یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مشروطه چی عهد ناصری
یكی از بهترین راههای تأمل در تاریخ مشروطیت و فهم گوشههای ناپیدا و ناآشنای آن، مطالعه در اقوال و احوال زمینهسازان و صحنهپردازان آن است. البته كه همه این شخصیتهای به تاریخ پیوسته، در یك حـّد و صنف و قشر نبوده و مانند همهٔ دگرگونیهای بزرگ اجتماعی، تاریخ افراد ریز و درشت و مثبت و منفی بسیاری را به صحنه كشانده است. از مراجع بزرگوار تقلید در نجف گرفته تا مجتهدین شهرهای ایران و تجار وملاكین و بازگانان و روشنفكران و معتمدین و موجهین تا مردم عادی كوچه و بازار و حتی تفنگچیان، راهزنان، اراذل و اوباش هر كدام به فراخور شخصیت فردی و اجتماعی خود، در تاریخ مشروطیت ایران نقشی به عهده گرفتهاند. منظور از این مقدمه رسیدن به این نتیجه است كه نمیتوان و نمیبایست مشروطه را از وسط دو نیم كرد و آن را در خط داستانی آدمهای خوب و آدمهای بد ماجرا مطالعه نمود. كارهای خوب بعضی از شخصیتهای منفی و كارهای بد و اشتباه برخی شخصیتهای مثبت را باید در یك چهارچوب كلی ارزشیابی كرد. مقالهٔ حاضر یكی از مؤثرترین چهرههای زمینهساز فكری مشروطه و منادیان ایجاد تحول در ایران یعنی شیخ هادی نجمآبادی را به اختصار مورد بازشناسی قرار داده است كه امید است مایه علاقهٔ پژوهشگران و مورد مطالعه علاقمندان گرامی واقع گردد.
مقدمه:
حاج شیخ هادی نجمآبادی از علمای تهران در عصر ناصری است كه عملكردی قابل توجه داشته و چهرهای در خور نظر و بررسی از خود بروز داده است. او كه در مسایل مربوط به احیای دین تا حدودی از سیدجمالالدین اسدآبادی تاثیرگرفته بود، در انتقال آنها به دیگران نهایت سعی و كوشش را به خرج میداد. برهمین اساس بسیاری از روشنفكران و متجددین دوره بعد كه در حوادث مربوط به نهضت مشروطیت ایران صاحب نام شدند، متاثر از مكتب او بوند برخی صاحب نظران وی را یكی از پیشگامان فكری این نهضت میدانند و هوادارانش بر درگذشت او چند سال پیش از جریانات مشروطه افسوس میخورند كه ای كاش وی بیشتر زنده میماند و ثمره تلاشها و كوششهای خود را میدید.۱
درباره سیره عملی و روش زندگانی شیخ هادی نجمآبادی داستانهای بسیاری نقل شده است. در نگاه اول چهرهای بسیار مردمی و آزادیخواه برای او ترسیم میكنند ولی با اندكی تامل در كارنامه وی، نكات مبهمی نیز رخ مینمایاند كه ذهن هر خواننده جویای حقیقتی را به فكر وا میدارد.
علامه محمد قزوینی كه محضر شیخ هادی را درك كرده، او را انسانی میداند كه «مطلقا فسادناپذیر بوده و هیچگاه دیناری از كسی قبول نمیكرده است.» ۲ وی همچنین خدمات شیخ را به «آرمان آزادی در ایران تقریبا، اگر نه كاملا» در مرتبه خدمات سید جمالالدین میداند«زیرا كه وی یك مجتهد تراز اول بود۳ و از اعتماد خواص و عوام برخوردار.» ۴
صدرالاشراف نیز در خاطرات خود به روش منحصر به فرد زندگانی شیخهادی اشاره كرده و میگوید:«حاج شیخ هادی طریقه خاصی در درس و محاوره و زندگانی داشت كه به كلی برخلاف سبك و سیره سایر علما بود و با سایر علما مراوده نداشت و همیشه به علمایی كه جنبه ریاست داشتند، طعن میزد. طبقه اعیان و رجال دولت و متجددین به او عقیده بسیار داشتند و در نزد او خاضع بودند. پذیرایی او نسبت به رجال دولت و همه طبقات بدون استثنا اغلب در روی خاك بود. نهایت برای آنان خشتی میگذاشت و در بنای مدرسهای كه ساخته بود، مثل عملهها كار میكرد. مجالس محاوره او مورد استفاده بعضی اشخاص بود؛ چه سخنان او با صراحت تمام و به كلی بر ضد رویه علمای ظاهر و مشحون به طعن آنان بود و با عبادات آنان و طبقات وابسته به علما از قبیل وعاظ و روضهخوانها مخالفت صریح میكرد، به درجهای كه بعضی مقدسین خشك او را ضال و مضل میگفتند. در هر حال مردی عالم و با تقوا بود.» ۵
درباره مردمداری و خصلتهای اجتماعی دیگر او نیز داستانهایی بر سر زبانهاست كه از باب نمونه، به یكی از جالبترین آنها اشاره میشود:۶
« گویند تنی چند از اوباش تهران خواستند شرابخانه مردی یهودی را به یغما برند! ]بنابراین[ به نام تكفیر، مرد بیچاره را كشان كشان میبردند، ]كه[ از قضا به شیخ برخوردند و گفتند: آقا! این مرد به مقدسات مذهبی توهین مینماید. میخواهیم مجازاتش كنیم. شیخ كه معركه عوام را دید، به فراست دریافت كه دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین است، وگرنه در شهر، گبر و ترسا و كافر و یهود بسیارند.
شیخ در آن غوغا آهسته به یكی از اصحابش گفت: آیا مهر نماز در جیب داری؟ او گفت: دارم. شیخ گفت: مهر را طوری در جیب یهودی گذار كه هیچ كس متوجه نشود.
مهر در جیب یهودی سرگردان گذاشته شد. آنگاه شیخ گفت: حالا معلوم میكنم كه این بینوا مسلمان است یا كافر.
به دستور وی یكی از حاضران مهر را از جیب یهودی درآورد و در پی آن شیخ به آن سیدهوچی و بیسواد كه سر دسته اشرار بود، رو كرد و گفت: جد بزرگوارت به كافران میفرمود: بگویید لااله الا الله تفلحوا، یعنی كلمه توحید را بر زبان جاری كنید تا رستگار شوید. پیامبر اسلام گروه گروه كافران را به صرف گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان وارد ساخت، آنگاه تو میخواهی برخلاف جدت دستاربندی.
سید كه تعزیه گردان جمعیت بود، فغان برداشت كه ای آقا! چه میفرمایید؟ این تیرهبخت بر خلاف مذهب است و به مقدسات توهین مینماید.
یهودی سرگردان از ترس عوام خود را باخت و زبانش بند آمد و نمیدانست چه بگوید. همه به فرمان آقا شیخ هادی شدند كه آقا چه حكمی فرماید. شیخ گفت: این مرد میگوید مسلمان است. مهر نماز هم در جیبش بود. بروید پی كار خود و دست از سرش بردارید. همه سرافكنده شده و پراكنده گشتند و آن یهودی هم كه حسن سلوك و رفتار شیخ را دید، اسلام آورد و به دست آقا شیخ هادی مسلمان شد!»۷
معروف است كه شیخ هادی نجمآبادی هر روز نزدیك غروب، مقابل درب منزلش مینشست و مردم را از هر گروه و طایفه به حضور میپذیرفت و با آنان كه در میانشان سنی، شیعی، بابی، علیاللهی و دیده میشد، با كمال آزادی بحث مینمود و به گفته علامه محمد قزوینی، با این كه مجتهد بود، ولی در باطن آزادمنش و روشنفكر مینمود. «مردم را به شك میانداخت و عقاید موهوم را نابود میكرد و آلتی برای بیداری گروه بزرگی از اجتماع بود كه بعدها قهرمان آزادی ایران شدند.»۸
میرزا رضا كرمانی، قاتل ناصرالدین شاه نیز در بازجوییهایش ، ضمن آن كه شیخ هادی را «از سایر مردم انسانتر» میداند دربارهاش می گوید:«مشرب آقای حاج شیخ هادی معلوم است كه چه قسم صحبت میكند. او، روزها كه كنار خیابان روی خاكها نشسته است، متصل مشغول آدمسازی است و تا به حال بیست هزار آدم درست كرده و پرده از پیش چشمشان برداشته است و همه بیدار شده و مطلب را فهمیدهاند.»۹
وسعت مشرب شیخ موجب میشد كه با ارباب مذاهب به راحتی به گفت و شنود بپردازد و آنان را در بیان عقاید خویش آزاد گذارد. نگارنده از چگونگی برخورد شیخ هادی در پاسخ به ایشان بیاطلاع است ولی روش برخورد وی را با مذهب شیعه، با آن آزاد اندیشی در تقابل مییابد.
در نگرش شیخ هادی، انحطاط اسلام با ظهور فرقههای گوناگون حاصل شد كه از جمله رؤس آنها، فرقه شیعه و در آن میان گروه امامیه اثنی عشریه است:
« از جمله رئوس آن فٍرُق، فرقه شیعه بود كه از جمله آنها فرقه امامیه اثنیعشری است. آن فرقه متوسل به ائمه هدی شدند و به توسط آن بزرگواران و اصحاب ایشان دین پیغمبر را به نحوی كه در دست دارند، استنباط و استفاده نمودند و كتبی تدوین نموده كه احكام شرعیه نبویه و اصول دینیه خود را در آنها ثبت و ضبط نمودند كه به واسطه اهل بیت و اصحاب ایشان به حضرت خاتم میرسانند. این طایفه اگر چه فٍرُق مختلفه نیز هستند، ولی تماما به توسل به ائمه اطهار متمسك و محبت و مودت و ایمان به ایشان را باعث نجات خود میدانند »۱۰
شیخ هادی برخی اعتقادات شیعه را با عقاید یهود و نصارا مقایسه نموده و مینویسد:« چنانكه میگفتند: چون ما از بنیاسرائیل هستیم و خدا ما را برگزیده است، یا به حضرت عیسی گرویده، یا شیعه علی بن ابی طالب هستیم، یا گریه بر امام حسین نمودهایم، در قیامت معذب نیستیم. یا آخرالامر به شفاعت شافعین نجات خواهیم یافت »۱۱(این قبیل نظرات قابل توجه و نابجا متاسفانه در برخی صفحات دیگر كتاب شیخ هادی به نام تحریرالعقلاء نیز به چشم میخورد.) شیخ هادی كه تحت تاثیر آرای سیدجمالالدین بود، ظاهرا بازگشت عظمت مسلمین را در بازگشت به سیره سلف صالح میدانست: «انصافا اگر ما اهل اسلام، مثل زمان اول اسلام رفتار نماییم و تأسِی به حضرت خاتم، چون اتباعش نموده عبادت و عدالت و سیاست و اخلاق پسندیده را چنان كه از ایشان ماثور است، به كار بریم، از اهل ملل به سوی ما راغب خواهند شد.»۱۲
به هر حال به نظر میرسد عبارات فوق كلمه حقی است كه عملكرد سیاسی شیخ هادی، آن را به سوی «یْراد بهاالباطل» سوق میدهد.
شواهدی در درست است كه نشان میدهد او تا حدودی تحت تاثیر سیدجمالالدین قرار داشته و در مسلك فكری راه و روش وی را میپیموده است. سیدجمالالدین در یكی از مسافرتهایی كه به ایران داشت، با شیخ هادی دیدار كرد كه به گفته برخی منابع خالی از تاثیر نبود.۱۳
اسماعیل رایین، هنگامی كه به ذكر نزدیكان سیدجمالالدین در ایران میرسد، شیخ هادی را از جمله آنان بر میشمارد و مینویسد:« در مدتی كه سیدجمالالدین در ایران بود، در سازمان فراموشخانه مٍلكُم فعالیت میكرد در بین این دو دسته محارم سید، از هم نزدیكتر به او حاج امینالضرب از طبقه تجار و حاج شیخ هادی نجمآبادی از طبقه علما بودند كه هر دو نفر در كار سیاست وارد بودند و در فعالیتهای سیاسی كشور تحت تاثیر تمدن خارجی و نفوذ انگلستان قرار داشتند »۱۴
میرزا رضا كرمانی، قاتل ناصرالدین شاه، نیز به این ارتباط اشاره كرده و در پاسخ پرسشی كه در آن، میزان رابطه شیخ هادی و سیدجمالالدین را از او پرسیده بودند، ضمن تایید این قضیه، چنین گفته است:«]شیخ هادی[ از معتقدین سید ]جمال الدین اسدآبادی[ است و او را مرد بزرگی میداند. هر كس كه اندك بصیرتی داشته باشد، میداند كه سید دخلی به مردم این روزگار ندارد. حقایق اشیا جمیعا پیش سید مكشوف است. تمام فیلسوفهای فرنگ و حكمای بزرگ ایشان و همه روی زمین در خدمت سید گردنشان كج است و هیچ از دانشمندان روزگار قابل نوكری و شاگردی سید نیست. واضح است حاج شیخ هادی شعور دارد. مثل بعضی از آخوندهای بیشعور نیست »۱۵
البته باید دانست كه شیخ هادی برای رسیدن به مقصود راهی جز راه سیدجمالالدین را میپیمود و به طریقی دیگر اعتقاد داشت: «گویند در روزهای ورود سیدجمالآلدین به تهران، سید با شیخ هادی نجم آبادی كه از دانشمندان روشنفكر ایران بود، ملاقاتها كرد تا نقشهای برای بیداری مردم ایران طرح كنند و ایرانیان را به مفهوم آزادی، برابری و برادری كه پایه و اساس اتحاد اسلامی است، آشنا سازند و حكومت مشروطه را جایگزین دولت استبدادی قاجار گردانند. شیخ پیشنهاد كرد كه چون مردم سواد ندارند و در خواب غفلت و نادانی دست و پا میزنند، از فهم سخنان شما عاجزند و چماق تكفیر را كه بزرگترین حربه ناجوانمردانه است، بر سر ما میكوبند و در كوی و برزن فریاد برمیآورند: ایهاالناس بگیرید كه این هم بابی است.۱۶بنابراین خوبست كه آرام آرام درسی را بنام تفسیر قرآن مجید آغاز كنید؛ كم كم محاسن آزادی و معایب استبداد را در تفسیر كلمات و آیات آسمانی بیان نمایید تا گروهی از طلاب به حقایق آشنا شوند. دانشپژوهان را پرورش دهید تا به مرور ایام مقدمات تحول اساسی را در كشور عقب افتاده ایران فراهم نمایند.»۱۷
البته سیدجمالالدین توصیه شیخ هادی را نپذیرفت و به سبب تندرویهایی كه داشت، از ایران اخراج شد. شیخ هادی نیز به موجب ابراز عقایدی از این دست از سوی میرزا حسن آشتیانی و سید صادق طباطبایی كه روحانیون بزرگ تهران بودند، مورد حمله قرار گرفت تا جاییكه توسط سیدصادق طباطبایی تكفیر گردید. این در حالی است كه به گفته افرادی نظیر علامه قزوینی، این تكفیر«گذشته از این كه لطمهای به وی وارد نساخت، در عمل به حیثیت او افزود و تابعین و ستایشگران وی را دو چندان كرد.»۱۸
مقداد روحانی
پی نوشتها
مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، كتاب اول، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۶۳، ص۱۷۱
ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه: مهدی قزوینی، انتشارات كویر، تهران، ۱۳۷۶، ص۳۳۹
نگارنده در این تعبیر با دیده شك می نگرد چراكه هنوز كتابی را نیافته كه در آن به شكلی دقیق میزان تحصیلات شیخ هادی را شرح داده باشند. البته وی سالها در نجف بوده ولی در این مدت چه می كرده و شاگرد چه كسی بوده، بر نگارنده معلوم نیست.
ادوارد براون، همان
محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، انتشارات وحید، ۱۳۶۴، صص۶۵ و۶۶
برای مطالعه دیگر داستانهایی از این قبیل به كتاب سیمای بزرگان اثر مرتضی مدرسی مراجعه شود.
مجله خواندنیها، شماره ۷۱، سال ۱۳۳۳، صص۲۴و۲۳، مرتضی مدرسی چهاردهی، مقاله آقا شیخ هادی نجم آبادی و داستانهایی از او
ادوارد براون، همان، صص۳۳۹ و۳۴۰
همان، ص۹۰
شیخ هادی نجم آبادی، تحریر العقلاء، به اهتمام مرتضی نجم آبادی، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۸، ص۶۰
همان، ص۸۴
همان، ص۱۱۳
ابراهیم صفایی، تاریخ مشروطیت ایران به روایت اسناد، انتشارات ایرانیان، تهران، ۱۳۸۱، ص۱۱۲
اسماعیل رایین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد اول، ص۳۹۱
ادوارد براون، همان، ص۹۰
باید دانست این انتسابها بدان جهت بود كه در آن روزگار تفكرات تجدد طلبی در میان فرقه بابیه زیاد دیده میشد.
مرتضی مدرسی، سیمای بزرگان، موسسه مطبوعاتی شرق، تهران، ۱۳۵۵، صص۲۹۰ و۲۹۱
ادوارد براون، همان، ص۳۴۰
درباره بالنت و نقش استعماری او: رجوع كنید به: محمد مددپور، سیر تفكر معاصر در ایران، ج۵، ص۲۳، پاورقی شماره ۱
محمد مددپور، سیر تفكر معاصر، موسسه فرهنگی منادی تربیت، تهران، ۱۳۷۹، جلد پنجم، ص۱۵۹
رسول جعفریان، بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۷۸، ص۲۸
برای شرح كامل این جریان، رجوع كنید به: تاریخ بیداری ایرانیان بخش مربوط به مرحوم سید محمد طباطبایی
عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت و نقش ایرانیان مقیم عراق، انتشارات امیركبیر، ص۹۱
اسماعیل رایین، همان، جلد دوم، ص۵۴
همان، ص۵۲۴
مدرك شماره ۱۸
مقدمات مشروطیت، جلد اول، ص۵۰ به نقل از حاج شیخ هادی نجم آبادی در مشروطیت، حسن برسلوند، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۸، ص۵۰
عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها وتكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۸، ص۵۰
نهضت مشروطیت ایران(مجموعه مقالات)، مقاله انجمنها و انقلاب مشروطه، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۷۸، جلد اول، صص۲۲۴ و۲۲۵
اسماعیل رایین، همان، جلد اول، ص۴۱۲
ادوارد براون، صص۸۸ و۸۹
همان، ص۳۴۳
ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، جلد اول، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، ۱۳۶۸، ص۲۸
علی ابوالحسنی(منذر)، آخرین آواز قو، نشر عبرت، تهران، ۱۳۸۰، ص۲۳، ذكر این صفات مثبت نباید ذهن خواننده را به سوی تطهیر ناصرالدین شاه سوق دهد. در هر حال سخن از مشكلات و ستمهای عصر او خود كتابی مفصل خواهد شد.
یادآوری می شود كه عقاید شیعی و مظاهر آن، از جمله«عقاید موهوم» در نظر شیخ هادی نجمآبادی میباشند.
مدرك شماره ۶
عبدالهادی حائری، همان، ص۹۱
محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، جلد۵، صص۲۲و ۲۳ با اندكی تصرف
وی در مسایل فكری ضد شیعی شاگردِ شاگرد شیخ هادی است. (یعنی شاگرد سید اسدالله خرقانی)
ابراهیم صفایی، همان، ص۶۵۷
اردشیر جی(ریپورتر) هم از پارسیان هند بود كه از سوی ایشان برای سرپرستی زرتشتیان ایران به این كشورمان آمد، ولی در واقع مامور انگلستان بود و دوستی عمیقی نیز با ملك المتكلمین داشت. وی كسی است كه رضاشاه را برای حكومت ایران پیدا كرد و او را برای این كار تربیت نمود.
ابراهیم صفایی، همان، ص۶۴۳
همان، صص۶۴۴،۶۴۵،۶۴۷،۶۴۸
همان، ص۶۴۸و۶۴۹
برخی محققین براین باورند كه انتشار این كتاب با همكاری كنسولگری روسیه صورت گرفته است. رجوع كنید به: اندیشه دینی سكولار در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، موسی نجفی، ص۱۱۵
ملك المتكلمین و سیدجمال واعظ و شیخ احمد مجد الاسلام كرمانی، رویای صادقانه، به كوشش: بهرام چوبینه، انتشارات مرد امروز، ۱۳۶۵، ص۱۰
همان، صص۲۸-۳۰
ابراهیم صفایی، همان، ۶۴۶
همان، ص۶۵۷
همان، ۶۵۲
همان، ۶۵۷
همان، صص۶۴۶و۶۵۰
تحریر العقلاء، شیخ هادی نجم آبادی، همان، مقدمه ابوالحسن فروغی
موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۸۱، صص۶۰۰ و۶۰۵
مرتضی مدرسی، همان، ص۲۶۷
بهرام چوبینه، رویای صادقانه، همان، صص۲۸ و۲۹
ادوارد براون، همان، ص۳۴۰
همان
همان، ص۳۳۹
رویای صادقانه، همان، ص۳۲ به نقل از دایره المعارف بشر، ص۳۶۵
ادوارد براون، همان، ص۳۳۹
مهدی ملك زاده، همان، كتاب دوم، صص۴۱۸ و۴۱۷- ادوارد براون، همان، ص۳۴۰
ادوارد براون، همان، ص۳۴۰
مرتضی مدرسی، همان، ص۲۶۸
علی ابوالحسنی(منذر)، همان، صص۱۳۲ و۱۳۳
باید دانست كه در لغتنامه دهخدا كه بخشی از آن كار همكاران اوست، نكات ناسنجیده مذهبی فراوانی دیده می شود. رجوع كنید به: بررسی لغتنامه دهخدا، رضا استادی.
گزیده مقالات و متون درباره فمینیسم، مدیریت مطالعات اسلامی: مركز فرهنگی بین المللی، انتشارات بین المللی المهدی، تهران، ۱۳۷۸،(مقاله انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطیت)
فرحناز حسام، دولت و نیروهای اجتماعی در عصر پهلوی اول، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۴۷
ادوارد براون، صص۳۴۶ و۳۴۷
نهضت مشروطیت ایران، مجموعه مقالات، مقاله: درآمدی برخاستگاههای فكری مشروطیت، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۷۸، صص۲۳۳ و۲۳۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست