چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

زیرپوست انتخابات حــالا ‌هـمـه مـهـربــان‌تـرنـد


زیرپوست انتخابات حــالا ‌هـمـه مـهـربــان‌تـرنـد

همه تحلیل‌ها و تفسیر‌ها یک طرف، این حس جاری در مردم یک طرف، این جنبش و حرکتی که شاید فقط با زمان انقلاب قابل مقایسه باشد. این حد از بیرون ریختگی، بی‌خوابی، اضطراب، جوشش، جدی …

همه تحلیل‌ها و تفسیر‌ها یک طرف، این حس جاری در مردم یک طرف، این جنبش و حرکتی که شاید فقط با زمان انقلاب قابل مقایسه باشد. این حد از بیرون ریختگی، بی‌خوابی، اضطراب، جوشش، جدی گرفتن خود...

این همه میل به حرف زدن، گفتن، شنیدن، نگاه کردن، پاییدن دیگران، بحث کردن، در انقلاب دیده می‌شد، با این تفاوت که این نبرد به شادی می‌زند. جشنواره‌ای است. رنگی است، اما نه به رنگ خون، نشاط دارد. وجه مسلط آن را می‌گویم.

خنده بود. نفرت در صورت‌ها نبود، یک جور شوخی در هواداران پخش می‌شد. این جنبش خانوادگی است. گردهمایی نه با شرکت فقط جوان‌ها، نه مجردانه، نه میانسالانه. جمعی همه جور، با هم. واحدهایی با فرزند کوچک یا بزرگ، گاهی با پدربزرگ و مادربزرگ...

رنگ طبقاتی ندارد. نه فقط بالای شهر، نه تنها پایین شهر، نه کارگری مطلق است، نه روستایی، نه شهری. نه ایدئولوژیک، نه انقلابی یا مذهبی. در هر اردوگاه هوادار متناقض هم فراوان است...

به مقدار زیادی برابرانه است. تبلیغ‌گری مختص چند جوان کم سن و سال نیست. نمایش حمایت از نامزدی را دادن عار شمرده نمی‌شود. آن چهره مشهور، آن کارگردان بلند آوازه، آن استاد خوشنام، آن وزیر سابق، آن نماینده مجلس، آن کارخانه‌دار در کنار یک رای اولی است.

این جنبش اس ام اسی است. ایمیلی، فیس بوکی، نماهنگانه، مکالمه تن به تن و خیلی سنگین رسانه‌ای.

آن منظومه شعارها، این از تاریخ به عاریت گرفتن‌ها؛ در زبان سعدی و شاهنامه و حافظ فرو رفتن‌ها، به زبان کوچه بازار پناه بردن، بر وزن شعارهای انقلاب سرودن‌ها، از این متن به آن متن پریدن‌ها و زبان فارسی را شیرین‌تر کردن‌ها...

از روایت کردن نگویید و نپرسید که غوغا می‌کند. از حرفی که فلانی توی اتوبوس گفت، توی مترو، دیگری از شهرستان زنگ زد. توی وبلاگ اینطور نوشت و دیشب که ما بیرون بودیم، اینطور بود، آن طور بود، این مناظره خوب بود، بدبود. نمره ‌١٧ گرفت، ردشد. مثل وقتی است که زلزله می‌آید و می‌رود و همه آنها که زنده مانده‌اند، وحشت ِ آن چند ثانیه را به هزاران ساعت روایت تبدیل می‌کنند و لازم می‌بینند گوشی را بردارند یا هر که را می‌بینند بی‌مقدمه بگویند. حالا حتما باید ریز ِریز با جزییات از اجزای یک واقعه مهم به هم بگویند.

اعلام موضع یکی از پایه‌های اساسی است. گویی هرکدام یک حزب و یک سازمان بزرگ سیاسی هستیم. بیانیه می‌دهیم، نقد می‌کنیم و میتینگ برپا می‌کنیم. نمی‌شود سوار تاکسی شد و با بهانه یا بی بهانه حرف انتخابات را پیش نکشید. نمی‌شود شب توی خیابان رفت و با نگاه، تکان‌ ِ دست و لبخندی یا کلمه‌ای اعلام موضع نکرد. بی بهانه می‌توان شماره گرفت، با دوست و آشنا و همسایه حرف زد و گفت و شنید.

می‌شود نیمه شب بعد از مناظره یا مستند تبلیغاتی به فلانی زنگ زد. اس ام اس گرفت و تا یکی دوساعت بعد گفت و گو کرد. می‌شود تا صبح توی خیابان بود.

مهربانانه است. مردمی‌که تا دیروز اخم‌کنان یا خواب‌ آلود صبح از خانه‌ها بیرون می‌زدند و انگار با هر که در اتوبوس و تاکسی و مترو یا در ماشین کناری است، غریبه‌اند و دعوا دارند، حالا کمی‌ مهربانترند. می‌شود به بهانه‌ای به هم لبخند زد، زود آشنا شد. می‌دانید در این مدت کوتاه چقدر به طول ستون‌های دفترچه تلفن‌ها اضافه شده...