دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
عینک
![عینک](/web/imgs/16/96/7l9vk1.jpeg)
خرسی هر روز نزدیک تلویزیون می نشست و برنامه کودک نگاه می کرد. من هم بعضی وقت ها کنارش می نشستم. مامان همین که ما را می دید می گفت: این قدر جلوی تلویزیون نروید چشمتان درد می گیرد. اما خرسی آن قدر سرگرم کارتون دیدن بود که اصلا حواسش به حرف های مامان نبود. خرسی می گفت: نگاه کردن تلویزیون از نزدیک خیلی می چسبد. واقعا هم همین طور بود. همه چیز را قشنگ تر می دیدی و صداها را بلند تر می شنیدی. اما از چند روز قبل خرسی دیگر نمی تواند تلویزیون نگاه کند. من هم همین طور.
چشم های خرسی درد می کند درست مثل چشم های من. مامان می گوید از بس جلوی تلویزیون نشستید چشم های تان ضعیف شده. فکر می کنم همین طور باشد چون نمی توانم بعضی چیزها را خوب ببینم. مامان قرار است امروز من و خرسی را پیش آقای چشم پزشک ببرد. حتما آقای چشم پزشک به من و خرسی عینک می دهد. از همان هایی که مادربزرگ به چشمش می زند. قیافه خرسی با عینک واقعا خنده دار می شود. کاش حرف مامان را گوش می کردیم و نزدیک تلویزیون نمی نشستیم.
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان ایران سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم حمید نوری علیرضا زاکانی قالیباف محمدباقر قالیباف ریاست جمهوری
هواشناسی سازمان هواشناسی پلیس راهور معدن شازند ریزش معدن تهران سیل جاده چالوس شهرداری تهران وزارت بهداشت قتل
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو سهام عدالت خودرو قیمت طلا ایران خودرو قیمت دلار دولت سیزدهم همستر کامبت بورس مسکن قیمت سکه
تلویزیون حج سینمای ایران سریال فیلم سینمایی رضا کیانیان رسانه ملی موسیقی کربلا سینما دفاع مقدس بازیگر
وزارت علوم دانشگاه آزاد اسلامی ایکس
رژیم صهیونیستی روسیه غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا اوکراین چین حزب الله لبنان جنگ اوکراین ترکیه
یورو 2024 فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تیم ملی انگلیس مس رفسنجان باشگاه پرسپولیس جام حذفی جام ملت های اروپا لیگ برتر یورو
اینترنت اپل ناسا تلگرام ایلان ماسک سامسونگ فناوری
قهوه ویتامین کاهش وزن دیابت چاقی سنگ کلیه میگرن مراکز درمانی