پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مراقب باشید کارآفرینی یک شعار است
اقتصاد ایران را باید از دور نگاه کرد؛ از جایی که بتوان به وضوح پستی و بلندی آن را به تماشا نشست. وقتی به اقتصاد ایران نزدیک میشوی، بریدگی و جداافتادگی از مفاهیم اصلی آنقدر زیاد است که یا سرگیجه نصیب تحلیلها میشود و یا فرو رفتن در باتلاق تعارفات و سخنوریهایی با خصلت نمایشی تنها پیامد این همسایه شدن یا نزدیک شدن را به رخ میکشد. پس هر از گاهی بهتر آن است که کمی دور شد و در جایی آن سوتر ایستاد. اینگونه شاید بتوان از تله باب شدن برخی از مفاهیم گریخت؛ مفاهیمی که راه یافتهاند به اقتصاد ایرانی و فقط به دلیل زیبایی مفهوم یا بزرگی کلام شعارگونه، در الگوی اقتصادی کشور صدرنشین شدهاند؛ فارغ از اینکه آیا ظرف، ماهیت و محتوای اقتصاد ایران گنجایش این پدیدهها و مفاهیم را دارد و یا ماهیت این اقتصاد بهگونهای شکل گرفته است که چنین مفاهیمیدر روندی معکوس موجب تعلل جریان توسعه میشوند.
در کلامیکوتاه اما باید گفت که اقتصاد ایرانی دچار شعارزدگی شده و اگر در نگاهی خوشبینانه بپذیریم که هنوز این اقتصاد برنامهپذیر است، دور از واقعیت نیست که بگوییم شعارها در نخستین قدم خاصیتی جز پوشش فقر اندیشه در برنامهریزی اقتصادی ندارند. تصویر اقتصاد ایرانی هر از گاهی این گمان را ایجاد میکند که شعارپردازان اقتصادی و یا همان برنامهنویسان و تدوینکنندگان راهبردهای گوناگون یا پایی در زمین اقتصاد کشور ندارند و یا در خیالی جداشده از بدنه اقتصاد ایرانی، به تجویز نسخههایی همت گماردهاند. ماجرای کارآفرین یا تب تبلیغ کارآفرینی در تحلیل این ادعا میتواند مثال خوبی باشد. کارآفرین در مفهوم البته مولفه مناسبی برای ساماندهی بازار کار محسوب میشود یا در ماهیت معنایی، بدون شک نمیتوان کارآفرین و کارآفرینی را خارج از محدوده قرار داد اما در اقتصاد ایران با چالههایی که مشخصه اقتصاد ایرانی است کارآفرینان به نیروهایی تبدیل میشوند که از یک سو باید دایره ورشکستگی را بزرگتر کنند و از سوی دیگر نیز نئونهای تبلیغاتی سرمایهداری دولتی را با تزئین بیشتری همراه سازند. این ادعا یک واقعیت است و به خوبی میتوان رد عینی آن را در چارچوب اقتصاد کشور تماشا کرد. البته در اینجا ویترین مد مفاهیم زیادی را در حوزه اقتصاد به نمایش گذاشته است. یعنی کارآفرینی تنها یکی از این پدیدهها را شامل میشود که در گذر مدگرایی اقتصاد ایران گل انداخته است. برای درک بهتر ماجرا میتوان از خصوصیسازی نیز یادی کرد و آن را در کنار کارآفرینی قرار داد. اکنون برنامهریزان دولتی اقتصاد ایران به صورت دورهای خصوصیسازی را در بوق میکنند و در رقابتی نفسگیر هر کدام سعی بر آن دارند ارقام مربوط به واگذاریها را افزایش دهند.
این تب در واقع تب فراگیر نسلی شده است و از دولتی تا دولت دیگر دست به دست میشود. بهطور حتم اما مردمی کردن اقتصاد و بالا بردن سهم نیروهای غیردولتی در اقتصاد بسیار مفید است ولی با توجه به شاکله اقتصاد ایران هنوز به این پرسش پاسخ داده نشده است که آیا با سهیم کردن مردم در زیان دولتی یا از سوی دیگر با افزایش ضریب واگذاریها در شرایطی که محیط کسب و کار بدترین دقایق خود را سپری میکند، میتوان مدعی خصوصیسازی شد و از اقتصاد مردمی دم زد؟ پاسخ این پرسش را البته همه فعالان اقتصادی میدانند. اینجا خصوصیسازی به طنزی تلخ تبدیل شده است. بنگاههای دولتی دارای ضخامتی بزرگ از کمیت فیزیکی هستند و بدون سهم سالانه درآمدهای نفتی نمیتوانند بیکاری نهفته یا اشتغال غیرمولد شاغلان خود را حفظ کنند و از سوی دیگر خصوصیها نیز اگر توان در اختیار گرفتن این سامانهها (آن هم بدون مدیریت) را داشته باشند حضور در محیط آفتزده، کسب و کار را به دیوانگی اقتصادی تشبیه میکنند.
به هر حال وزن و جایگاه اقتصاد دولتی بعد از سالیان دراز دمیدن بر تنور خصوصیسازی به خوبی نشان میدهد که مردمیکردن اقتصاد هم چیزی جز شعار و دچار شدن به تب مد نبوده است، به نحوی که منحنی اقتصاد ایران از ۳۰ سال پیش تا امروز به سمت سرمایهداری دولتی حرکت کرده است و حالا دیگر سرمایهداری دولتی اجازهای به رشد برنامهسازی واقعی برای جدا شدن ارزشافزوده از ساختار اقتصاد دولتی را نمیدهد چون خاصیت این نوع از سرمایه داری مبتلا ساختن پدیدهها و اجزا به کلیت موجود است. همین سریال ناخوشایند اقتصادی را در مورد کارآفرینان میتوان متصور بود. دولت نفتی بیشترین جسارت را در پرداختن شعارهایی با محوریت پول دارد. این دولت اما صاحب چاپخانهای بزرگ است که به هر ضرب مدیران دولتی میتواند رقص چاپ پول را اجرا کند. برای همین داغ کردن تنور پروژه کارآفرینی خیلی هم نباید موجب حیرت شود. تنها همراه شدن و داغتر شدن این تنور از سوی گروههای فکری اقتصاد است که تعجببرانگیز است. معمولا رسم بر آن است که صاحبان اندیشه باید راویان پرسشگری و حامیان سنت اندیشهای متکی بر پرسش باشند اما موجی که در دفاع از جریان تولید کارآفرین (با اتکا به انحصار دولت بر بازار پول و حراج منابع مالی) راه افتاده است نشان میدهد که هنوز پرسشگری جریان کارآفرینی را با چالش مواجه نکرده است.
بدون شک برای دولتی که انحصار بر بازار پول دارد ایجاد چنین راهبردهایی در اقتصاد نه سخت است و نه اتفاقی دور از ذهن محسوب میشود اما از سوی عقلانیت انتقادی باید مختصات جغرافیای بازار در ایران و چگونگی همراهی آن با تئوری کارآفرینی به تصویر کشیده شود. بازار در ایران نهادی است که انحصارات سنتی در آن در اوج ایستاده است و رقابت کارآفرینان جوان با این انحصار سنتی بسان نبرد گلولهای کوچک با ماشین <عظیم پیکر> جنگی میماند. بدون تعارف بازار سنتی ایران با آن بستر سنتی اخلاق به سختی مجالی برای تنفس کارآفرینان باز میکند.
بازاریان ایرانی نمونهای کاملا وطنی از فعالان اقتصادی را به رخ میکشند که شاید در هیچ کجای جهان به اندازه آنها اهالی بازار در تعیین الگوی مصرف دخیل نباشند. آنها با همان تیپ و شمایل سنتی خود نیز معترفند که الگوی مصرف ایرانی زاییده ایده، اندیشه و خط و سیر فعالیت آنان است. بازار در اینجا دخمهای خانوادگی را نشان میدهد که نفوذ در آن یا ماندن در آن از مکانیسم خاصی پیروی نمیکند و برد زمانی مشخصی ندارد؛ بهنحوی که امروز همه شهروندان ایران با واژه ناخوشایند ورشکستگی آشنا هستند. اثبات بالا بودن ضریب ورشکستگی در اقتصاد ایران کار مشکلی نیست و در میان سلسله شغلهای غیرمولد به خوبی میتوان تعداد زیادی از ورشکستگان اقتصادی را یافت که شرط ادامه حیات را به اشتغال در فعالیتهای غیرمولد وصل کردهاند. دولتیها اما بهعنوان صاحبان بازار پول به خوبی از شرایط حاکم بر بازار ایران آگاهند. آنها در الگوی اقتصاد ایران بیشترین رفاقت را با صاحبان بازار کالا یا همان سنتاندیشان اقتصادی حاکم بر بازار ایران داشتهاند. در میان اعضای دولت به وفور میتوان بزرگان بازار را یافت و از سوی دیگر نیز در میان بازاریان به خوبی میتوان دولتیهایی را پیدا کرد که مجری امور اقتصادی در بازار هستند. بهعبارتی دیگر، امروز کاسه دولت و بازار در بسیاری از مواقع یکی شده است تا حدی که نمایندگان بخش خصوصی در برنامهریزی دولتی بیش از آنکه سابقه حضور خصوصی در اقتصاد را داشته باشند دارای سابقه فعالیت ارشد در تشکیلات دولتی بودهاند. با این اوصاف باید پرسید که چرا دولتیها با سنگین کردن طرف تقاضای پول و به تبع آن بالا بردن مصنوعی زمینه افزایش غیرواقعی نرخهای بهره، مدام در شیپور کارآفرینی میدمند و دائم نیز تسهیلات رنگین بانکی را برای ایجاد اشتغال و جلو بردن ماشین کارآفرینی در بدنه جامعه تزریق میکنند؟
در نگاه نخست بدون شک باید جواب این پرسش را در کوچک بودن ظرف سرمایهگذاری یافت. در اقتصاد ایران سرمایهگذاران واقعی به سختی تن به ایجاد سرمایه میدهند. درواقع ساختار اقتصاد ایران به گونهای شکل گرفته است که رویارویی با عقلانیت دولتی بیش از آنکه منجر به ماندن سرمایه شود زمینه گریز سرمایه را ایجاد میکند. دهلیزهای دولتی برای فعالیت اقتصادی تمایل در سرمایهگذاری را به بنبست کشانده است. گرفتن مجوزهای متعدد برای جلوبرد پیکان فعالیتهای اقتصادی و درگیر شدن با بوروکراسی پیچیده دولتی و در نهایت، رقابت با تشکیلات نفتی میزان سرمایهگذاری را به کف رسانده است. قوانین موجود نیز به جای آنکه در جهت توسعهمندی باشند، روند گیرافتادگی را تسهیل کردهاند. به همین دلیل همواره آگاهان بر این باور بودهاند که حجم موجود سرمایهگذاری در داخل بسیار کمتر از نیاز واقعی اقتصاد به سرمایه است. در نگاه کلی اما سرمایهگذاری صنعتی بدترین روزهای خود را مزمزه میکند. بر اساس آمارهای رسمی دولت که در نماگرهای اقتصادی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران انعکاس مییابد، رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص (رشد سرمایهگذاری بدون کسر استهلاک) در نیمه سال ۸۶ به رقم ۶ دهم درصد نزول کرده است که با توجه به رقم نسبتا بالای استهلاک، میتوان نتیجه گرفت در نیمه سال ۸۶ نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد واقعی سرمایهگذاری عددی منفی شده است.
از سوی دیگر، مقایسه آمارهای رسمی کشور نشان میدهد رشد سرمایهگذاری ناخالص (بدون کسر استهلاک) در ماشینآلات در سال ۸۵ (آخرین سالی که آمار رسمی این شاخص اعلام شده است) به کمترین میزان از سال ۷۸ به این سو رسیده است. بر اساس نماگرهای بانک مرکزی، رشد سرمایهگذاری ناخالص در ماشینآلات طی سالهای ۸۲ به این سو روندی کاهشی داشته و در سال ۸۵ به نرخ ۳ درصد رسیده که این نرخ رشد از سال ۱۳۷۸ به این سو بیسابقه بوده است. برخلاف نرخ رشد سرمایهگذاری در ماشینآلات که از سال ۸۲ روبه کاهش بوده است، نرخ رشد سرمایهگذاری در ساختمان طی این مدت با افتوخیز مواجه بوده بهطوری که در سال ۸۵ (آخرین سالی که برای این شاخص آمار رسمی اعلامشده)، نرخ سرمایهگذاری ناخالص در ساختمان به ۳/۹ درصد رسیده است. این آمارها به خوبی نشان میدهد که تولید سرمایهگذار در قالب پروژه کارآفرین میتواند یکی از اصلیترین اهداف دولت برای دمیدن در نظریه کارآفرینی باشد. در کلامی کوتاه امروز سرمایهگذاران مانوری در عرصه اقتصادی ندارند و شاید دولتیها بر این باورند که میتوانند با باز کردن شیر منابع بانکی به روی متقاضیان هم جای سرمایهگذاران واقعی را پر کنند و هم از سوی دیگر کابوس بیکاری را از روی سر اقتصاد ایران پرواز دهند.
غافل از اینکه میدان جدال نابرابر میان کارآفرینان با بازار انحصاری ایران از سویی گستردهتر میشود و از سوی دیگر نیز صف ورشکستگان بدهکار به نظام بانکی ایران نیز بلندی طولانیتری را باید تجربه کند. شاید بهتر بود دولتیها بهجای ایجاد اشتغال پولی، راهی برای ارتباط هرچه عمیقتر میان صنعت و دانشگاه یا به عبارتی تجربهاندوزی فارغالتحصیلان دانشگاهی پیدا میکردند. در این صورت بدون شک نرخ بیکاری فارغالتحصیلان به ۳۰ درصد نمیرسید و از سوی دیگر نیز بدهی معوقه شبکه بانکی در مدتی کوتاه ۶۰ درصد افزایش را تجربه نمیکرد. باید باور کرد که کارآفرینی و تئوری تولید کارآفرین از طریق سنگین کردن طرف تقاضا در بازار پول چیزی جز یک چاله بزرگ نیست و سناریوی کارآفرینی را میتوان کلاهی دید که بر سر اقتصاد ایران نشسته است. دولتیها اما با این ابتکار فرا تر از امروز را در اقتصاد ایران میبینند. آنها در ۳ سال گذشته بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان وام اشتغالزایی در اختیار بنگاههای زودبازده قرار دادهاند ولی هنوز نرخ دورقمی بیکاری روی دست اقتصاد ایران بیتابی میکند. بهطور حتم البته خرد کردن و کوچک شدن طبقه کارگر در این ایده دیده شده است. کارگران در اقتصادی که بزرگترین تعقل در آن فقط با اتکا به پول و ایده خرج کردن هرچه بیشتر برای پرش از موانع شکل میگیرد، روی طناب نازک تورم و نابرابری حرکت میکنند. برای همین کوچکسازی طبقه کارگر در تئوری کارآفرینی اتفاقی است که میتواند برای فردای سرمایهاندیشان دولتی مفید باشد.
این تنها تصویری کوچک از شعارهایی است که این روزها دایره مدگرایی در اقتصاد ایران را بزرگتر کرده است. آن هم بدون تازیانه خردگرایی حقوق که میگویند در جایی که با اقتصاد گره میخورد رسیدن به توسعه را تضمین میکند. باور کنید که کارآفرینی در اقتصاد ایرانی به جایی نمیرسد؛ در اقتصادی که کمترین ضریب پسانداز را تحمل میکند و راویان بازار کار امروز فقط زندهاند تا شرط زنده ماندن در فردایی دیگر را مهیا سازند. آیا شما مراقب هستید که در چاله کارآفرینی گرفتار نشوید؟
علی دهقان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست