شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

راز سر به مهر ِغنچه ها


راز سر به مهر ِغنچه ها

اگر به معنای عام, هر نوع پوشش ِمانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم, حجاب می تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد یک نوع آن حجاب ذهنی, فکری و روحی است مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی, مانند توحید و نبوت, از مصادیق حجاب ذهنی, فکری و روحی صحیح است که می تواند از لغزش ها و گناههای روحی و فکری, مثل کفر و شرک جلوگیری نماید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. وَالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا. وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا. وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا. وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا. وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا. وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا. (شمس /آیات ۱تا۹)

" نگاه" ، از منظر فرهنگ دینی دارای حرمت و شان خاصی است. نگاه انسان مسلمان مخیر و مختار نیست که به هر قلمروی پرواز کند و در هر خانه و آشیانه ای سکنی گزیند. چشم آدمی از مهمترین ابزارهای شناخت محسوب می شود و بی شک باید تحت انقیاد عقل انسان باشد و در مسیری حرکت کند که فرجام آن خیر باشد. همه نگاه ها باید برای رساندن انسان به قله های پرشکوه رستگاری سامان دهی شوند.

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده، وسیله پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد. یکی از این آیات، آیه ۵۹ سوره احزاب است:

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا

ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.

حجاب به معنای پوششی سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.

در سوره نور آیه ۳۱ نیز به تفصیل درخصوص این مهم سخن گفته شده است:

و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَهِٔ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء و َلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی‏نیازند یا کودکانی که بر عورت های زنان وقوف حاصل نکرده‏اند آشکار نکنند و پاهای خود را [به گونه‏ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‏دارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید

حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.

اگر به معنای عام، هر نوع پوشش ِمانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می تواند از لغزش ها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.

علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده اند.

می دانیم که هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله ی تزکیه نفس و تقوا به دست می آید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛۱۳) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

همچنین قرآن مجید بارها از تاکید رسالت پیرامون رستگاری انسان سخن گفته است. فلاح و نجات آدمی از آلودگی های درونی از جمله مهمترین و ارزشمندترین اصل اساسی اسلام است:

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَٔ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛

اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و به ایشان کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه ی جهالت و گمراهی بودند.

هدف از تشریع حکم الهی حجاب نیز بیرون از این قاعده سودمند نیست. مقصود اصلی تطهیر جان از غبار شهوت است. شهوت یا همان مطلق خواهی از مهمترین دام هایی است که شیطان برسر راه انسان می گسترد. چه در طول تاریخ بارها شاهد بوده ایم که هرگاه تمدنی به لجام گسیختگی در شهوت تن می دهد و بنیان های اخلاقی را زیر پا می نهد علی رغم همه پیشرفت های مادی و توسعه ای که ای بسا در عرصه علم تجربی کرده، به ناگاه تار و پودش از هم گسیخته و مضمحل شده است. شاهد مثال این معنا "اندلس" است. لختی گوش به سخنان عبرت انگیز تاریخ بسپاریم تا به ما نکته هایی نغز از سقوط تمدنی بگوید که چگونه موریانه های شهوت طلبی و بی بندوباری ستون های محکم و بر آسمان خاسته اش را از درون متلاشی ساختند:

اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و شکوه آن تمدن اروپا را نورانی ساخته بود. علم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایی رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی- فلکی- گیاه شناسی - تاریخ- فلسفه و قانونگذاری در اسپانیای اسلامی تکمیل شد و به بار نشست. جالب است بدانیم که این تحول و پیشرفت زمانی بود که اروپا گرفتار دوره رکود علمی قرون وسطی بود و از نادانی و جهالت رنج می برد. در این هشت قرن با برنامه ریزی و ساماندهی در زمینه های مختلف مسلمین به پیشرفتهایی عظیم دست یافتند. از جمله با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ و علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به جهان بشریت عرضه کردند.

در پزشکی با ظهور افرادی مانند علی ابن عباس، زهراوی، باهلی، ابن زهره بدان پایه از تخصص علمی رسیدند که جراحی های دقیق چشم را انجام می دادند. در زمینه معماری و شهرسازی مطابق با اصول فنی و مهندسی، مهندسان مسلمان در معماری به قله های رفیع این دانش دست یافتند و چنان آثار ماندگاری از خود به جای گذاشتند که امروزه بیش از ۴۵ میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید می کنند. از جمله آثار معماری اندلس که می توان به آن اشاره کرد مسجد جامع شهر قرطبه است که از شاهکارهای معماری جهان است. مسجدی با ۴۸۶۸ مترمربع فضای سرپوشیده و باز با ۱۲۹۳عدد ستون که ارتفاع آنها گاهی به ۹ متر می رسد و در همان حال قطر ستونها حدود ۲۵سانتیمتر است. در حالیکه در همان زمان ماهرترین مهندسان برای پیشگیری از سقوط احتمالی چنین سقف های بلندی، قطر پایه های سنگی ساختمان را کمتر از چهارمتر قرار نمی دادند. این موضوع حکایت از توانمندی های فنی و مهندسی معماران مسلمان دارد.

در توصیف شهر قرطبه سیاحان و جهانگردان مطالب متنوعی مطرح نمودند از جمله " جان دراپر" در توصیف شهرسازی و زیباسازی شهر قرطبه پایتخت اندلس می نویسد هفتصد سال بعد از این تاریخ یعنی بعد از شکوه اندلس حتی یک چراغ در راه های عمومی لندن و پاریس وجود نداشت و قرن ها بعد از آن تاریخ افراد پیاده در شهرهای لندن و پاریس تا قوزک پا در گل فرومی رفتند.

در نهضت ترجمه تعداد رسالاتی از دیوکریتوس، ارسطو و. . . در زمینه کشاورزی به عربی برگردانده شد. در قرن چهارم و پنجم رسالات زیادی توسط علما و دانشمندان اندلس تألیف شد: از جمله کتاب الانوارء تألیف ابواسحاق قرطبی- کتاب الفلاحه نوشته ابوالقاسم زهرای جراح و پزشک معروف- کتاب المقنع از ابوبکر عمرابن حجاج اشبیلی- دیوان الفلاحه و کتاب القصد و البیان از عبداله ابن بصال.

کتاب دیگر المغنی فی الادویه المفرده و الجامع لمفردات الادویه والاغذیه نوشته ابوعبداله احمد ابن بیطار متولد شهر مالقه اندلس، لازم به یادآوری است شهرت ابوعبداله احمد ابن بیطار بیشتر به داروشناسی می باشد.

به طور کلی توجه و عنایت مسلمانان اندلس به کشاورزی آن چنان زیاد بود که تقویم خاصی برای آن ترتیب داده بودند و به تقویم قرطبی معروف شد. این تقویم طریقه و موسم کشت گیاهان مختلف را شرح داده بود به نظر برخی از محققین، ملتهای دیگر نیز تقویم زراعی را به تقلید از دانشمندان مسلمان اندلس فراهم کردند. موضوعی که در دنیای امروز با عنوان سال زراعی از آن یاد می شود.

مسلمانان اسپانیا فن و روش آبیاری مرسوم در سرزمین های خلاف شرقی را در سیستم آبیاری خود به کار گرفتند. حفر قنوات، ایجاد ناعور و استفاده از دولاب از جمله روش های معمول در مصر و شام و ایران برای بیرون آوردن آب های نهفته در زیر زمین بود که مورد استفاده مسلمین اندلس در آبیاری زمین های کشاورزی و مصارف شهری قرارگرفت. استفاده از روش های فوق زمانی بود که کشاورزی در اندلس قبل از ورود مسلمانان به آن ناحیه به صورت ابتدایی و دیمی انجام می گرفت. نظام حاکم بر زراعت آن سرزمین هم نظام فئودالی بود و کشاورز کمتر از آن دسترنج خود استفاده می کرد.

اما با آمدن مسلمانان سیستم فئودالی که خاص جوامع غربی بود برداشته شد و شیوه زمین داری شرقی رایج شد و در زمینه کشت گیاهان و آبیاری زمین ها تغییر و تحول عمیقی صورت گرفت. سدسازی که از جمله روش های تهیه آب برای مصارف خانگی و کشاورزی در ممالک شرقی بود به وسیله مسلمانان اسپانیا در شبه جزیره ایبریا اقتباس شد. بهترین سندی که می توان درمورد تاثیر روشهای آبیاری مسلمانان مشرق زمین درنوع آبیاری اسپانیا ارائه داد تعداد زیادی از لغات اسپانیایی در فن آبیاری است که مشتق از زبان عربی است.

قبل از ورود مسلمانان به اسپانیا تا دوره امویان اندلس این کشور از رشد چندانی برخوردار نبود. تثبیت این حکومت و حمایت آنها از صنعتگران و هنرمندان مسلمان از یک سو و داد وستد مردم آن کشور با مسلمانان شمال آفریقا از سوی دیگر تحولی عظیم در صنعت اندلس ایجاد کرد و باعث شکوفایی اقتصاد اندلس شد. به نحوی که اثرات آن از مرز اسپانیا گذشت و به دیگر مناطق اروپا راه یافت. صنعت شیشه سازی، سفال گری و کاشیکاری، نساجی، پارچه بافی و کاغذسازی از مهمترین دستاوردهای فنی مسلمانان درآن روزگاران محسوب می شود. اسپانیایی که مسلمانان در آن دوران افتخار و شکوه ساخته بودند مایه فخر جهان بود. اما هر مسلمان بیداردلی با نگاهی به تمدن باشکوه اندلس از خود می پرسد؛ چرا اندلس از اوج قدرت، عظمت و شکوه به ذلت و خواری کشیده شد. علت انحطاط تمدن اسلامی اندلس چه بود. دلایل آن را درکجا باید جستجو کرد. آیا گردش روزگار چنین است یا نتیجه اعمال مسلمانان؟ یکی از عوامل بسیار مهم در فروپاشی ارکان این تمدن سترگ، رواج بی حجابی و گرفتار شدن مسلمانان در باتلاق شهوت بود. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه بازداشت و حمیت و غیرت دینی را در آنها از بین برد و آنچه برای آنها اهمیت داشت جز قدرت طلبی و خوشگذرانی چیز دیگری نبود. در نتیجه ترویج فساد شهرهای اسلامی یکی پس از دیگری از تحت حکومت آنها خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد.

فساد در بین حکمرانان تا آنجا پیش رفت که یکی از حکام منطقه المریه عاشق دختری مسیحی شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزی در میان مسلمانان دست زد.

آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند مردم بسیاری از پی آنها روانه گشتند و دشمن مسیحی با طرحی شیطانی ضربه ای سخت بر پیکر جامعه اسلامی اندلس وارد ساخت. مسیحیان شمال قراردادهایی را با حاکم مسلمان بستند و مطابق آن آزادانه به ایجاد تفریحگاه و مدرسه و انجام تجارت میان مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمانان افکار مسیحیت منحرف شده و روابط آزاد جنسی را القاء می کردند و به ترویج و خرید و فروش مشروبات الکلی میان مسلمانان می پرداختند تا جایی که آنها را از اعتقادات دینی خود دور ساختند.

به این ترتیب فساد و تباهی را در تمام پیکره جامعه اسلامی رسوخ دادند و جامعه اسلامی را از درون تهی و توان مقاومت را از آنها گرفتند.

نقطه آغاز انحطاط فردی و اجتماعی از آنجا آغاز می شود که انسان برای نگاه خود هیچ حد و مرزی را برنتابد. برای همین است که قرآن کریم از حجاب چشم سخن به میان می آورد که " قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ" ( ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند). و نیزمی فرماید که " قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ" (نور؛۳۱) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.

حجاب در گفتار هم از جمله مواردی است که بر رعایت آن بسیار تاکید شده است.

" فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ" (احزاب؛۳۲) پس زنها نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینت های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند. " وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ" (نور؛۳۱) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.

از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاء مختلف رفتار، مثل نحوه ی پوشش، نگاه، تکلم و راه رفتن است.

بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمی است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه ی لغوی عفت نیز وجود دارد. همچنان که می دانیم دو واژه ی " حجاب" و " عفت" در اصل ِمعنای منع و امتناع مشترک اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری ِباطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می گردد.

درعرصه فرهنگی وهنری ما همه جا ازحجاب به عنوان ارزش نام برده شده است و هنرمندان و ادیبان ما زیباترین اهتمامِ ذوقی ممکن را در نهادینه سازی این اصل اساسی الهی و فطری به کار بسته اند. به عنوان مثال صائب تبریزی یکی از دلایل ارزشمندی و زیبایی غنچه را در محجبه بودن آن می داند. او عقیده دارد که غنچه به مانند راز سر به مُهر، زیبا و پرشکوه و محل درنگ بیننده است. اما همین غنچه زمانی که از درون حجاب ِگلبرگ به بیرون می آید و به گل بدل می شود، بادهای هرزه همه وجودش را به تاراج امیال خود می برند:

چون رازِ سر به مُهر ببین غنچه در حجاب

تاراج بادِ هرزه همه برگ های گل

عمر با برکت و عزت انسان از نظر وی همیشه نسبت مستقیمی با رعایت حجاب – در همه شئون – خود دارد؛ چنان که در جای دیگری خطر بی حجابی را در تعبیری زیبا این چنین خاطرنشان مخاطب خود می سازد که:

کس غنچه نهان شده در برگ را نچید

از بی حجابی است اگر عمر گل کم است

وچه زیبا و دلنشین استاد ارجمند جناب آقای جواد محدثی در کتاب "از همدلی تا همراهی" می نویسد که:

هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بی دیوار، از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند.

هیچ کس هم با نام و بهانه «آزادی» دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شب ها در حیاطش را باز نمی گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است.

هیچ صاحب گنج و گوهری هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده می شود.

هر چیز که قیمتی تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر می رود.

هر چه که نفیس تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت لازمتر.

مگر نه اینکه آثار نفیس خطی را در موزه ها و ویترین ها می گذارند، تا با لمس دست های این و آن، خراب نشود و از ارزش نیفتد؟!

اینها همه، فرمان عقل است و اقتضای تجربه.

اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش می پرد.

اگر رشته مروارید را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی، گم می شود.

اگر در مقابل پنجره خانه ات، توری نزنی، از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود.

وقتی راه ورود پشه ها را می بندی، خود را «مصون» ساخته ای، نه «محدود» و زندانی.

وقتی در خانه را می بندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.

این را هم عقل و تجربه ات فرمان می دهد.

اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانیم، نه کسی ایراد می گیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می کنی چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه می دانی و می بینی.

اینکه: «دل باید پاک باشد»، بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه «لاقیدی»، وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.

ظاهر، آیینه باطن است و... «از کوزه همان برون تراود که در اوست».

زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد.

زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دست های خشن کامجویان دیوسیرت، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند یا زیر پایش له کنند.

زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دارِ پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه شود.

گوهر عفاف و پاکی، کم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.

دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند.

سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشم های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نیم اندازد و از زهر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان می ماند.

هر شاخه که از باغ برون آرد سر

در میوه آن طمع کند راهگذر

بعضی از «نگاه»ها، ویروس «گناه» منتشر می کنند و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت جمع می کنند.

تاریخچه اندلس و شکست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامی در اسپانیا، مگر جز به خاطر هجوم فساد غربی به کانون عفاف و تقوی مسلمانان بود؟!

خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تیره اندیشی است، نه روشن فکری! علامت جاهلیت است، نه تمدن.

می گویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می زنند و بر جهالت خود لعنت می فرستند.

کسی که از «جماعت رسوا» نگریزد «رسوای جماعت» می شود!

آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد،

آنکه یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض می کند،

آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد، روزی هم «پشت دیوار ندامت»، اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت.

از اول که جامه عفاف، سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرک آبه گناه بر آن بپاشد.

از اول باید مواظب بود این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین تَرَک برندارد.

از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته های نورس عصمت را لگدمال کند.

ولی... گریه بی حاصل است و بی ثمر، وقتی شاخه شکست و گل چیده شد!!

نویسنده: علیرضا - باوندیان



همچنین مشاهده کنید