادنامه شاید در فرود و فراز رویدادهای این نوشته بپندارد كه نگارنده در برابر شاه گذشته ایران و خاندان پهلوی، دینی به گردن داشته و با نگارش این یادنامه خواسته آن دین را ادا كند، به كسانی كه با چنین پنداری روبرو خواهند شد باید بگویم بیش از دو دهه است كه آن مرد بزرگ چشم از جهان فرو بسته و دستگاه پادشاهی در ایران برچیده شده، آن شكوه به افسانه پیوسته و خانواده‌اش نیز مانند میلیونها ایرانی در گوشه و كنار جهان با درد آوارگی دست به گریبانند". (ص۹) این جمله پایان بخش مقدمه ضمن تجلیل سخاوتمندانه از محمدرضا پهلوی و دوران حاكمیت وی بر ایران هیچ‌گونه پاسخی به ذهنیتی كه خود ایجاد می‌كند نمی‌دهد. شاید خواننده‌ای كه آقای عزری را به هیچ وجه نمی‌شناسد و برای اولین بار با مطالعه این كتاب با نام و موقعیت وی در دوران پهلوی دوم آشنا شده است، از طریق تأمل در معیارها و ملاك‌ها و همچنین شاخصهای مرتبطین و دوستان وی در داخل كشور بهتر بتواند به شناختی از او نائل آید. هرچند در ادامه این بحث با نماینده صهیونیستها در ایران بیشتر آشنا خواهیم شد، اما از آنجا كه بعد از كودتای ۲۸ مرداد بسیاری از طرفداران رژیم پهلوی بر این امر اصرار می‌ورزیدند كه افراد بدنام مرتبط با دربار باید طرد شوند تا چهره رژیم كودتا ترمیم گردد، بدین لحاظ می‌توان اطرافیان محمدرضا پهلوی را به چند دسته تقسیم كرد. منفورترین دسته، جماعت بدكاران، چاقوكشان و فواحش به رهبری شعبان جعفری بودند. جعفری خود در خاطراتش در مورد دارودسته‌اش در روز كودتا می‌گوید: "زاهدی بغل وا كرد، مام رفتیم تو بغل تیمسار و اونم ما رو یه ماچ كرد... گفت: هنوز ما خیلی باهات كار داریم. گفتم: قربان رفقام زندان هستن، اجازه بدین من برم اینارو بیارم. خلاصه رئیس زندان رو صدا كرد و گفت: اونارو بده بدست این برن. گفت: قربان اینا چند تاشون جرمشون سیاسی نیست! اینا چاقوكشی كردن. گفت: عیب نداره! بده به دست این برن." (خاطرات شعبان جعفری، به كوشش هما سرشار، نشر آبی، سال ۸۱، ص۱۷۱) هرچند جعفری برای عامه ملت ایران مشهورتر از آن است كه نیاز به معرفی وی باشد، اما در شناخت وی همان بس كه فاسدترین نیروهای دربار نیز تلاش داشتند از وی فاصله بگیرند. در این حال، احساس تعلق آقای عزری به آقای جعفری تا حدودی روشن می‌سازد كه عمدتاً نقطه اتكای صهیونیستها در ایران چه كسانی بوده‌اند: "شعبان جعفری نامدارترین پهلوان زورخانه‌های ایران... دوستان پهلوان جعفری این جوانمرد دلیر، میهن‌پرست و شاهدوست را از زندان آزاد كردند... پهلوان شعبان جعفری بارها از اسرائیل بازدید نمود و یكی از دوستان خوب مردم این كشور شد." (جلد۲، صص۸-۲۶)

منبع: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران

نقد و نظر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 11 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.