شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

تحلیلی بر آغاز و انجام نهضت مشروطه


تحلیلی بر آغاز و انجام نهضت مشروطه

یکی از راه هایی که می توان به انحراف نهضت مشروطه از هدف اولیه اش پی برد یافتن مطالبه اصلی و ابتدایی مردم است

● آنچه مردم می خواستند:

یکی از راه هایی که می توان به انحراف نهضت مشروطه از هدف اولیه اش پی برد یافتن مطالبه اصلی و ابتدایی مردم است. اینکه مردم از مشروطه چه می خواستند و بعد در ادامه چه چیزی جایگزین آن شد.وقتی گفته می شود نهضت مشروطه منحرف شد یعنی اینکه مطالبه اصلی فراموش و یک مطالبه ساختگی و تحمیلی جایگزین آن گردید.در تاریخ مشروطه به روشنی آمده که مطالبه اصلی مردم عدالتخانه و رفع استبداد بوده است.اما این خواسته ملت با دخالت و نفوذ بیگانگان و مهره های داخلی آنان مصادره و راه تنفس بر ملت بسته شد.

مقام معظم رهبری در حصوص خواست واقعی مردم در نهضت مشروطه می فرمایند:"دوران استبداد حکومت قاجار مردم را به جان آورده بود. مردم قیام کردند، دلسوزان جامعه قیام کردند؛ پیشرو آنها هم علمای دین بودند. در نجف، مرجع تقلیدی مثل مرحوم آیت الله آخوند خراسانی؛ در تهران سه نفر عالم بزرگ - مرحوم شیخ فضل‌الله نوری، مرحوم سید عبدالله بهبهانی، مرحوم سید محمد طباطبایی - پیشوایان مشروطه بودند. پشتوانه اینها هم دستگاه حوزه‌ علمیه در نجف بود. اینها چه می‌خواستند؟ اینها می‌خواستند که در ایران عدالت برپا شود؛ یعنی استبداد از بین برود".

(اجتماع بزرگ مردم قم ۱۴/۰۷/۱۳۷۹)

بررسی ریشه‌های جنبش و کارنامه رهبران و پیروان موج اول آن، به‌خوبی نشانگر درستی این ادعاست.اما در موج دوم مشروطه که از سفارت بریتانیا برآمد، روشنفکران سکولار -که پیش از آن به دلیل فقدان پایگاه مردمی، خود را همراه با نهضت عدالتخواهانه مردم به رهبری عالمان دینی نشان می‌دادند- جریان مشروطه‌ را به حرکتی برای دین‌زدایی و حاکم نمودن ارزش‌های سکولار تبدیل کردند.نتیجه‌ی این امر در فرایندی ۱۴ ساله، روی کار آمدن حکومت رضاخان میرپنج شد که قلدری و خودکامگی سیاسی را با غرب‌گرایی و دین‌گریزی جمع می‌کرد. حاکمیت پهلوی، خواست روشنفکری غرب‌گرا- قداست‌زدایی و عرفی‌سازی- را تأمین می‌کرد؛ گرچه خواست مردم- عدالت و آزادی در سایه دینداری- را یکسره بر باد می‌داد.

● آنچه شد

مقام معظم رهبری می فرمایند:"نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدت بسیار کوتاهی منتهی به این شد که شیخ فضل‌الله نوری را - که این شهید بزرگوار همین‌جا مدفون است - در تهران به دار کشیدند. اندک زمانی بعد، سید عبدالله بهبهانی را در خانه‌اش ترور کردند. بعد از آن‌هم سید محمد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت.

آن‌وقت مشروطه را هم به همان شکلی که خودشان می‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه‌ای که بالاخره منتهی به حکومت رضاخانی شد!".

(اجتماع بزرگ مردم قم ۱۴/۰۷/۱۳۷۹)

لذا آنچه که محقق شد، مدنظر علما نبود. به تعبیر دیگر وجه سلبی اقدام علما نفی ظلم، ستم، تجاوز و تعدی بود؛ اما وجه ایجابی آن به تأسیس نظام پارلمانی و تدوین قانون اساسی و نظام مشروطه انجامید. وجه ایجابی چندان نسبتی با وجه سلبی نداشت و لذا گرچه برای همه علما در آغاز جنبش، وجه سلبی که همان عدالتخواهی بود کاملاً محرز بود اما آنچه که برای این خواست عمومی یعنی انتخابات، پارلمان و قانون محقق شد، اولاً برای علما و عموم مردم ناشناخته بود؛ ثانیاً، آن لباسی نبود که به تن آن خواست عمومی که عدالتخانه بود دوخته شده باشد. به یک معنا وجه ایجابی تناسبی با وجه سلبی نداشت.پس در وجه سلبی و مرحله اول این علما هستند که پیشگامند، اما در وجه ایجابی که ایجاد سازوکارهایی برای تحقق آن خواست می‌باشد، به دلیل اینکه این نظام جدید از غرب اقتباس شده بود - هم در شکل و هم در محتوا- چون علما نسبت به نظام جدید(مشروطه) شناختی نداشتند، به تدریج منورالفکرها رهبری و زمام کار را در دست گرفتند و چون با ساز و کار مشروطه و نظام پارلمانی آشنا بودند و آن نظام‌ها را یا از نزدیک دیده و یا مطالعه کرده بودند، مقتضیات، لوازم و شرایط امور تحقق آن را می‌دانستند.

● عاقبت حذف علما از نهضت:

بالاخره با ترفند ها و دسیسه های فراوان بانیان اصلی نهضت مشروطه کنار گذاشته شدند و عنان کار به دست غربزده ها و سکولار ها افتاد که به دنبال پیاده سازی الگو های‌بیگانه در کشور بودند و به سنت و فرهنگ اسلامی کشور بی توجه و بی اعتنا بودند.با حذف روحانیت از نهضت زمینه برای نفوذ افکار و الگوهای انحرافی فراهم شد و در نهایت نهضت مردمی مشروطه از مسیر اصلی خارج و دستاوردی جز حکومت استبدادی پهلوی و ناامیدی و یاس مردم در پی نداشت.رهبر معظم انقلاب در تحلیل این موضوع می فرمایند:" در قضیه مشروطه اگر علما نبودند، مشروطیت به وجود نمی‌آمد و به پیروزی نمی‌رسید. وقتی هم که غربزده‌ها و نوچه‌های انگلیسی در ایران، علمای دین و شعارهای دینی را کنار زدند، باز استبداد و تسلط و نفوذ خارجی مسلط شد.

در نهضت ملی شدن صنعت نفت هم همین‌طور بود. تا وقتی روحانیت وسط میدان بود - که مرحوم آیت الله کاشانی یکی از اصلی‌ترین محورهای این مبارزه بود - ملت در میدان حضور داشت؛ اما وقتی با سوء رفتارها، کج‌سلیقگیها و انحصارطلبیها، دست روحانی روشنفکر و آگاه و شجاعی مثل مرحوم کاشانی کوتاه شد، ملت هم کنار کشید و رؤسای دولت نهضت ملی تنها ماندند. لذا دشمن آمد و با آنها هر کار می‌خواست کرد".(اجتماع بزرگ زائران حرم امام خمینی(ره) ۱۴/۰۳/۱۳۸۱)

● اختلاف در رهبری:

با کنار زدن علما و نفوذ منورالفکر های غرب‌زده به درون نهضت و پشتیبانی سفارتخانه‌های بیگانه،نوعی شکاف در درون نهضت به‌وجود آمد و انرژی‌ای که می بایست برای رفع استبداد و استعمار خرج شود مصروف دعواهای داخلی گردید و نهضت را از مسیر اصلی منحرف کرد.

لذا یکی از علل اصلی شکست نهضت مشروطه همین اختلافات در رهبری بود.جدایی نیروهای حاضر در صحنة نهضت مشروطه و پشت به هم نمودن و رویارویی با هم، قدرت نهضت را از بین برد. اختلاف و تفرقه، بزرگ‌ترین ضربه را به نهضت مشروطه زد و نهضت را گرفتار آسیب‌های فراوان نمود. امام خمینی(ره) در آسیب‌شناسی نهضت مشروطیت بارها از اختلافات و کشمکش‌های داخلی و رویارویی نیروها یاد کرده‌اند و خطرات آن را گوشزد نمودند. ایشان تفرقه را عامل به ثمر نرسیدن مشروطیت دانسته و فرمودند:«باید ملّت ایران بیدار باشد، نگذارید خون شهدای ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، اغراض شخصیه را دور بریزید.

دست‌های خیانتکار، گروه‌های مختلف درست نکند، گروه‌های مختلف اسباب تفرقه می‌شود. رشد سیاسی نیست. درصدر مشروطیت هم با ایجاد گروه‌های مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد او را برخلاف مسیر خودش راندند.»( صحیفه ج۶، ص۸۵ و۸۶)

در سخنرانی دیگر، خطر گروه گروه شدن مردم در مشروطیت را یادآوری نموده و فرمودند: «نباید همه گروه گروه بشویم که در ظرف مثلاً چند ماه دویست گروه با اسمها و حرف‌های مختلف و باز همان مسائلی که در صدر مشروطیت برای شکستن آن قدرت‌هایی که آن وقت مجتمع شده بودند، باز حالا دوباره مشغول شدند.»( همان، ج۱۰، ص۶۵)

ایشان روحانیت را حبل الله وحدت دانسته و دور‌شدن مردم از آنان را یکی از آسیب‌های نهضت مشروطیت دانسته و فرمودند: «اگر شما ملت این طایفه را حفظ نکنید بدانید که سرنوشت شما سرنوشت زمان مشروطه خواهد شد که روحانیون این کار را درست کردند و دست استبداد را کوتاه کردند، لکن دوباره به واسطه اینکه ملت مجتمع نبود و با روحانیت آن‌طور سازش، اطاعت محکم نداشت مشروطه را آنها بپاکردند و دیگران آمدند.»(همان، ج۱۵، ص۲۲۳)

● عبرت از مشروطه در انقلاب اسلامی:

علما در دوران مشروطه رهبری نهضت و هدایت توده‌های مردم را بر عهده گرفتند اما نفوذی‌ها، بیگانگان، استعمار و دنیای غرب در میان راه این جریان را منحرف کردند.

این قضیه در جریان انقلاب اسلامی علی‌رغم اینکه مشکلات زیادی هم به وجود آورد ولی محقق نشد؛ یعنی رهبری امام(ره) و بعد از ایشان رهبر معظم انقلاب به گونه‌ای بود که تجربه مشروطه تکرار نشد و علی‌رغم کارشکنی‌ها و حوادث بسیار، نقش رهبری و ولایت فقیه در حفظ ارکان و اساس نهضت و نظام بی‌بدیل بوده است.

مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:"پیش از این، در کشور خود ما، انقلاب مشروطیت بود. اما بعد از پیروزی، هنگامی که علما را کنار زدند، از مسیر منحرف شد و مشروطیت به جایی رسید که رضاخان قلدر،فردی که ضد همه آرمانهای مشروطه خواهی بود، به حکومت رسید. اگر انقلاب اسلامی ما هم تحت رهبری دینی نبود،سرنوشتی چون ان قلاب مشروطیت پیدا می‌کرد. هر انسان هوشمندی، وقتی توجه می‌کند که اولا شروع این نهضت و پیروزی آن، ثانیا بقای جمهوری اسلامی و مضمحل نشدن آن و ثالثا مستقیم حرکت کردن جمهوری اسلامی و انحراف نشدن آن، به برکت دین و رهبری دینی است، پشت سر آن، یک نکته دیگر را هم می‌فهمد و آن نکته این است که دشمنان انقلاب اسلامی، چه در خارج و چه در داخل، سعی می‌کنند دین و رهبری دینی را از این انقلاب بگیرند. این، یک امر قهری است. اگر از یک قلعه یا حصار، جوانی کارآمد، جانانه دفاع کند، دشمن آن قلعه و آن حصار، راه را در این می‌بیند که زیر پای آن جوان، حفره و گودالی بکند و او را از بین ببرد".(دیدار قشرهای مختلف مردم قم ۱۹/۱۰/۱۳۷۱)

عباس خسروانی