چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق فردی جوانان


اخلاق فردی جوانان

اصلاح اخلاق بدین صورت است که آدمی فواید آخرتی را در نظر بگیرد و این طریقه, روش قرآن است که ذکرش در قرآن مکرر آمده است به عنوان نمونه, می توان به آیه ۱۰ سوره ی زمر, آیه ی ۲۲ سوره ی ابراهیم, آیه ی ۲۵۷ سوره ی بقره و آیه ی ۲۲ سوره ی حدید اشاره کرد ۱

● جوان چگونه می‎تواند اخلاق خود را اصلاح کند؟

‎ یکی از پرسش‎های مهم در زمینه‎ی اخلاق که برای بیش‎تر جوانان مطرح است، این است که چگونه می‎توان از رذایل اخلاقی فاصله گرفت و به فضایل اخلاقی نزدیک شد؟ چگونه می‎توان خود را از اخلاق رذیله دور کرد و به صفات حمیده آراسته نمود؟

اصلاح اخلاق هر چند برای قشر جوان، امری دشوار می‎نماید، ولی با بروز و ظهور برخی حوادث تلخ و مصایب زندگی، از مهم‎ترین دغدغه‎های ذهنی آنان است؛ چرا که جوان، طالب کمال و سعادت خویش است و نیک می‎داند که با فساد اخلاقی و رفتار ناشایست، به این مطلوب نخواهد رسید و اگر با تبعیت و پیروی از هوای نفس، به ناهنجاری‎های اخلاقی دست می‎زند، یا به خاطر جهالت و غفلت است و یا به جهت ضعف اراده؛ اما به هر حال این پرسش در ذهن او مطرح است و در باطن و درون خود، خواهان اصلاح رفتار و اخلاق خویش است.

راه حلی که بزرگان دین در این مقام ارائه داده‎اند، می‎تواند عامل مؤثری برای اصلاح و بازسازی اخلاق به حساب آید. علاّمه‎ طباطبایی(ره) می‎فرمایند:

اصلاح اخلاق و هوا‎ی نفس و تحصیل ملکات فاضله، تنها و تنها یک راه دارد، آن هم عبارت است از: تکرار عمل صالح و مداومت بر آن؛ البته عملی که مناسب با آن خوی پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تکرار کند و در موارد جزئی که پیش می‎آید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روی هم قرار گیرد و در صفحه‎ی دل نقش بندد و زوال نپذیرد.

این تکرار عمل از دو طریق دست می‎دهد.

۱) لحاظ کردن فواید دنیایی، فضایل و فواید علوم و آرایی که مردم آن را می‎ستایند؛ مثلاً می‎گویند: عفت نفس و قناعت (کنترل شهوات نفسانی و اکتفا به آنچه خود دارد) دو وصف پسندیده است؛ چون فواید خوبی دارد، آدمی را در دنیا عزت می‎دهد و در چشم همگان، بزرگ جلوه نموده و نزد عموم محترم می‎سازد. این طریقه همان طریقه‎ای است که علم اخلاق قدیم، یعنی اخلاق یونان بر آن اساس، بنا شده و قرآن، اخلاق را از این طریق استعمال نکرده و زیربنای آن را مدح و ذم مردم قرار نداده و ملاک را مدح و ذم اجتماعی نمی‎داند.

۲) اصلاح اخلاق بدین صورت است که آدمی فواید آخرتی را در نظر بگیرد و این طریقه، روش قرآن است که ذکرش در قرآن مکرر آمده است؛ به عنوان نمونه، می‎توان به آیه ۱۰ سوره‎ی زمر، آیه‎ی ۲۲ سوره‎ی ابراهیم، آیه‎ی ۲۵۷ سوره‎ی بقره و آیه‎ی ۲۲ سوره‎ی حدید اشاره کرد.[۱]

از مفاد آیات مزبور چنین برمی‎آید که انسان نتایج و آثار اعمال و ملکات روحی خود را به صورت مجسم، فردای قیامت خواهد دید؛ یعنی همین ملکات درونی و اعمال ظاهری، تجسم عینی و خارجی پیدا می‎کند و او را متنعّم یا معذّب خواهد کرد؛ به عنوان مثال آیه‎ی ۱۰ سوره‎ی زمر می‎فرماید:

ای پیامبر، بگو ای بندگانی که به خدا ایمان آورده‎اید، خدا ترس و پرهیزکار باشید. برای کسانی که در این دنیا خوبی کنند، خوبی هست و زمین خدا بسیار پهناور است؛ همانا صابران به حد کامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد.

و یا در آیه‎ی ۲۲ سوره‎ی ابراهیم آمده است:

و چون حکم به پایان رسد، در آن حال شیطان گوید: خدا شما را به حق و راستی وعده داد و من شما را وعده دادم؛ پس خلف وعده کردم و برای من علیه شما هیچ حجت و دلیلی نبود؛ مگر این که شما را به باطل دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید، پس امروز شما ابلهان که سخن بی‎دلیل مرا پذیرفتید مرا ملامت نکنید؛ بلکه نفس پر طمع خود را ملامت کنید که امروز نه شما فریادرس من ‎توانید بود و نه من فریادرس شما. من به شرکی که شما به اغوای من آوردید، معتقد نیستم. آری در این روز، ستم‎کاران عالم را عذاب دردناک خواهد بود.

فردی که می‎خواهد در مقام اصلاح آداب و رفتار خویش برآید، توجه به آثار و نتایج اخروی می‎تواند تأثیر به سزایی در او داشته باشد؛ چون وقتی که خداوند اخلاق زشت را مذمت می‎کند و دارندگان چنین اخلاقی را تهدید به آتش دوزخ می‎نماید، قطعاً هر عاقلی عزم بر ترک و دوری آن را اختیار می‎کند و یا وقتی که ذات حق، اخلاق پسندیده و نیکو را می‎ستاید، شخص بر انجام آن تحریص و تشویق می‎شود؛ البته این شیوه اختصاص به مکتب انسان‎ساز اسلام ندارد؛ بلکه در سایر ادیان الهی و کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل، بدان تأکید شده است.

● چگونه می‎توان اخلاق پسندیده را در خود تداوم بخشید؟

‎ بسیاری از آداب و رفتاری که از ما صادر می‎شود، ناشی از خُلقیاتی است که در باطن ما وجود دارد. در واقع خُلقیات باطنی موجب بروز و ظهور آن آداب است. به تعبیر زیبای عرفا، صادرات انسان، هماهنگ با واردات او است و هر آنچه را در باطن خویش وارد کرده و جزء ملکات نفسانی او شده است، غالباً از او ظاهر می‎شود.

پرسشی که در این بین مطرح است، این است که چه باید کرد تا این صفات اخلاقی در ما دوام و قوام یابد و از حالت مقطعی و گذرا بیرون آید؟

پیشنهاد علمای علم اخلاق این است که باید خُلقیات، در نفس انسانی به صورت ملکه درآید و از حالت حال بودن خارج گردد؛ یعنی آن قدر باید به رفتارهای پسندیده و اوصاف کمالیه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و نفس انسان گردد و این مقام به دست نمی‎آید، مگر با تکرار عمل. با تکرار عمل می‎توان اخلاق پسندیده را در شخصیت خویش متجلی ساخت و آن را جزئی از صفات ذات خود قرار دارد؛ چنان که علاّمه طباطبایی‌(ره) می‎فرمایند:

طریقه‎ی آن این است که آن قدر آن عمل را تکرار کنی تا در نفس تو رسوخ یابد و چون نقشی که در سنگ می‎کنند ثابت گردد و راه علمی‎اش این است که به خوبی‎های آن اذعان و ایمان پیدا کنی و این طرز فکر را در خود تکرار کنی؛ یعنی راهش، تلقین علمی و عملی است.[۲]

علمای علم اخلاق، رعایت سه اصل کلی را در این زمینه توصیه می‎نمایند و هرگاه کسی بخواهد متخلّق به اخلاق الهی گردد و آن را در خویشتن خویش دوام و قوام بخشد، لازمه‎اش مراعات این سه اصل است:[۳]

۱) مشارطه: در هنگام صبح، وقت برخاستن از خواب و شروع به کار، با نفس خویش شرط کند که از حدود و احکام الهی تخطّی نکند و گناه و معصیتی را مرتکب نشود و در حد توان خود خدمت به خلق نماید.

۲) مراقبه: یعنی از شرطی که در ابتدای صبح با نفس خود بسته، محافظت و مراقبت نماید. او باید در طول روز با همان شرط ابتدایی زندگی کند؛ چون هر عقل سلیمی حکم می‎کند که تخلّف از شرط حرام است، پس همواره باید کشیک نفس بکشد و مراقب باشد که از مسیر حق منحرف نشود.

۳) محاسبه: در وقت خواب باید آنچه را که در روز انجام داده، محاسبه‎ی کامل نماید و اگر خیانتی از نفس او سرزده، فوراً توبه نمود، و نفس را تأدیب نماید که اصطلاحاً به این اصل، معاقبه و معاتبه هم گفته می‎شود؛ یعنی تعقیب نمودن و مورد عتاب قرار دادن نفس؛ و اگر خطایی از او سر نزده است خدای تعالی را شکر کند و مواظب باشد و توجه و عنایت داشته باشد که شاید در این خواب به او موهبت و عنایتی از جانب حق بشود؛ چون برای بسیاری از انبیا و اولیا، اولین بار در عالم خواب مکاشفاتی دست داده است.

آنان که متخلق شده، و این مسیر را طی کرده‌اند و به کمالاتی دست یافته‎اند، بر این اصول تأکید بسیار دارند و عرفا هم گفته‎اند که مواظب اعمال روزانه‎تان باشید تا شب چیزی نصیب شما شود. پیامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود:

آیا همان طور که حیواناتِ خود را در شب علوفه می‎دهید و آنها را در جایی می‎بندید که خوردند و سپس شبی را به روز آوردند و شبی حیوانی داشته‎اند، شما هم آنچنان شب را به روز آورده‎اید؟ یا شبی انسانی داشته‎اید که شکارهایی کرده‎اید و مبشّراتی دارید؟ خداوند فرمود: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.[۴]

و نیز در دقت و توجه به اعمال و رفتار و نیّات باطنی فرمود:

حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا؛ قبل از این که به حساب اعمال شما برسند و آن را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند، خود به آن بپردازید.[۵]

و یا امام کاظم(ع) فرمودند:

لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسَبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالی وَ اِنْ عَمَلَ سَیِئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَیْهِ؛ از ما (اهل‌بیت) نیست کسی که هر روز از خویشتن حساب پس نگیرد، پس اگر عملش نیک و پسندیده بود، از خداوند متعال بخواهد که آن را زیاد نماید و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه کند.[۶]

باشد که بتوانیم با توجه به نیات و اعمال فردی و اجتماعی به کمالات انسانی دست یابیم.

● شرایط پذیرش توبه چیست؟

‎ بسیاری از نوجوانان، بر اثر ارتکاب گناه یا جرمی، به نفس خویش تلقین می‎نمایند که خداوند با دیده‏ی غضب آلود به آنها نگاه می‎کند و هیچ اعتباری در درگاه او ندارند و با نا امیدی و یأس کامل و اضطراب، نه تنها کار خیری انجام نمی‎دهند، بلکه به گناه و جرم خود ادامه می‎دهند؛ اما باید گفت که این حالت یأس از رحمت حق نیز خود گناهی جداگانه به حساب می‎آید؛ چون او می‎تواند و قادر است با قدرت و نیروی جوانی تصمیم بگیرد که بر تمام اعمال و کارهای گذشته‏ی خویش پوشش گذارد و به درگاه خدا روی آورد؛ یعنی با همان قدرتی که مرتکب جرم و گناه می‎شد، مرتکب عمل خیر گردد و بهترین عمل خیر برای او روی‎آوردن به درگاه الهی است. هرچند که اعمال زشت آدمی و رفتار ضد اخلاقی و انسانی، معصیتی بزرگ به شمار می‎آید، ولی ناامیدی از بخشش و عفو و رحمت الهی، گناهی بسیار بزرگ‏تر از گناهی است که انجام داده است؛ چون هیچ کس جز کفار از رحمت الهی مأیوس و نا امید نیستند.

پس امید به رحمت الهی، خود بزرگ‏ترین توفیق الهی است؛ البته امیدی که همراه با عمل باشد و همین امیدواری به رحمت حق، بزرگ‏ترین انگیزه برای بازگشت به سوی خداست و نوعی توجه و عنایت الهی به اوست؛ چون توبه بذر حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروی انجام حسنه از خداست. اوست که توفیق می‎دهد؛ یعنی اسباب فراهم می‎نماید تا بنده موفق به توبه شود، و بتواند از لجنزار گناه بیرون آید و به سوی پروردگارش برگردد.[۷]

اما این‏که چگونه بفهمد توبه‏ی او پذیرفته شده یا نه، باید به این نکته‏ی مهم توجه داشته باشد که خداوند رحمان، تنها هنگامی توبه‏ی گنه‌کار را می‎پذیرد که معصیت او ناشی از استکبار و یا نوعی تمسخر نسبت به خدا نباشد؛[۸] یعنی با عناد و لجاجت گناه نکرده باشد؛ بلکه از روی جهالت و نادانی مرتکب معصیت شده باشد و هنگامی که توبه می‎کند، بدین صورت نباشد که بلا فاصله مرتکب گناه گردد.

یک جوان مسلمان باید بداند که توبه از مختصات دین اسلام است؛ چون در شریعت مسیح و یهود، اگر چه بحث توبه آمده، اما حقیقت توبه که در دین اسلام آمده، با آنچه در سایر ادیان الهی آمده، متفاوت است.

و نیز باید بداند که اگر توبه صرفاً در حد گفتار و زبان خلاصه نشود و با عمل همراه باشد، قطعاً پذیرفته است. و هم‏چنین به این نکته باید علم داشته باشد که خداوند توبه‏ی جوان گنه‌کار را بسیار آسان‌تر از گناه فرد سال‌خورده پذیرا است؛ چون او جوان توبه کننده را بسیار دوست دارد. و به همین جهت توبه‌ی جوان را بهتر و آسان‏تر می‎پذیرد.

و دیگر این‏که، باید بداند توبه‏ی حقیقی در نفس و قلب آدمیان اثر اصلاحی دارد و جان آدمیان را می‎سازد و او را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار می‎دهد؛ زیرا توبه در واقع از بین بردن پلیدی‎ها است.

سیوطی در تفسیر الدر المنثور از پیامبر اسلام(ص) روایت می‎کند که فرمود:

خدای ـ عزّوجلّ ـ توبه‏ی بنده‎اش را می‎پذیرد و یا گناهانش را می‎آمرزد، مادامی که پرده را نینداخته باشند. شخصی پرسید: انداختن پرده یعنی چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک.

از امام باقر(ع) در همان تفسیر روایت شده که فرمودند:

گناهان مؤمن اگر موفق به توبه شود، آمرزیده می‎شود؛ پس بر مؤمن است که مراقب خود باشد که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهی آلوده نسازد.[۹]

به نظر می‎رسد که یک جوان همان‌گونه که با اراده و اختیارش به سمت معصیت و گناه روی می‎آورد، با همان نیرو و اراده می‎تواند عزم خود را جزم نموده و به سمت پلیدی‎ها نرود و یا اگر نا آگاهانه به آن سوی کشیده شد، باز گردد؛ یعنی به همان راحتی که مرتکب معصیت ‎شده، به همان آسانی و حتی راحت‌تر از آن، عمل خیر و نیک انجام دهد؛ اما آن چه جوان را به این کار سوق نمی‎دهد، عدم توجه است؛ چون آن قدر احساسات و شور و هیجانات جوانی، او را محاصره کرده است که اجازه‏ی هرگونه تفکر و تأمّل را از او سلب نموده است. پس هرگاه توجه و تنبّه باشد، توبه به دنبال آن خواهد آمد و چون تأمّل نیست توبه کم‏تر است.

● چرا نگاه به نامحرم در اسلام تحریم شده است؟

‎ اسلام برای این که با تعالیم و دستوراتش، انسان را به کمال و سعادت انسانی‎اش برساند، تمام مقدمات طریق کمال را برای او هموار کرده و همه‏ی موانع را از سر راهش برداشته است؛ به همین جهت می‎توان گفت که بهترین راه رسیدن به کمالات انسانی، عمل به تعالیم آسمانی اسلام است. این مطلب آن قدر آشکار و روشن است که بسیاری از مفسران مسلمان گفته‎اند که: اگر کسی مسلمان نباشد ولی به تعالیم اسلام عمل نماید، در حیات و زندگی مادی به کمال و سربلندی می‎رسد. این نکته را علامه‌(ره) در موارد متعددی ادعا کرده‎اند. یکی از موانع اصلی رسیدن به کمال انسانی برای زنان، عدم رعایت حجاب، و برای مردان رها کردن چشم در مقابل نوامیس دیگران است. این دستور صریح قرآن است که:

مسلمانان چشم خود را از نامحرمان بپوشانند و عورت خود را حفظ نمایند که این کار، ایشان را پاک‌تر می‎کند.[۱۰]

در شأن نزول آیه‏ی مزبور از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: جوانی از انصار در کوچه‎های مدینه زنی را دید. در آن ایام زنان مقنعه‏ی خود را پشت گردن می‎انداختند؛ وقتی زن از او گذشت، او را تعقیب کرد، و از پشت او را می‎نگریست تا داخل کوچه‏ی تنگی شد. در آن جا استخوان و یا شیشه‎ای که در دیوار بود، به صورت مرد گیر کرد و آن را شکافت. همین که زن از نظرش غایب شد، متوجه گردید که خون به سینه و لباسش می‎ریزد؛ با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) می‎روم و جریان را به او خبر می‎دهم. جوان نزد آن بزرگوار رسید. حضرت چون او را دید، پرسید چه شده؟ وقتی جوان جریان را گفت، جبرییل نازل شد و این آیه را آورد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».[۱۱]

علاّمه طباطبایی(ره) می‎فرمایند:

شبیه همین روایت از حضرت علی(ع) نیز نقل شده است و ظاهر آن این است که مراد از امر به چشم‎پوشی در آیه‏ی شریفه، نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است و مطابق روایات وارده، آنچه که از نگاه به زن نامحرم حلال است، صورت و کفین می‎باشد.[۱۲]

و اگر آن هم با لذت همراه باشد بدون اشکال نیست. پس حفظ و حراست از چشم سر برای باز شدن چشم دل (بصیرت) بر جوانان لازم است. و همین طور حجاب برای زنان آن قدر در اسلام حایز اهمیت است که امام صادق(ع) فرموده‎اند:

سزاوار نیست برای زن که در برابر زنان یهود و نصارا برهنه شود؛ چون می‎روند و نزد شوهران خود تعریف می‎کنند.[۱۳]

این که نگاه به نامحرم برای زن و مرد در اسلام حرام شمرده شده، به خاطر این است که نگاه حرام خلاف فلسفه‏ی وجودی چشم در انسان است. و کسی که این نعمت بزرگ الهی را در راه خدا به کار نگیرد، حق آن را انجام نداده است، ضایع نمودن این حق، ظلم بزرگی است و هر ظلمی نیز معصیت به شمار میآید. به همین دلیل است که در روایات بر مواظبت از چشم تأکید شده است.

امام صادق (ع) فرموده‎اند:

و فُرِضَ عَلیَ الْبَصَرِ اَنْ لا یَنْظُرَ اِلی ما حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ؛ و بر چشم واجب است که به چیزی که خداوند نظر کردن بر آن را حرام کرده است نظر ننماید.[۱۴]

و نیز حضرت علی(ع) عفت چشم را موجب دوری از هلاکت دانسته و فرموده‎اند:

هر که چشم‎پوشی کند تأسفش کم و از هلاکت برکنار است. هیچ جوان‏مردیی مانند چشم‎پوشی نیست.[۱۵]

در روایتی دیگر آمده است:

چه بسا نگاه حرامی که حسرت طولانی را به دنبال داشته باشد.[۱۶]

همه‏ی این تأکیدها در محافظت از چشم، برای این است که نگاه حرام، علاوه بر این که نوعی ظلم به آن است، موجب آلودگی قلب و پلیدی باطن نیز می‎گردد.

پس برای این که بتوانیم در مسیر عدالت گام برداشته، از طهارت باطن برخوردار باشیم، باید بتوانیم از این عضو، همانند سایر اعضا محافظت نموده، آن را در همان طریقی به کار گیریم که خداوند برای آن هدف خلق کرده است.

۱. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۶۹ – ۳۸۰ .

۲. المیزان، ج ۱، ص ۳۶۹.

۳. رک: حسینی تهرانی، رساله‌ی لب اللباب، ص ۳۱؛ و میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله‎ی لقاء الله، ص ۶۵ به بعد.

۴. علامه حسن‌زاده‌ی آملی، مجموعه‌ی مقالات، ص۲۱.

۵. بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۴۰؛ امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۴.

۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۵۳.

۷. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۴.

۸. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۷.

۹ . المیزان، ج ۴، بحث روایی، ص ۲۵۸.

۱۰. سوره‌ی نور، آیه‌ی ۳۱ ـ ۳۰.

۱۱. سوره‏ی نور، آیه‏ی ۳۰.

۱۲. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۱۷.

۱۳. نور الثقلین، ج ۳، ص ۵۹۳.

۱۴. تفسیر صافی، ج ۲، ص ۱۶۵.

۱۵. غررالحکم، لفظ «بصر».

۱۶. وسایل الشیعه، ج ۷، ص ۱۳۸.

تهیه کننده:جواد نصیری



همچنین مشاهده کنید