جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسرار حج در روایات


اسرار حج در روایات

بحث, در تبیین گوشه هایی از اسرار حج است تا زائران بیت اللَّه با آگاهی به این اسرار, این سیر را پشت سربگذارند گرچه برای هر كدام از این مناسك, سرّی است و برای مجموع حج و عمره هم سری است ولی بطور گذرا به گوشه هایی از اسرار این سفر الهی اشاره می شود

بحث، در تبیین گوشه‏هایی از اسرار حج است. تا زائران بیت اللَّه با آگاهی به این اسرار، این سیر را پشت سربگذارند. گرچه برای هر كدام از این مناسك، سرّی است و برای مجموع حج و عمره هم سری است. ولی بطور گذرا به گوشه‏هایی از اسرار این سفر الهی اشاره می‏شود. اسرار عبادات‏ زائران بیت‏اللَّه هر عبادتی را كه انجام می‏دهند، راز و رمز بسیاری از آنها برایشان روشن است. نماز كارهایی دارد. روزه دستوراتی دارد، زكات و جهاد دستوراتی دارد و... كه پی بردن به منافع و فواید این دستورات، دشوار نیست. نماز ذكرهایی دارد كه معنایش روشن است. ركوع و سجودی دارد كه تعظیم را تفهیم می‏كند، و تشهّدی دارد كه اعتراف را به همراه دارد و... روزه گرفتن پرهیز از مشتهیات است. همدلی و همدردی و هماهنگی با مستمندان است. یادآوری مسأله فشار گرسنگی و تشنگی بعد از مرگ است. روزه گرفتن هم منافع فراوانی دارد كه منافع دنیایی (طبی) آن مشخص و منافع روحی و معنوی‏اش معین‏است. زكات كه انفاق، تعدیل ثروت و رسیدگی به حال مستمندان و ضعیفان است.

آنهم منفعت و مصلحتش مشخص است. جهاد و مرزداری و دفاع مقدس علیه تهاجم بیگانگان، منافع فراوانی دارد كه پی بردن به آنها دشوار نیست. لیكن حج، یك سلسله از دستورات و مراسم و مناسكی دارد كه پی بردن به راز و رمزش بسیار سخت است. معنای بیتوته كردن در مشعر، سرتراشیدن، بین صفا و مروه هفت بار گشتن و در بخشی از این مسافت هَروَله كردن و... راز و رمز اینها پیچیده است؛ لذا جریان تعبد در حج بیش از سایر دستورات دینی است. مرحوم فیض از وجود مبارك رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله - نقل كرد كه حضرتش در موقع لبیك گفتن به خدا عرض كرد: «لبّیك بِحَجّهٍٔ حقّاً، تعبّداً و رِقّاً». «خدایا من با رقّیت و عبودیت محض، لبیك می‏گویم و مناسك حج را انجام می دهم». چون سرّ بسیاری از مناسك، به عقل عادی قابل تبیین نیست. چون روح تعبّد در حج بیشتر است. لذا در هنگام لبیّك، عرض كرد: «تعبّداً و رقّاً». نظیر ذكری كه در سجده تلاوت گفته می‏شود۱.

عبودیت صرف پس حج یك سلسله دستوراتی دارد كه با بندگی محض و رقیّت صرف و عبودیّت تامّه هم‏آهنگ‏تر است؛ برای اینكه آن اسرار و آن منافع مرموز را تبیین كنند، به صورتهای منافع و فواید در روایات، گوشه‏هایی از آن را بیان كرده‏اند. و گاهی هم به صورت داستان در سخنان اهل معرفت و اهل دل دیده می‏شود كه از یك سوی به عنوان بیان اسرار و از سوی دیگر به عنوان داستان می‏خواهند بخشهای اساسی حج را خوب تفهیم و تبیین كنند. یكی از مناسك حج، مسأله لبیّك گفتن است كه احرام، با این تلبیه بسته می‏شود. بعد از احرام، مستحب است انسان این لبیك‏ها را ادامه دهد تا آن محدوده‏هایی كه خانه‏های مكه پیدا شود. این «لبیك» كه انسان در هر فراز و نشیبی و در هر اوج و حضیضی آن را زمزمه می‏كند برای آن است كه در هر لحظه و آنی، آن عهد را تجدید كند. از وجود مبارك پیغمبر - صلی اللَّه علیه و آله - نقل شده است كه: «اگر در امّتهای گذشته رهبانیتی راه یافت، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست و تكبیر در هر بلندی و مانند آن». «تكبیر بر هر بلندی» ناظر به همین تلبیه (لبیّك اللهمَّ لبّیك) است كه زائران بیتِ خدا، به هر جای بلندی كه می‏رسند می‏گویند.این به صورت یك رهبانیت است. راهب كسی است كه از خدا بهراسد و ذات اقدس اله ما را به رهبانیت ممدوح و پسندیده فراخواند، فرمود: «ایّایَ فارهبون»۲. از جهنم ترسیدن هنر نیست.

از ذات اقدس اله هراسناك بودن هنر است، كه آن خوف عقلی و حریم گرفتن است. از این جهت است می‏گویند: آن شخص محترم است؛ یعنی باید در حضور او حریم گرفت و نباید به او نزدیك شد كه مبادا ادب ترك شود. درباره ذات اقدس اِلهی باید حریم بگیریم، چون در همه حالات خدا با ما است. «وَ هُوَ مَعَكُم اَیْنَما كُنْتُم»۳، منظور از این حریم گرفتن و نگهداری حرمت فاصله زمانی یا مكانی نیست؛ زیرا هر جا كه باشیم او با ما است. درباره استاد می‏شود گفت كه به فلان استاد احترام كنید؛ یعنی حریم بگیرید. وقتی استاد جایی نشسته است، شما مقداری پایین‏تر بنشینید. كنار استاد یا بالاتر از او ننشینید. این را می‏گویند احترام كردن؛ یعنی حریم گرفتن. لیكن اینگونه احترام كردن در باره ذات اقدس اله فرض ندارد كه ما بگوییم: به خدا احترام كنید؛ یعنی حریم بگیرید؛ یعنی جای معیّن و یا در زمان معین ننشینید و... چون خداوند با همه، در همه شرایط، بدون امتزاج، حضور و ظهور دارد. بنابراین، احترام خدا، احترام و حریم‏گیری اعتقادی است؛ یعنی انسان باید در پیشگاه حق آنقدر كرنش كند كه غیر او را نبیند، به غیر او تكیه نكند و به غیر او دل نبندد و بگوید: «لبیك»؛ یعنی من به حضور تو آمده‏ام. «ایّایَ فَارهبون» یعنی این. و حجی هم كه به عنوان رهبانیت محمود و ممدوح تشریع شده، همین است، انسان در بسیاری از مناسك و مراسم می‏گوید: «لبیك». اصلِ بستن حج و عمره بصورت احرام، با لبیك شروع و بعد هم تكرار می‏شود. اینجاست كه وجود مبارك پیغمبر - صلی اللَّه علیه و آله - (طبق این نقل) فرمودند: «لَبیك بَحَجَّهٍٔ حقّاً تعبُّداً و رِقّاً». البته كسانی كه مكه مشرف می‏شوند، حج یا عمره انجام می‏دهند و لبیك می‏گویند، چند گروهند.

چون ایمان درجاتی دارد، مؤمنان نیز دارای درجاتی هستند، تلبیه هم مراتبی دارد. همه می‏گویند: لبیك، اما بعضی سؤال انبیا، دعوت و اعلان انبیا را لبیك می‏گویند. بعضی دیگر دعوتِ اللَّه را. بعضی‏ها می‏گویند: «لبیك داعِیَ اللَّه، لبیك داعِیَ اللَّه»، یعنی ای كسی كه ما را به اللَّه دعوت كرده‏ای، ما لبیك می‏گوییم؛ یعنی اجابت كرده‏ایم. و آمده‏ایم. اینها متوسّطین از مؤمنان و زائران بیت خدایند. اینها كسانی هستند كه دعوت ابراهیم خلیل را اجابت می‏كنند. ابراهیم خلیل هم مردم را به زیارت بیت‏اللَّه دعوت كرده است نه به غیر آن. فرمود: «وَ اَذِّن فی النّاسِ بالحج یَاْتوكَ رِجالاً و عَلی كُلِ ضامِرٍ یاْتینَ مِن كُل فَجٍّ عمیق»۴. «اذان»، همان اعلان كردن و اعلان عمومی دادن است به صورت عَلَن و آشكار. عده‏ای سخنان ابراهیم خلیل را می‏شنوند و به همان ندا جواب می‏گویند كه: «لبیك داعِیَ اللَّه، لبیك داعِیَ اللَّه». از این فراتر، كسانی هستند كه دعوت «اللَّه» را می‏شنوند و به آن پاسخ می‏گویند. ذات اقدس اله در قرآن كریم این چنین فرمود: «وَ لِله عَلی النّاس حِجُّ البیت مَن استطاعَ الیه سبیلاً»۵. «از طرف خدا بر بندگان مستطیع، حج واجب است». مستطیع، نه یعنی كسی كه مالك و مالدار باشد. مستطیع؛ یعنی كسی كه بتواند این سفر را به صورت عادی طی كند و بعد هم مشكلی نداشته باشد؛ خواه به عنوان خدمات باشد، خواه به عنوان مهمانی، خواه كسی او را اجیر كرده و یا نائب شده باشد، در همه این موارد می‏شود «مستطیع»، منتهی در مسأله اجاره و نیابت، استطاعت از آنِ منوب عنه است، در موارد دیگر مال خودش. انسانِ مستطیع باید دعوت خدا را لبیك بگوید. چون خدا فرمود: «لِله عَلی النّاس حِجُّ البیتِ ...». این زائر بیت‏اللَّه كه جزء اوحدی از مردان با ایمان است، به خدا پاسخ مثبت می‏دهد. می‏گوید: «لبیك، ذا المعارج لبیك، داعیاً الی دار السلام لبیك، مرهوباً، مرعوباً الیكَ لبیك، لا معبودَ سِواكَ لبیك»، این تلبیه‏ها نشان می‏دهد، كه زائر بیت‏اللَّه جواب خدا را می‏دهد نه جواب خلیل خدا را. گرچه جواب خلیل خدا هم جواب خداست.

و نیز گرچه جواب خدا بدون جواب خلیل خدا نیست. اما این شهود عارف است و زائر بیت‏اللَّه است كه فرق می‏كند. تلبیه‏ها هم یكسان نیست. گرچه ممكن است كسی بگوید: «لبیك ذَا المعارجِ لبیك»، ولی در حقیقت به: «اَذّن فی الناس بالحجّ» لبیك می‏گوید: به دعوت خلیل لبیك می‏گوید نه به دعوت جلیل. چون هر اندازه كه انسان در آن مرحله اول پاسخ داد، به همان اندازه در مقام ظاهر هم لبیك می‏گوید. و چون دو بار لبیك گفته‏ایم. و این لبیك‏ها هم در طول هم است و همواره هر دوی این‏ها محفوظ است. یك قضیه تاریخی نیست كه گذشته باشد. یكی همان است كه در سوره اعراف آمده: «وَ اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی ادَم مِن ظهورهم ذُرّیَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی‏ اَنفُسهم، اَلَسْتُ بربّكُم قالوا بَلی‏»۶. ذات اقدس اله به رسولش فرمود: «به یاد این صحنه میثاق گیری باش». گرچه خطاب به پیغمبر است ولی در حقیقت همه انسانها مخاطبند. خدا می‏فرماید: به یاد این صحنه باشید كه ما از شما تعهد گرفتیم، حقیقت خودتان را به شما نشان دادیم. شما ربوبیت ما را فهمیدید، عبودیت خود را مشاهده كردید و گفتید: «بَلی‏».

در جواب خدا كه فرمود: «آیا من رب شما نیستم»؟ گفتید: «آری ربّ ما هستی». صحنه دیگر، وقتی است كه ابراهیم خلیل - سلام اللَّه علیه - از طرف ذات اقدس اله مأمور شد تا اعلان حج كند، كه: «وَ اَذّن فی الناس بالحج...». به مردم دستور داد كه حج بیایید. حضرت خلیل طبق این نقل، بالای كوه ابی قُبیس رفته، و دستور اله را اعلان كردند كه: «از هر راهی كه هست، به زیارت بیت خدا مشرّف شوید». مرد و زن جهان بشریّت كه در اصلاب و ارحام پدران و مادرانشان بودند، همه گفتند: «لبیك». این صحنه لبیك گویی به دعوت خلیل، مشابه صحنه لبیك گویی دعوت خداست در جریان عالم ذرّیهٔ. همانطوری كه آن صحنه الآن هم هست، صحنه تلبیه دعوت خلیل نیز الآن هست. یك قضیه تاریخی نبود. چون سخن از ذرات ریز نیست. سخن از صُلب و رَحم نیست. سخن از فطرت است و روح. چه در مسأله عالم ذریه‏ای كه: وَ اِذ اَخَذَ ربّكُم مطرح كرد و چه در آنچه كه در آیه «و اَذّن فی الناس بالحج». در حقیقت ارواح بشر و فطرتهای آنان پاسخ مثبت داده است، هم به دعوت خدا و هم به دعوت خلیل خدا. آنها كه در دعوت خلیل خدا، خلیل را دیدند، هنگام لبیك هم می‏گویند: «لبیك داعی اللَّه، لبیك داعی اللَّه». آنها كه هنگام تلبیه اعلان حضرت خلیل، صاحب اصلی؛ یعنی ذات اقدس اله را مشاهده كردند، آنها هنگام تلبیه می‏گویند: «لبیّك ذَا المعارج لبیّك، داعیاً الی دارالسلام لبیك، مرهوباً مرعوباً الیك لبیك، لبیكَ لا مَعبود سِواك لبیك، لبیّكَ لا شریكَ لكَ لبیك» و مانند آن.

كه به خود خدا پاسخ می‏دهند. این دو نوع پاسخ دادن، دو نوع عبادت كردن و دو نوع آگاهی داشتن، در بسیاری از مسائل دینی مطرح است؛ مثلاً افراد عادی كلمات قرآن را كه تلاوت می‏كنند، برای آنها مطرح نیست كه این سخنان را از كجا دارند می‏شنوند. مؤمنانی كه اهل معنا و اهل دلند، بگونه‏ای قرآن را قرائت می‏كنند كه گویا دارند از وجود مبارك پیغمبر - صلی اللَّه علیه و آله - این كلمات را تلقّی می‏كنند. چون پیغمبر این كلمات را قرائت فرمود و همه شنیدند. و گویا دارند از خود پیامبر می‏شنوند. اینان اوحدی از اهل قرائت و معرفتند. ائمّه -علیهم‏السلام وقتی هنگام نماز، حمد را قرائت می‏كردند، بعضی از كلمات را آنقدر تكرار می‏كردند كه گویا از خود خدا می‏شنوند. در كریمه: «وَ اِنْ اَحَد مِن المشركینَ استجارَكَ، فَاَجِره حتّی‏ یَسمَعَ كلامَ اللَّه»۷. هم این دو مطلب هست. بعضی‏ها كه در محضر رسول اكرم - صلی اللَّه علیه و آله - قرار می‏گرفتند، قرائت پیغمبر را طوری می‏شنیدند كه گویی از خدا دارند تلقی می‏كنند. چون این كتاب برای همه نازل شده است. منتهی آن كسی كه مستقیماً دریافت كرد و گیرنده وحی بود، شخص پیغمبر است و لا غیر، در قرآن كریم فرمود: «بالبیّنات و الزُبرِ و كتاب اَنزلنا الیك الذكرَلِتُبیّنَ لِلنّاس ما نُزِّلَ اِلیهِم»۸. قرآن، هم «انزال» به طرف پیغمبر است و هم «تنزیل» به طرف مردم. برای مردم هم نازل شده است. مردم هم گیرندگان كلام خدایند. منتهی به وساطت رسول اكرم - صلی اللَّه علیه و آله - پس گروهی می‏توانند به جایی برسند كه هنگام تلاوت قرآن گویا این كلمات را از ذات اقدس اله استماع می‏كنند. در مسأله تلقّی سلام هم این چنین است. ذات اقدس اله بر مؤمنین صلوات و سلام دارد صلواتش در سوره احزاب است كه: «هُوَ الذی یُصَلی علیكُم وَ ملائكتهُ لِیخرِجَكُم مِنَ الظّلمات اِلی النّور»۹. سلامش در سوره دیگر است كه فرمود: «سَلام علی‏ موسی‏ و هارون، اِنّا كذلكَ نَجزی المؤمنین»۱۰.

عبداللَّه جوادی آملی‏

پاروقی‏ها:

۱ - مقصود از سجده تلاوت، سجده‏هایی است كه با شنیدن آیات ویژه بر شنوندگان واجب می‏شود و ذكر آن عبارت است از: «لا اِله اِلّا اللَّه حَقّاً حقّاً لا اله الّا اللَّه ایماناً و تصدیقاً لا اله الّا اللَّه عبودیهًٔ و رقّاً سَجَدتُ لك یا ربّ تعبّداً و رقّاً لا مستنكفاً و لا مستكبراً بل اَنَا عبدٌ ذلیل ضعیف خائف مستجیر».

۲ - بقره: ۴۰ .

۳ - حدید: ۴ .

۴ - حج : ۲۷ .

۵ - آل عمران: ۹۷ .

۶ - اعراف: ۱۷۲ .

۷ - توبه: ۶ .

۸ - نحل: ۴۴ .

۹ - احزاب: ۴۳ .

۱۰ - الصافات: ۱۲۰ .

۱۱ - الصافات: ۷۹ .

۱۲ - انعام: ۵۴ .

۱۳ - نحل: ۵۳ .

۱۴ - آل عمران: ۳۳ .

۱۵ - حج: ۷۵ .

۱۶ - من لایحضره الفقیه ج ۲ ، ص ۱۲۴ ، ح ۲ ، شماره مسلسل ۵۴۰ .

۱۷ - هود: ۸۶ .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.