پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
تحول در نهاد آموزش و پرورش
در بررسی مسائل ترسیم و تحلیل تغییرات اجتماعی یکی از پرسشهای کلیدی مربوط به منشأ بروز تحولات، چگونگی و فرآیند تکوین آنها میباشد. در فرآیند تقسیم کار جوامع، آموزش و پرورش به مثابۀ یک نهاد، جایگاهی منحصربهفرد در زمینهسازی منفی یا مثبت تحولات و ایجاد آنها دارد. لذا تحول در این نهاد، نیازی فوری در نظامی پرتحول و مملّو از تغییرات سریع و همهجانبه چون جمهوری اسلامی تلقی میشود. اهتمام مقالۀ حاضر نیز تفصیل این مباحث میباشد.
آموزش و پرورش باتوجه به مسئولیت آن در تربیت پانزده میلیونی دانشآموزان و با توجه به اینکه ۴۰ درصد از کل کارمندان دولت، معلمان هستند، نیازمند نگاهی نو با برنامهها و راهکارهایی نو است. به عبارت دیگر تحول در آموزش و پرورش ضرورتی انکارناپذیر و امری بدیهی محسوب میشود. ارائۀ شیوهای جدید از تلفیق تجارب مفید گذشته و برنامههای آموزشی و پرورشی پیشِ رو با نگاه به توسعۀ جهانی و فواید و مضرّات آموزش جهانی و با حفظ اصول و ارزشهای مقدس نظام جمهوری اسلامی این ضرورت را مضاعف مینماید. لذا تا رسیدن به عدالت آموزشی، فرهنگی و... نیازمند پنج گام اساسی و حیاتی میباشیم: شناخت تحول در آموزش و پرورش در عرصهها و راهکارهای جدید آن؛ نیازسنجی کلان آموزش و پرورش؛ ارائۀ خدمات به کل عوامل تأثیرگذار در نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر نتایج نیازسنجی؛ بازخورد و ارزیابی خدمات ارائهشده؛ استفاده از خرد جمعی.
بدیهی است که در همۀ زمینهها تحول ایجاد شده است اما اکنون به سطحی فراتر از وضع موجود آموزش و پرورش نیاز داریم. آنچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند: «ما نمیتوانیم فقط در اندیشۀ شهید مطهری توقف کنیم باید از آن نهایت استفاده را ببریم» اما امروز زبان نسل جدید متفاوت است؛ به علاوه مشکلات جدیدتری مطرح شده است، پس لازمۀ ایجاد تحول، بهرهگیری از خرد جمعی است؛ به ویژه اندیشۀ استادان و علمای حوزه و دانشگاه گریزناپذیر به نظر میرسد.
انسان، از بدو خلقت، برای حفظ حیات خویش همواره در حال حرکت و تکاپو بوده است و این تکاپو، زمینۀ پیشرفت جوامع بشری را فراهم نموده است. رشد حاصل از این پیشرفت به توسعه انجامیده و تحولات بنیادین جوامع بشری مبتنی بر توسعه استوار شده است.
● توسعه چیست؟
اگرچه علمای علم اقتصاد و جامعهشناسان تعاریف بسیار و متفاوتی از توسعه ارائه نمودهاند، در اینجا تعریف توسعه از نظر یونسکو مدنظر قرار گرفته است. گروه مشاوران یونسکو توسعه را اینگونه تعریف کردهاند: «توسعه یعنی بهبود شرایط زندگی برای همگان و توسعه به هر شکل و به هر نوع باید نیازهای اساسی آحاد ملت را برآورد.»[۱]
با توجه به تعریف فوق، وضع انسان توسعهیافته را میتوان چنین بیان کرد: وضع نامطلوب را به مطلوب درآوردن.
عوامل ایجاد توسعه را میتوان به دو دستۀ فرصتها (opportunites) و تهدیدها (threats) تقسیم نمود. به نظر میرسد مبنای توسعه در جهان امروز به گونههای زیر تقسیم میشود:
۱) توسعه به مفهوم عام؛
۲) توسعه از نظر پیشرفت کیفی آموزشی؛
۳) توسعه از نظر پیشرفت درآمد خالص ملی.
حال با توجه به جمعیت فراتر از ششمیلیاردی فعلی جهان و حدود هفتاد و چند میلیونی ایران، راه توسعه خود را چگونه دنبال کنیم؟ در عصری که گفته میشود «عصر انفجار» است، ما به سه انفجار توجه خاص داریم: نخست انفجار جمعیت (population explosion)، «بسیاری از کشورهای در حال توسعه از نرخ رشد جمعیت بالایی برخوردارند، بعضی از این کشورها مانند چین و هند جمعیت زیادی دارند و بعضی مانند لیبی و عربستان جمعیت کم، ولی به هر حال نرخ رشد جمعیت در اغلب کشورهای جهان سوم بالاست و در اکثر کشورهای اروپایی رشد، منفی است. علت نرخ بالای رشد جمعیت در این کشورها، نرخ بالای زاد و ولد است و به دلیل پیشرفت امور بهداشتی نرخ مرگ و میر کاهش یافته و این امر شرایطی را در این کشورها ایجاد کرده که اصطلاحاً آن را انفجار جمعیت مینامند.»[۲] دوم انفجار دانش (knowledge explosion)، و سوم انفجار ارتباطات (communication explosion).
اگر بعد کیفیسازی نیروی انسانی به مفهوم توسعۀ کیفی باشد و مفهومی فراتر از رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه را در بر داشته باشد، اندیشمندان عامل این رشد را در انسان میدانند؛ یعنی انسان توسعهیافته، و لذا به کشوری که بتواند به انسان کیفی، اهمیت دهد توسعهیافته میگویند که این انسان از نظر آموزشی، علمی، پژوهشی و بینشی در حد بالایی است.
در نتیجه برای دستیابی به توسعۀ انسانی (human development) نیازمند این هستیم که با ایجاد چراغ علم و آگاهی زمینه رشد و توسعه نیروی انسانیمان را فراهم نماییم. پس برتری از آن ملتی است که از آگاهی، منطق و کتاب بهعنوان ابزار توسعۀ انسانی استفاده کند.
برای رسیدن به این مهم باید با این تفکر حرکت کرد که توسعه با مردم و برای مردم است، و زمینههای رشد کیفی را در ابعاد آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، و اجتماعی مهیا نمود، بهطوری که انسان بتواند بهرهوارنه (Productivly) و خلاقانه کار کند تا در آن صورت پاسخگوی نیازهای آنی کشور شود. کشوری که در بخش آموزش و پرورش «تعداد ۱۴۹۹۷۹۶۶ دانشآموز و حدود یکمیلیون شاغل و تعداد ۱۵۱۵۲۳ آموزشگاه»[۳] دارد چکار باید بکند؟ و راه توسعۀ انسانی چگونه است؟ در جهان امروز که به «حاکمیت جمهوری علم» از آن یاد میکنند و میرود تا جهان به صورت مدرسهای علمی درآید، فرزندانمان را برای رسیدن به توسعه، تکنیکها و راهبردهای این فرایند، چگونه آماده کنیم؟
به نظر میرسد لازمۀ رشد و توسعۀ نیروی انسانی استفاده از سه تکنیک و راهبرد است: خود فرد آغازگر باشد؛ خود فرد تصمیمگیرنده باشد؛ خود فرد قضاوتکننده باشد.
● توسعۀ نیروی انسانی
«توسعۀ نیروی انسانی (Human capital Development)، به معنی: افزایش سطح آگاهی، دانش، مهارتها، استعدادها و قابلیتهای شهروندان هر کشور میباشد. توسعۀ نیروی انسانی از طریق نظام آموزش و پرورش رسمی، آموزش ضمن خدمت، آموزش عالی، آموزش بزرگسالان و غیره صورت میگیرد.»[۴]
در جای دیگر توسعه به این صورت تبیین شده است: «توسعه یعنی به دست آوردن قابلیت و توان برای استفاده از ظرفیت تاریخی، این توسعه است. توان و قابلیت یک کودک که به دنیا میآید اینکه بالقوه انسان است. چرا؟ چون ظرفیت این را دارد که بزرگ شود و بتواند پنجاه کیلوبار را حمل کند؛ بتواند فکر کند؛ بتواند ببیند؛ اینها در آن لحظه که در بچه نیست، اینها، قابلیتهایی است که آنجا وجود دارد. این نوزاد، کی انسان میشود؟ اینکه بهتدریج این قابلیتها به منصۀ ظهور برسد، اینکه عضلاتش درست بشود و غیره، در توسعه هم همین است.»[۵]
در اینجا ارتباط توسعه با تحول به ذهن متبادر میگردد. «تحول، حرکت به سوی توسعه میباشد، تغییر تا زمانی که از همۀ ظرفیتها استفاده شود. البته انقلاب هم به معنی دگرگونی در نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی در یک جامعه است. امّا دامنۀ تحول به گستردگی انقلاب نیست که همۀ ابعاد را در بر بگیرد و مهمترین مشخصۀ انقلاب ناگهانی بودن و آنی بودن آن است که این معنا از تحول مستفاد نمیشود.»
امّا اصلاح، اصلاحطلبی و اصلاحات، واژههایی هستند که اخیراً در ادبیات سیاسی اجتماعی ایران زیاد به گوش میخورند و آموزش و پرورش نیز از این دامنه به دور نیست. لذا منظور از اصلاحات «مجموعه اقداماتی است که برای تغییر و تعویض برخی از جنبههای حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد بدون اینکه بنیاد جامعه را دگرگون سازد.»[۶]
● تحول و توسعۀ آموزش و پرورش؛ یک ضرورت
امروزه معلمی تنها شغلی است که وظیفۀ آموزش، تولید دانش و توسعه را به عهده دارد. از معلمان در قرن ۲۱ انتظار میرود که عامل توسعه باشند و کودکان را از فقر و جهل نجات دهند و نیز کلیه افراد جامعه را به سواد پایه مجهز کنند تا زمینه را برای توسعۀ اجتماعی و اقتصادی جوامع فراهم نمایند.
معلمان باید مهارت لازم را در نیروی کار فراهم آورند. در عصر جهانی شدن از معلمان انتظار میرود که تأثیرات منفی جامعۀ اطلاعاتی را از بین ببرند و دانشآموزان را با فرهنگ مجازی جامعه آشنا کنند و خلاصه اینکه ابعاد اجتماعی، عاطفی، فنّی و عقلانی دانشآموزان را به مناسبترین شکل خود پرورش دهند.
با توجه به این انتظارات، در عصر جهانی شدن، معلمان کماکان از ضروریات نظام آموزشی هستند و کیفیت آموزش تا حدود بسیاری به کیفیت تدریس و تلاش معلمان بستگی دارد.
درست به گونهای که کارگران مطاع به صورت عامل کلیدی در تولید و فرآیند صنعت مؤثر هستند، آموزش و پرورش نیز به طور منطقی به کیفیت سرمایۀ انسانی، یعنی معلمان، بستگی پیدا میکند.
واضح است که والدین نیز در هر راهبرد آموزشی، سهم مهمی دارند، اما اغلب، والدین انتظار دارند که معلمان به فرزندان آنها آموزش دهند.
اگرچه شغل معلمی بسیار حساس است، سیاستگذاران آموزشی نیز نیاز دارند که تصویر روشنی از معلمان خود داشته باشند و نیز بدانند که معلمان چگونه به جایگاه خود در نظام آموزشی نگاه میکنند و نوع مشوقها، قوانین و مقرّرات و آموزشهایی که تلاش آنها را افزون میکند و توانایی آنها را در انتقال دانش به شاگردان بهبود میدهد و همچنین منزلت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی آنها را محاسبه میکند کدام است.
در یک جامعۀ نوبنیاد، درک این مسأله مهم است که مدیران دانا و توانا، به معلمان، به مصداق چراغ راهنمای جامعه بنگرند؛ زیرا معلمان هستند که دانایی تولید میکنند. در نتیجه، برنامهریزان و سیاستگذاران باید به ضرورت «تغییر معلمان برای جهان در حال تغییر بیندیشند.»
چهارمین گزارش یونسکو در زمینۀ آموزش و پرورش جهان، تحت عنوان (معلمان و تدریس در جهان در حال تغییر) اختصاص دارد. بررسی نقش و منزلت اجتماعی معلمان در جهانی که دستخوش تغییرات سریع است، به ویژه تغییر در زمینۀ ارتباطات و اطلاعات، موضوعی است که آشکارا بر جایگاه و موقعیت معلمان تأثیر میگذارد.
این گزارش اعتبار اظهاراتی را که بهکرات، در مورد کاهش منزلت اجتماعی معلمان شنیده میشود به تفصیل بررسی، و با استدلال بیان میکند که آنچه درحالحاضر در اکثر کشورها از معلمان انتظار میرود متناسب با پاداشهایی که به معلمان داده میشود نیست.
معلمان، نهتنها به سبب تعدادشان، بلکه بیشتر به دلیل آنکه ضامن تعلیم و تربیت نسلهای آینده هستند، نیروی مهم جامعه تلقی میشوند و فقط از راه حمایت بیشتر از معلمان است که میتوان از آنان انتظار فزونتر داشت تا نتیجه حاصل شود.
نظام آموزش و پرورش، به عنوان یکی از اهرمهای مهم توسعه و پیشرفت، شامل مجموعهای از نیروهای انسانی از جمله معلمان، مدیران و برنامهریزان است که برای تحقق اهداف آموزشی ازپیشتعیینشده فعالیت میکنند. در این مجموعۀ معلمان به سبب درگیری فعال با دانشآموزان اساسیترین وظیفه را در فرآیند آموزش و پرورش عهدهدار هستند، بنابراین پویایی و اثربخشی این فرآیند تا حد زیادی به معلمانِ باانگیزه و خشنود از شغل خویش وابسته است. یکی از نظریههای اختصاصی جدید دربارۀ انگیزش معلمان، نظریۀ انگیزش «فریس» است. ایشان دو عامل را بر توانایی معلم برای عملکرد بهینه تأثیرگذار میداند:
نخست عوامل زمینهای: مانند شرایط کار، اندازۀ کلاس، دسترسی به مواد آموزشی و حقوق؛ دوم عوامل محتوایی: از قبیل فرصت برای رشد حرفهای، شغل چالشبرانگیز و متنوع، افزایش مسئولیت، پیشرفت، بازخورد، اختیار، خودمختاری و دانشوری.
نتایج تحقیقات در ایران بر تأثیر عوامل بیرونی، بهویژه عوامل اقتصادی را در میزان انگیزش معلمان تأکید میکند. از آنجایی که انگیزش معلمان میتواند تأثیر مستقیمی بر کیفیت آموزش داشته باشد، ضروری است برنامهریزان محترم وضعیت معیشتی، شرایط محیط کار و امکانات رفاهی معلمان را مورد توجه بیشتری قرار دهند به نحوی که میان میزان حقوق و مزایا و امکانات رفاهی آنها و شرایط تورم اقتصادی کشور تناسب لازم برقرار شود تا از رهگذر آن، منزلت مادی معلمان به عنوان مکمل منزلت معنوی آنها ارتقا یابد.
بعضی از اصلاحاتی که باید در آموزش و پرورش اعمال شود با صرف پول بیشتر، ساختمان مدارس بهتر، در نظر گرفتن دروس جدید در برنامههای آموزشی، تغییر معیارهای ارزیابی، انتصاب مدیران شایسته، فراهم کردن تجهیزات جدید امکانپذیر است، اما اصلاح واقعاً اساسی، هنگامی میسّر خواهد بود که در شیوۀ کار معلمان تغییر ایجاد شود.
معلمان باید به توسعۀ کیفیت و چگونگی رشد و تکامل خود بیشتر توجه کنند. معلم خوب دارای معلومات و اطلاعات جامع است، مجهز به بینش علمی است و همواره حس مسئولیتپذیری، مشارکت در کارهای گروهی را در سرلوحۀ کارهای خود قرار میدهد، مسألهیاب است و برای حل مسأله از روش علمی کمک میگیرد. در سازمان ادراکی یک معلم، ادراکاتی غنی، وسیع و سودمند در رشتۀ تحصیلی خود و ادراکاتی صحیح و دقیق دربارۀ جامعه، از خود رهبری به سوی کمال، ادراکاتی کامل و دقیق دربارۀ هدفها و فرآیند یادگیری و ادراکاتی شخصی دربارۀ روشهای مناسب برای رسیدن به مقاصد خود وجود دارد.
مربیان ما باید براساس دانش عمل کنند، لذا معلم مؤثر و مفید، معلم دانا و تواناست که تلاش میکند خود را با دانش روز و درک واقعی از رفتار دانشآموزان و شناخت شرایط یادگیری همتراز نماید.
معلم خوب خود را مشابه دیگران میداند نه مجزا از آنها، اساساً احساس لیاقت میکند تا احساس بیلیاقتی، بیشتر احساس اعتماد میکند تا بیاعتمادی و بیشتر خود را مقبول میداند تا نامقبول، خود را ارزشمند میداند تا بیارزش.
معلم خوب به متوسطها توجه دارد، او به مددکاری پیش از فرمانروایی و تحکم میاندیشد و به روش حل مسأله در کشف مقاصد را توجه مینماید و بالاخره علمی میاندیشد و علمی عمل میکند.
یکی از نقصانهای مهم در میان معلمان کمبود بینش علمی است که به آن اشاره شد. آنان درواقع در زمرۀ سر و جان علم و پرورندگان روح علمی میان دانشآموزاناند. معلمان چه در طی آموزشهایی که در مراکز تربیت معلم یا دانشگاه دیده و چه در زمانی که به تدریس مشغول بودهاند، نه کسی از ایشان خواسته است که به شیوۀ علمی مطالعه کنند و بیندیشند و نه الگویی در پیش روی خود داشتهاند که با کار علمی، خود را مطابقت دهند.
این سؤال مطرح میشود که دلیل ضعف بینش علمی میان بعضی از معلمان چیست؟
پیاژه وضع غیرفعال معلمان کشورها در قبال بینش علمی را معلول چهار علت میداند: ۱ــ مردم، از جمله معلمان، آموزش و پرورش را علم نمیدانند؛ ۲ــ معلمان مجبورند برنامهها و روشهایی را به کار برند که دولت تعیین و ابلاغ کرده است و در نتیجه استقلال فکری، خلاقیّت و نوآوری را از دست میدهند؛ ۳ــ صنف معلمان و مربیان، به جای آنکه به مطالعه توجه کنند، فقط به مسائل صنفی خود متوجهاند؛ ۴ــ معلمان، بعد از فارغالتحصیل شدن، از مطالعه و فعالیتهای علمی و تجربی به دور میمانند.
موارد فوق بعضاً در کشور ما نیز صادق است.
امروزه در بعضی از کشورهای موفق، با فراهم کردن امکانات برای تربیت معلمان پژوهشگر در سطح دورههای ضمن خدمت، توانستهاند از وجود معلمان در امر پژوهشهای آموزشی بهره گیرند و فعالیتهای پژوهشی را به سطح مدرسه بکشانند، امّا متأسفانه این مهم در آموزش و پرورش ما به فراموشی سپرده شده است. البته اخیراً وزارت آموزش و پرورش برنامۀ آموزشی اقدامپژوهی را جزء برنامههای اجباری دورههای ضمن خدمت اعلام نموده که امید است با اجرای دقیق و منظم این برنامه و تشریک مساعی و مشارکت کلیه افراد، پژوهش در کلاسِ درس به ضرورتی در نظام تعلیم و تربیت تبدیل گردد و تمامی معلمان ما باور کنند که برای دستیابی به راهحلهای تازه و حل مشکلات در کلاسهای درس خود، پژوهندگی از وظایف اساسی آنها است.
جایگاه معلمان در درک انتظارات زیاد حوزههای آموزشی از تأثیر علوم و فنّاوری اطلاعات در مدارس بسیار مهم و کلیدی است و در صورتی که این مسأله به طور صحیح درک شود میتواند به منزلۀ انقلابی در عرصۀ آموزشی و فعالیتهای کمک آموزشی مدنظر قرار گیرد. تحقیقات نشان میدهد که معلم در اجرای فنّاوریهای آموزشی نوین جایگاه مهمی دارد. این جایگاه تا حدود زیادی تحتتأثیر موارد زیر است:
۱) تشکیلات مدرسه؛
۲) نظریات معلم نسبت به آموزش و روشهای تدریس؛
۳) دانش معلمان از فنّاوریهای اطلاعرسانی و نحوۀ استفاده از آن در آموزش؛
۴) امکانات نرمافزاری و سختافزاری؛
۵) مزایای استفاده از فنّاوریهای جدید.
علاوه بر مواردی که در خصوص ضرورت تحول و توسعه در آموزش و پرورش ذکر شد مقولۀ ساختار فرهنگی کشور نیز مهم است که پس از انقلاب اسلامی یکی از زیرمجموعههای حساسی است که به توسعه مربوط میشود و آنچه پس از انقلاب اسلامی به عنوان فرهنگ در ایران میتوان مطرح کرد «معجونی است از عناصر فرهنگی ایرانی، اسلامی و غربی. هر سه عنصر با زندگی روزمرۀ مردم ایران عجین شده است. مردم خواهان حفظ سنتهای فرهنگی ایرانی خود هستند. ارزشهای دینی و مذهبی نیز در زندگی آنها نقش تعیینکنندهای دارد. سرانجام، اینکه اسب توسعۀ جهانی، به آهنگ جبر توسعه، آنها را به استفاده از عناصر فرهنگی غربی واداشته است. در چنین اوضاعی هیچ یک از عناصر سهگانه به تنهایی شیوهها و ابزار زندگی امروزی شهروندان را نمیسازد. آنچه مردم انتظار دارند این است که جریانات فرهنگی به گونهای تنظیم شود که در تضاد فرهنگی میان این سه قطب قرار نگیرند.
بدون شک روش منطقی آن است که در روند موزون از عناصر سهگانۀ فرهنگی برای زندگی و سعادت شهروندان ایرانی استفاده شود. برای این منظور، جامعه به برنامهریزی فرهنگی جامع نیازمند است. در این برنامهریزی باید جانب احتیاط را حفظ کرد؛ زیرا تهاجم فرهنگی غرب جامعه را تهدید میکند و عناصری در داخل ممکن است بر حفظ جنبههای فرهنگی مانع توسعه، اصرار بورزند که در درازمدت توسعۀ فرهنگی را به تأخیر بیاندازد. اکنون، در ایران احساس میشود که برای توسعۀ همهجانبه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بیش از هر زمان دیگر نیازمند به برنامۀ توسعه هستیم.»[۷]
در ایران حدود پانزده میلیون دانشآموز در ۱۵۱۵۳۲ واحد آموزشی، بیش از یکمیلیون و یکصد هزار کادر آموزشی و اداری در بیش از هفتصد منطقه و دهها دفتر و ادارۀ کل ستادی و اجرایی، و اختصاص اعتبار قابل توجهای از بودجۀ کشور در هر سال، مبین اهمیت، پیچیدگی و گستردگی این سازمان است. تغییرات و اصلاحات لازم در این سازمان مهم آموزشی کشور مستلزم شناخت تحول و چگونگی شکلگیری نظام آموزشی و موفقیتها و مشکلات گریبانگیر آن است.
از میان ابعاد مختلف نظام آموزش و پرورش، مطالعه و بررسی تحول ساختار آموزشی و چگونگی اصلاح آن در شرایط کنونی ضرورت دارد؛ زیرا دورهها و رشتههای تحصیلی و زمان تحصیل در هر دوره و رشته، اگر بر پایۀ مطالعات تاریخی و تطبیقی تعیین گردد، و هرگونه اصلاح در آن مبتنی بر بررسیها باشد، استفادۀ بهینه از نیروی انسانی و منابع مادی را ممکن میسازد و بهرهوری سازمانی آموزش و پرورش ایران را افزایش خواهد داد.
● ضرورت تحول و توسعۀ آموزش و پرورش با توجه به توسعۀ جهانی
در مراجعه به آمار و ارقام کشورهای پیشرفتۀ جهان درمییابیم که آنچه باعث رشد سریع علم و آگاهی در دنیای امروز است حاکی از سرمایهگذاری روی نیروهای انسانی و استعدادهاست و این سرمایهگذاری را از چند جهت میتوان ارزیابی کرد. هر جامعهای عدهای نیروی مستعد و جوان دارد. کودکان و نوجوانان سرمایههای عظیم یک کشورند که اگر در زمینههای مساعد پرورش یابند، خود زمینههای ترقی و رشد کشورها میشوند و لذا تعلیم و تربیت در عصر جدید باید جوابگوی نیازهای اقتصادی جامعه باشد و به همین جهت قبل از تعیین هدفها باید اینگونه نیازمندیها مشخص شوند و هدفهای آموزش و پرورش در جهت رفع احتیاجات اقتصادی به نحوی مطلوب، راهنمای طراحان برنامههای توسعه باشد.
«تولید دانش نظری به جای تولید کالا، رشد بیسابقۀ علوم و فنّاوری، کشورهای پیشرفته را به صورت جوامعی درآورده است که محور آنها، دانش است و درواقع دانش و تولید آن، وظیفه و سرمایۀ اصلی این کشورها را تشکیل میدهند. محور شدن دانش بر ساختار سازمانها و زندگی مردم تأثیرگذار است.
بسیاری از کشورهای توسعهیافته، حدود یکپنجم تولید ناخالص ملی خود را به تولید و اشاعۀ دانش اختصاص دادهاند. آموزش رسمی مدرسهای، یعنی دورههای ابتدایی و متوسطه که کودکان و جوانان قبل از پیوستن به نیروی کار طی میکنند، حدود یکدهم از تولید ناخالص ملی این کشورها را به خود اختصاص میدهند. درحالیکه این نسبت در خلال جنگ جهانی اول، چیزی در حدود ۲ درصد تولید ناخالص ملی بوده است. همینطور، ۲ تا ۳ درصد تولید ناخالص ملی این کشورها نیز، به منظور تولید دانش و فنّاوری جدید، به امور تحقیقات و توسعه اختصاص پیدا میکند. (دراکر، ۱۹۹۳) همۀ این سرمایهگذاریها بهخاطر آن است که آموزش بتواند دانشمندان و متخصصانی تربیت کند که از یک طرف به تولید دانشی نو بپردازند و از طرف دیگر توانایی ادارۀ فنّاوریهای جدید را به دست آورند.»[۸]
مهمترین سرمایۀ هر کشوری مغزهای متفکر، تکنیک و تخصصهای انسانی آن محسوب میشوند. بنا به عقیدۀ محققان و دانشمندان، در میان مجموعۀ عوامل تولید، هیچکدام به اندازۀ انسان تحصیلکرده در رشد و توسعۀ همهجانبۀ یک کشور مؤثر نمیباشد؛ چرا که ممالک پیشرفته، که دارای نیروی انسانی متخصص و کارآمدند، از مدتها قبل توجه خود را به این نکته متمرکز کردهاند که باید در جذب و پرورش و بهکارگیری مناسب نیروی انسانی متخصص و تحصیلکرده به شدت تلاش نمایند.
«در جامعۀ جهانی قدرت هر کشوری به میزان نخبگان و اندیشمندان آن جامعه، که نماد دانایی است، بستگی دارد. دولت امریکا پیشبینی کرده است که تا سال ۲۰۰۷ بخش فنّاوری پیشرفتۀ اطلاعات این کشور به حدود ۱/۴ میلیون متخصص جدید نیازمند است. در آلمان نیز طی یک تخمین در طی دو سال آینده ۳۵۰ هزار شغل اشغالنشده در بخش فنّاوری اطلاعات خواهد داشت.
این کشورها برای تأمین نیروی متخصص نمیتوانند تنها به نیروی داخلی متکی باشند. در بسیاری از شرکتهای آینده، سرمایۀ معنوی که حاصل کارکنان داناست، یکی از مهمترین منابع رقابت خواهد بود. شرکتهایی نظیر مایکروسافت، که دائماً در حوزۀ تکنولوژیهای پیشرفته، نوآوری میکنند، به تازگی با پرداخت حقوق کلان سعی میکنند، سرآمدان و نخبگان را جذب کنند.»[۹] (سلیماننژاد، ۱۳۸۰)
«مسائل جهانی به صورتهای مختلفی نمودار میشوند و مستقیماً بر نظامهای تعلیم و تربیت تأثیر میگذارند. مهاجرتهای وسیع بینالمللی از جمله مواردی است که تاریخ دیرینه دارد، ولی در سالهای اخیر ابعاد و گسترش چشمگیری یافته و پدیدۀ جدیدی به نام فرار مغزها را بهوجود آورده است.»[۱۰]
«بههرحال آنچه در این رهگذر حائز اهمیت است این است که ازآنجاکه در یک اقتصاد جهانی، دانش باارزشترین کالاهاست، تنها راه ملیتها این است که برای تعلیم و تربیت سرمایهگذاری کنند.» (کاری نوی، ۱۹۹۹)
درایکر معتقد است با وصف اینکه پیشگویی دربارۀ جهانِ «آینده» کاری تهورآمیز و پرمخاطره است، میتوان تاحدودی در کشف مسائل جدید و پی بردن به مباحث مهم و جدید قرن بیستویکم موفق شد. در بسیاری از زمینهها نیز میتوان توضیح داد که چه چیزهایی کارساز نخواهد بود. «در هر حال پاسخ به بسیاری از سؤالات کماکان در بطن، و لابهلای کالبد آینده نهفته است. آنچه را که کاملاً به آن اطمینان داریم این است دنیایی که به دنبال تکوین مجدد ارزشها، باورها و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، نظامها و مفاهیم اساسی از دید جهانی است، دنیایی خواهد بود که با آنچه در تصور ماست تفاوتی آشکار دارد.هیچ شکی نیست که تنها منبع اساسی جامعۀ آینده، علم و دانش است.»[۱۱]
«ازاینرو به نظر میرسد که فلسفۀ جدیدی برای زندگی نیاز است و قراردادهای تازهای باید بین ابنای بشر بسته شود تا مشکلات و چالشهای پیشآمده به طبع جهانی شدن و رشد روزافزون فنّاوریها، از پیش پای بشر برداشته شود. از نظر مایور (۲۰۰۱) این قراردادهای جدید عبارتاند از:
۱) قرارداد اجتماعی: برای از بین بردن فقر و کاهش نابرابریها؛
۲) قرارداد طبیعی: برای متحد کردن علوم، توسعه و حفظ محیط زیست؛
۳) قرارداد فرهنگی: برای تضمین حرکت از جامعۀ اطلاعاتی به جانب جامعۀ معرفتی، که در آن آموزش مادامالعمر به عنوان رکن اصلی مطرح است؛
۴) قرارداد اخلاقی: برای پیشبرد فرهنگ صلح و اخلاق آینده و نیز توسعۀ دموکراسی به سطح بینالمللی، همبستگی و مشارکت ملل با یکدیگر.
مایور معقتد است که باید قراردادهای فرهنگی و اخلاقی، پس از تنظیم از طریق تعلیم و تربیت به نسل جدید کلیۀ کشورها آموخته شود تا آینده شامل مشکلاتی از نوع فعلی نباشد.»[۱۲]
● ضرورت تحول و توسعه با توجه به چالشهای آموزشی جهانیشدن
به دلیل پیچیدگی مسائل جهانی و وجود موانع عظیم بر سر راه توسعۀ کشورهای جهان سوم، نمیتوان به امیدی واهی دست روی دست گذاشت و سادهلوحانه اندیشید که در کشورهای در مسیر توسعه، گامهای جدّی و محکم دنبال شود و این به معنی ضرورت برنامهریزی و مداخلۀ سنجیده میباشد.
«بزرگترین تحول در آموزش و پرورش، تحولی است که در قرن جدید به وقوع پیوسته و از هماکنون میتوان بعضی از ابعاد آن را به وضوح دید. به گفتۀ این متخصصان، انسان در آستانۀ ورود به دورهای از تاریخ است که از بنیاد با آنچه تا به حال وجود داشته، متفاوت است و به نظر میرسد که بر اثر این تحول، اولاً، نهاد آموزش و پرورش به صورت نهادی برتر درخواهد آمد و حتی نهاد اقتصاد و سیاست را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد؛ زیرا حجم عظیم دانشآموزی، آگاهی مردم از نقش آموزش در زندگی خود، خارج شدن آموزش از انحصار مدرسه و تعمیم یافتن آن به سراسر دورۀ زندگی و نیز پذیرفته شدن آموزش به عنوان عامل توسعه، آموزش و پرورش را به یک متغیر مستقل و تأثیرگذار تبدیل کرده است و ثانیاً، مفهوم آموزش و پرورش را به طور کلی دگرگون کرده و ساختار آن را نیز کاملاً متفاوت خواهد کرد.
بنابراین، این ضرورت از هماکنون احساس میشود که با دیدی باز و انتقادی به این تحولات اساسی توجه شود و با انطباق تدریجی نظام آموزشی کشور با این تغییرات، نسل آینده را برای مقابله با شرایط جدید آماده کنیم.»[۱۳]
«جوابگویی به چالشهای قرن بیستم، مشکلات آموزشی کشورها را دوچندان میکند. برای مثال حذف بیسوادی از جهان یکی از اهداف آموزشی قرن بیستم بود، ولی درحالحاضر هنوز ۸۸۰ میلیون بیسواد پانزده سال به بالا در جهان وجود دارد که دوسوم آنها را زنان تشکیل میدهند (آموزش امروز، ۲۰۰۲) در عین حال مفهوم بیسوادی در قرن بیستویکم ابعاد جدیدی پیدا کرده و چالشهای تازهای را موجب شده است. چنانچه از هر شش بزرگسال در اروپا، یک نفر از نظر استفاده از کامپیوتر بیسواد است و ازاینرو نمیتوان در امور اقتصادی کشورش فعالیت داشته باشد.»[۱۴]
یکی دیگر از واقعیتهای نگرانکنندۀ آموزشی در همۀ جهان و بهویژه به طور چشمگیر در کشورهای جهان سوم، نابرابری زن و مرد در زمینۀ آموزشی است.
«دو سوم بیسوادان بزرگسال جهان (بالغ بر ۵۶۵ میلیون نفر) را زنان تشکیل میدهند که اکثر آنها در مناطق در حال توسعۀ افریقا، آسیا و امریکای لاتین زندگی میکنند. در سطح جهانی هم دختران نسبت به پسران کمتر به تحصیل میپردازند. بهطوریکه یکچهارم دخترانی که به سن مدرسه رفتن میرسند، عملاً به مدرسه نمیروند (۲۴/۵ درصد یا ۸۵ میلیون دختر) (دلور، ۱۹۹۶، ص۷۶). امروز همۀ کارشناسان اهمیت حیاتی آموزشی زنان را در امر توسعه گوشزد میکنند. رابطۀ بسیار آشکاری میان میزان سواد زنان و پیشرفت در بهداشت جمعیت، تغذیه و کاهش نرخ باروری دیده میشود. گزارش جهانی تعلیم و تربیت یونسکو در سال ۱۹۹۵ جنبههای مختلف این موضوع را مورد بررسی قرار داده و چنین بیان میدارد که در فقیرترین مناطق جهان زنان و دختران، زنجیرهای را تشکیل میدهند که در آن، مادران بیسواد دختران بیسوادی را تربیت میکنند که حاصل آن ازدواج زودهنگام و تشکیل زنجیرۀ دیگری از فقر، بیسوادی، کثرت اولاد و مرگ و میر زودرس است.»[۱۵]
پینوشتها
عباس چراغچشم، پژوهشگر پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش.
[۱]ــ فریده مشایخ، فرایند برنامهریزی آموزشی، تهران، مدرسه، ۱۳۶۹، ص۲۰
[۲]ــ سابراتا گناگ، اقتصاد و توسعه، ترجمۀ زهرا افشاری، تهران، نشر دیدار، ۱۳۷۲، ص۱۷
[۳]ــ حوزه معاونت برنامهریزی و توسعه مدیریت، دفتر آمار، برنامهریزی و بودجه، دفترچه آمار، سال تحصیلی ۱۳۸۶ــ۱۳۸۵
[۴]ــ سید داود حسینینسب و علیاصغر امدم، فرهنگ تعلیم و تربیت.
[۵]ــ حسین عظیمی، نقش آموزش و پرورش در توسعه، پژوهشکده تعلیم و تربیت، ۱۳۸۲، ص۳۱
[۶]ــ حسین پوراحمدی و یحیی فوزی، گفتمان اصلاحات در ایران، سازمان بسیج اساتید، ۱۳۸۲، ص۱۳
[۷]ــ عبدالعلی لهساییزاده، جامعهشناسی توسعه، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۲، ص۱۰۹
[۸]ــ حسین عظیمی، جهانیشدن و تعلیم و تربیت، پژوهشکده تعلیم و تربیت، ۱۳۸۲، ص۳۲
[۹]ــ پروین کدیور و صغری ابراهیمی قوام، جهانیشدن و تعلیم و تربیت، پژوهشکده تعلیم و تربیت، ۱۳۸۳، ص۳۷
[۱۰]ــ همان، ص۳۵
[۱۱]ــ همان، ص۳۳
[۱۲]ــ همانجا.
[۱۳]ــ پروین کدیور و صغری ابراهیمی قوام، همان، ص ۳۹
[۱۴]ــ همان، ص۴۰
[۱۵]ــ دلور ژاک، یادگیری: گنج درون، ترجمۀ فاطمه فقیهی و علی رؤف، پژوهشکدۀ تعلیم و تربیت، ۱۳۷۵، ص ۷۶
[۱۶]ــ پروین کدیور و صغری ابراهیمی قوام، همان، ص ۴۵
[۱۷]ــ حسین عظیمی، نقش توسعه در آموزش و پرورش، صص ۵۷ــ۹
[۱۸]ــ سازمان ملل، رهنمودهایی برای برنامهریزی توسعه، ترجمۀ محمد همتی، صص۳۵ــ۱۷
[۱۹]ــ حسین عظیمی، نقش آموزش و پرورش در توسعه، همان، صص۴۸ــ۴۵
[۲۰]ــ حسین عظیمی، توسعه در آموزش و پرورش، ص ۵۵
[۲۱]ــ حسین عظیمی، نقش آموزش و پرورش در توسعه، همان، صص۲۲ ــ۲۱
[۲۲]ــ همان، ص۵۴
[۲۳]ــ همان، ص۵۵
[۲۴]ــ همانجا.
[۲۵]- The Impact of women Teachers on Girls Education UNESCO Bongkok Newsletter, Issus No. ۸ September ۲۰۰۶.
[۲۶]ــ رابسون ماتیوس، کیفیت در آموزش و پرورش، ترجمۀ عربعلی رضایی، چاپ چهارم، ۱۳۸۵، ص۲۴
[۲۷]ــ ۴۳ تن از متخصصان یونسکو، آموزش و پرورش فراگیر، ترجمۀ ابوالفضل سعیدی، پژوهشکده کودکان استثنایی، ۱۳۸۴
[۲۸]ــ مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمۀ غلامعلی فرجادی، سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۴، ص۱۶۴
[۲۹]ــ ناصر حقجو، فصلنامه هماهنگ، سال ۱۳۷۴، ش ۳۳، ص۱۰
[۳۰]ــ اولیچ رابرت، مربیان بزرگ، ترجمۀ علی شریعتمداری، دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۷۵، ص۲۴۵
[۳۱]ــ رحیم عبادی، چکیده مقالههای همایش ملی مهندسی اصلاحات، صص۳۱ــ۲۹
[۳۲]ــ نشریه بهرهوری، ضمیمه نشریه صنعت سنگین، ش ۲۳ (خرداد ۱۳۷۴)
[۳۳]ــ همانجا.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست