سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

علت اینكه جمهوریخواهان بردند


چرا بوش این سئوالی است كه در روز های اخیر در داخل آمریكا شنیده می شود مگر نه آنكه بوش بدترین عملكرد ۷۰ ساله را در میان روسای جمهوری آمریكا در عرصه اشتغال داشته است

مگر نه آنكه در دوران ریاست جمهوری بوش دو میلیون و چهارصد هزار فرصت شغلی از میان رفته است. مگر نه آنكه مازاد بودجه ۱۳۰ میلیارد دلاری دولت كلینتون در طول ۴ سال گذشته به یك كسری بودجه ۴۵۰ میلیارد دلاری تبدیل شده است. مگر نه آنكه مزایای دولت رفاهی در زیر پای محافظه كاری لگد مال شده است. مگر نه اینكه بوش بیشترین تلفات ارتش آمریكا پس از جنگ ویتنام را در عراق بر جای گذاشته است. پس چرا بار دیگر مردم آمریكا به جورج دبلیو بوش رای دادند، آن هم ۴ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۰.

پاسخ به این سئوال در نظرسنجی های انجام شده پس از انتخابات نهفته است. در آمریكا رسم است كه از افراد شركت كننده در انتخابات پس از خارج شدن از حوزه های رای گیری، نظرسنجی كنند. در روز سه شنبه دوم نوامبر از رای دهندگان آمریكایی پرسیده شد به چه دلیل در انتخابات شركت كردند. نتیجه این نظرسنجی چهره جدیدی از جامعه آمریكا را به توصیف كشید. ۲۵ درصد اعلام كردند برای حفظ ارزش های اخلاقی، در حالی كه حمایت از جنگ عراق و كمك به بهبود وضعیت اقتصادی در مراتب بعدی قرار داشتند. بدین ترتیب تیم انتخاباتی جمهوریخواهان، به ویژه كارل رو نابغه سیاسی محافظه كاری برای نخستین بار در تاریخ ۲۳۰ ساله ایالات متحده آمریكا «حفظ ارزش های اخلاقی» را به اولویت اصلی مردم آمریكا تبدیل كرد. همواره در شرایط وخیم اقتصادی، اقتصاد و در دوران جنگ، جنگ اولویت نخست مردم آمریكا بوده است. اما در سال ۲۰۰۴ كه هم اقتصاد وخیم بود و هم آمریكا در جنگ، اخلاق به دغدغه اصلی شهروندان آمریكایی بدل شد.

چرا چنین شد؟ چرایی تحلیل انتخابات سال ،۲۰۰۴ به سال های پیش از جنگ جهانی دوم باز می گردد. روزگاری كه اقتصاد سرمایه داری كلاسیك در بحران بزرگ اقتصادی از نفس افتاد و فرانكلین روزولت دموكرات، طرح نیودیل خود را برای نجات كشور ارائه كرد لیبرال ها دولت رفاهی را به وجود آوردند و محافظه كاران در پشت دژ های سیاسی _ اقتصادی خود سنگر گرفتند. لیندون جانسون در دهه ۱۹۶۰ با ارائه طرح «جامعه بزرگ» راه ناتمام روزولت را در پیش گرفت. انتخابات سال ۱۹۶۴ برای محافظه كاران سرنوشت ساز بود.

باری گلدواتر سمبل محافظه كاری از حزب جمهوریخواه به میدان آمد تا به حیات دولت رفاهی پایان دهد. اما جامعه آمریكا برخلاف سال های نخست قرن بیست و یكم در دهه ۱۹۶۰ هنوز به لیبرالیسم اقتصادی و فرهنگی ایمان داشت. نتیجه چیزی نبود جز شكست محافظه كاران اما این ناكامی ۲۰ سال بعد با ظهور ریگانیسم جبران شد. رونالد ریگان قهرمان راستگرایان آمریكایی در دهه ۱۹۸۰ به سنت آمریكایی پای فشرد و دولت رفاهی را به چالش كشید.جدال محافظه كاری و لیبرالیسم به پیروزی جناح راست سنتی انجامید كه خواهان كاهش نقش دولت در اقتصاد، نفی بیمه های اجتماعی و داروینیسم اجتماعی هستند.اما دهه ۱۹۹۰ با خود عصر جدیدی را به دنبال آورد. اگر تا پیش از آن نبرد میان راست و چپ ها بر سر موضوعات اقتصادی و مبانی نظام سرمایه داری بود، دولت بیل كلینتون این جنگ را وارد عرصه های فرهنگی و اخلاقی كرد. لیبرالیست های سرمست از پیروزی به حكومت ۱۲ ساله محافظه كاران خواستند یك شبه راه صد ساله را بپیمایند. بیل كلینتون در نخستین روز های استقرار خود در كاخ سفید، با استخدام همجنس بازان در ارتش موافقت كرد. هیلاری، همسر وی نیز انقلاب در نظام بیمه های اجتماعی را در دستور كار خود قرار داد و با میدان دادن به گرایش های فمینیستی به رواج سقط جنین به عنوان وسیله ای برای كنترل جمعیت كمك كرد. تلاش دولت كلینتون برای اعمال مقررات سختگیرانه تر بر سر حمل آزادانه اسلحه سومین گناه نابخشودنی لیبرال ها محسوب شد. از آن هنگام به بعد راستگرایان قسم خوردند خواب راحت را از چشمان كلینتون ها و هر چه لیبرال ضداخلاق و بی دین بربایند. كنت استار دادستان ویژه پرونده های اخلاقی و مالی كلینتون ها در نقش بازرس ژاور رمان جاودانه بینوایان قرار گرفت و كلیسا ها با پول نامحدود سرمایه داران بزرگ به بسیج توده مردم پرداختند. نتیجه آن شد كه ال گور معاون بیل كلینتون به رغم اقتصاد شكوفای دهه ۱۹۹۰ از راهیابی به كاخ سفید بازماند. البته در سال ۲۰۰۰ لیبرال ها از رای مردمی بیشتری برخوردار بودند و محافظه كاران با دستكاری انتخابات فلوریدا پیروز شدند. اما در سال ،۲۰۰۴ آنان هم آرای مردمی را بردند و هم آرای الكترال را. اینك محافظه كاری در قالب راست مسیحی به بار نشسته بود. مذهب هنوز در پیشرفته ترین كشور صنعتی جهان از نقش بنیادین برخوردار است. برخلاف اروپایی های لائیك، آمریكایی ها به شدت مذهبی هستند.

بر اسكناس های آمریكایی جمله «ما به خدا ایمان داریم» چاپ شده است و كودكان و نوجوانان آمریكایی در كلاس های درس و یا مجامع ورزشی باید سرود «تعهد وفاداری» را بخوانند كه در آن «زیر سایه خدا» بودن مورد تاكید قرار می گیرد. ۳۰ درصد از مردم آمریكا هفته ای یك بار به كلیسا می روند و ۸۰ میلیون نفر از آنان پیرو كلیسای اونجلیست ها، یكی از زیرشاخه های مذهب پروتستان هستند.اونجلیست ها به ظهور مجدد حضرت مسیح (ع) ایمان دارند، آن هم به شرط آنكه اورشلیم در تصرف كامل یهودیان باشد و معبد هیكل به جای مسجد الاقصی ساخته شده باشد. نقطه تلاقی بنیاد گرایی مسیحی، با مسیحیان صهیونی در همین جا شكل می گیرد.پت رابرتسون، جری فالول و بیلی گراهام سه رهبر راست مسیحی در آمریكا به شمار می آیند. پت رابرتسون ریاست جنبش با نفوذ و قدرت «ائتلاف مسیحی» را بر عهده دارد، جری فالول با ۱۰ میلیون پیرو، شاخص ترین چهره مسیحیان صهیونی آمریكا به شمار می آید و بیلی گراهام كشیش معرو ف ترین، بانفوذ ترین و قدرتمندترین واعظ مذهبی در این كشور لقب گرفته اند. این سه تن گلادیاتور های محافظه كاری مذهبی در آمریكا هستند.راست مذهبی، با هر چه غیراخلاقی، غیردینی و غیرسنتی باشد، مخالف است. از ازدواج همجنس بازان تا سقط جنین، از تحقیقات سلول های بنیادین تا فیلم های پورنوگرافی. محافظه كاران روابط عرفی همجنس گرایان را می پذیرند اما با ازدواج قانونی آنان مخالف هستند. از دید آنان ازدواج، امری مقدس میان زن و مرد است. از این رو جورج دبلیو بوش قسم یاد كرده است كه با تصویب الحاقیه قانون اساسی، ازدواج همجنس گرایان را در كلیه ایالات متحده آمریكا ممنوع كند. بوش همچنین یك سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سقط جنین را در ماه های پایان بارداری ممنوع كرد. این اقدام بزرگ ترین مبارزه با سقط جنین بعد از آزادی قانونی آن در سال ۱۹۷۲ به شمار می آید. در طول این سال ها، نبرد شدیدی میان محافظه كاران حامی «حق حیات» و لیبرال های طرفدار «حق انتخاب» در جریان بوده است. راست ها، حیات جنین را اصل می دانند و چپ ها حق انتخاب مادر برای نگه داشتن جنین را. بر سر فیلم های پورنوگرافی نیز همین اختلاف نظر بروز كرده است. لیبرال ها مخالف دخالت دولت در امور شخصی افراد هستند در حالی كه محافظه كاران، حمایت از بنیان های اخلاقی و حفظ كانون خانواده را وظیفه حكومت می دانند. دین در آمریكا به ویژه در منطقه كمربند انجیلی جنوب این كشور، با سرمایه ارتباط تنگاتنگی پیدا كرده است. كلیسا از پول و اعانه ثروتمندان تغذیه می كند و در مقابل توجیه گر نظام سرمایه داری میلتون فریدمنی است. اقتصادی كه در آن دولت نقش ناظر و نه مجری را دارد، دست بازار تعیین كننده عرضه و تقاضا در بازار كار و سرمایه، به شمار می آید و مالیات ها به حداقل می رسند.بنابراین بی دلیل نیست كه كلیسای اونجلیست ها به كلیسای مردان سفیدپوست و آنگلوساكسون پروتستان مذهب تبدیل شده است. این كلیسا رنگین پوستان، مهاجرین، زنان و جوانان را مانع تحقق جامعه دینی بر مبنای پیروی از پیوریتن های قرن پانزدهم می داند كه به امید مدینه فاضله اروپای غرق در فساد و تباهی را ترك كردند و راهی سرزمین بكر و دست نخورده سواحل شرقی آمریكا شدند. به هر حال انتخابات سال ۲۰۰۴ نشان داد كه موتور محركه ایالات متحده آمریكا حداقل در دو دهه آینده حول محور دین می چرخد. محوری كه یك سوی آن طرفداران جدایی دین و سیاست و سوی دیگر آن دخالت دین در سیاست است. در حالی كه محافظه كاران در سه زیرشاخه محافظه كاران اقتصادی، محافظه كاران مذهبی و محافظه كاران نوین از انسجام درونی قابل توجهی برخوردار هستند، لیبرال ها در اوج تشتت آرا و اختلافات درونی به سر می برند.رمز موفقیت جمهوریخواهان در انتخابات امسال چیزی نبود جز به میدان آوردن میلیون ها شهروند آمریكایی كه خود را مسیحی مومن، خانواده دوست، مخالف فساد و بی بندوباری و سنت گرا می دانند. اما در عین حال یك نكته نیز نباید فراموش شود و آن اینكه ۴۹ درصد از مردم آمریكا به بوش رای ندادند كه اگر چه آنها را نمی توان لائیك و یا بی دین در نظر گرفت اما حداقل، با قرائت دینی راست مسیحی مخالف هستند. اینكه این اقلیت ۴۹ درصدی تا چه اندازه می تواند در مقابل اكثریت ۵۱ درصدی مقاومت كند، بستگی به تحولات سیاسی، اجتماعی آینده در آمریكا دارد. اما آنچه مسلم است اینكه محافظه كاری در آمریكا همچنان پویا و بانشاط باقی خواهد ماند.