دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

محکمه ای با قاضی گلدستون


محکمه ای با قاضی گلدستون

این روزها منابع خبری همچنان از حملات موشکی و هوایی عربستان به مناطق مسکونی و روستاهای یمن بخصوص منطقه شیعه نشین «صعده» خبر می دهند نسل کشی آشکاری که این بار در نوک پیکان آن نه صهیونیست های کودک کش بلکه یک رژیم آمریکایی و به ظاهر اسلامی قرار دارد

این روزها منابع خبری همچنان از حملات موشکی و هوایی عربستان به مناطق مسکونی و روستاهای یمن بخصوص منطقه شیعه نشین «صعده» خبر می دهند. نسل کشی آشکاری که این بار در نوک پیکان آن نه صهیونیست های کودک کش بلکه یک رژیم آمریکایی و به ظاهر اسلامی قرار دارد.

در جنگ ۲۰۰۸ غزه جای تعجب نبود که سردمداران تل آویو در راستای منافع درهم تنیده و گره خورده شان با واشنگتن ساز جنایات و کشتار و خونریزی کوک کنند تا اهداف جاه طلبانه و وقیحانه شان را جامه عمل بپوشانند. از همین روی کلکسیونی از جنایات علیه بشریت، جنایات جنگی و جنایت علیه صلح به راه انداختند تا با تضعیف «خط مقاومت» از بن بست هویت و مشروعیت خلاصی بیابند و با زور و کشتار و قتل عام گسترده مردم و غیر نظامیان در منطقه غزه به حیات خود که انبوهی از پلیدی ها و پلشتی ها در آن موج می زند چند صباحی بیفزایند.

اما به برکت جنبش بیداری اسلامی در منطقه و همچنین خیزش ملت های آزاده آنچه که در پایان جنگ ۲۲ روزه غزه رقم خورد مطالبه افکار عمومی جهان در تعقیب و محاکمه سران متجاوز رژیم صهیونیستی بود. خواسته گسترده و روزافزون نه تنها مسلمانان دنیا بلکه آحاد انسان هایی که جنایات وحشیانه صهیونیست ها را برنمی تافتند باعث شد تا سازمان ملل که در جلوگیری این جنگ هیچ نقشی را برعهده نگرفته بود و شورای امنیت این سازمان- به عنوان نهادی که مسئولیت صلح و امنیت بین المللی را بنابر منشور ملل متحد برعهده دارد- تنها با صدور قطعنامه ای بی خاصیت آنهم پس از دو هفته از شروع جنگ عملاً به وظایف مصرح قانونی خود پشت کنند، بالاخره دستور شکل گیری «کمیته حقیقت یاب» را برای بررسی جنایات صهیونیست ها در جنگ غزه صادر نماید.

این کمیته در گزارشی ۵۴۷ صفحه ای که نتیجه پرونده ای ۲۰ هزار صفحه ای مشتمل بر اسناد و مدارک متعدد و مختلف بود رژیم صهیونیستی را مسئول جنایات جنگی در غزه دانست. گزارشی که با امضای قاضی سرشناس یهودی تبار و بازرس سازمان ملل- ریچارد گلدستون- در شورای حقوق بشر علی رغم کارشکنی های سران متجاوز و جانی صهیونیستی که سعی داشتند تا مارس ۲۰۱۰ آن را به تعویق بیندازند به تصویب رسید و پس از تصویب آن در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اکنون به شورای امنیت رفته است.

بنابراین آنچه که امروز در محیط منطقه ای و بین المللی شاهد آن هستیم این است که صهیونیست ها برخلاف تمام تحرکات و تلاش های افزون طلبانه در باتلاقی سخت گرفتار شده اند و در رسیدن به اهداف جاه طلبانه شان ناکام مانده اند.

از سوی دیگر، کاخ سفید نیز که با استقرار دولت اوباما از حدود یک سال پیش سعی داشت شکست های مفتضحانه رژیم صهیونیستی در جنگ ۲۰۰۶ لبنان و ۲۰۰۸ غزه را به نحوی ترمیم نماید و با نقاب «تغییر» طرح به اصطلاح صلح خاورمیانه را به میان کشیده بود نه تنها در به اجرا درآوردن حداقل نشانه هایی از «صلح» واقعی موفق نبود بلکه افکار عمومی منطقه به درستی دریافت که حنای صلح آمریکایی ها رنگی ندارد و آن چیزی که واشنگتن تحت عنوان طرح به اصطلاح صلح اوباما دنبال می کند چیزی جز وجه المصالحه قراردادن حقوق حقه ملت مظلوم فلسطین نیست چرا که با خوی وحشیانه سران تل آویو و اظهارات بی شرمانه و گستاخانه آنها درباره مردم فلسطین (و از جمله شروط یک سویه و زیادت خواهانه نتانیاهو درباره تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی و صهیونیستی) و حمایت های پیدا و پنهان واشنگتن، شکی باقی نمانده است که تمام روزنه های صلح مسدود است، اگرچه صلح- بخوانید سازش- نیز به نوبه خود یک خیانت بزرگ است، چرا که عادلانه ترین و قانونمندترین راه برای بازگشت آرامش به خاورمیانه محو کامل رژیم صهیونیستی از جغرافیای سیاسی منطقه است. به نظر می رسد آمریکایی ها و صهیونیست ها برای مقابله با «جریان مقاومت» و ادامه چپاولگری و خونریزی در منطقه پروژه جدیدی را تعریف و ساماندهی کرده اند؛ «پروژه شلیک به وحدت امت اسلام با گلوله تفرقه از طریق سلاح فتنه میان شیعه و سنی».

از همین رهگذر باید نسل کشی شیعیان یمن از سوی عربستان سعودی را ادامه جنگ غزه دانست. با این تفاوت که در جنگ ۲۲ روزه غزه و حتی قبل از آن جنگ ۳۳ روزه نقش کشورهایی مثل عربستان مخفیانه بود اما اکنون در جنگ صعده آل سعود از سوم نوامبر (۱۲ آبان) بطور آشکار و علنی نقش پیاده نظام آمریکایی ها را برعهده گرفته است.

این نقش هنگامی برجسته تر می شود که مشخص می گردد آمریکا در همین ایام اخیر توافق نامه همکاری نظامی و امنیتی میان «صنعا» و «واشنگتن» را نهایی کرده است.

به تعبیر دیگر اکنون آنچه که در شمال غرب یمن به کشتار صدها نفر انسان های بی گناه و آواره شدن هزاران نفر از کودکان و زنان و غیرنظامیان انجامیده است و در این میان دولت عربستان از انواع بمب های فسفری و سلاح های ممنوعه با نقض قواعد اولیه حقوق بین الملل بهره می برد چیزی جز نسل کشی شیعیان با مباشرت «منافقین امت اسلامی» نیست امروز «خط نفاق» که تا دیروز به صورت خزیده و با چراغ خاموش در نسل کشی مسلمانان غزه و لبنان سهم بسزایی داشت نه در کسوت معاضدت یا معاونت که بصورت مباشرت مستقیم ترور «جریان مقاومت» را نشانه رفته است. از همین روی ذکر نکاتی ضروری است:

۱) ماموریت دولت عربستان در برافروختن شعله فتنه میان ملت های مسلمان و انحراف افکارعمومی بر موضوع جنگ صعده آنهم در شرایطی که گزارش گلدستون به شورای امنیت سازمان ملل رفته و عموم ملت های آزاده و مستقل دنیا محاکمه سران رژیم صهیونیستی را انتظار می کشند خیانتی نابخشودنی است که کشورهای مسلمان باید با کیاست و درایت از پیشروی و گسترش این جنگ و درگیری به سایر سرزمین های اسلامی جلوگیری نمایند. چرا که دولت ریاض با تفکر وهابی و ضدانسانی خود اکنون در زمین آمریکایی ها به خوبی به بازی گرفته شده است و همچنانکه ناظران و تحلیلگران معتقدند امکان گسترش این درگیری و درگیر کردن بسیاری از کشورهای مسلمان محتمل به نظر می رسد. ضمن آنکه عربستان دراین راه مصر و اردن را نیز با خود همراه کرده است.

۲) سازمان کنفرانس اسلامی نباید تنها به صدور بیانیه یا برگزاری چند اجلاس و نشست بسنده کند. در شرایطی که شیوه و روش نظام سلطه در برخورد با جریان مقاومت و سرکوب جنبش بیداری اسلامی تغییر یافته و از تاکتیک های پیچیده و چند لایه بهره می برد و به دنبال عملیاتی کردن « ایده تفرقه» در میان کشورهای اسلامی است انتظار می رود این سازمان با فهم درست از اوضاع و احوالی که «فتنه» در آن غالب شده است به درستی وظیفه تاریخی خود را انجام دهد. سازمان کنفرانس اسلامی در جنگ غزه به نقش واقعی خود عمل نکرد و هر چند بر روی رژیم صهیونیستی متمرکز شد اما درباره مصر، اردن و عربستان هیچ موضعی نگرفت و به سکوت از آن عبور کرد.

مجامع و نهادهای حقوق بشری باید هرچه زودتر در برابر جنایات جنگی دولت عربستان موضع بگیرند و هرچند نهادهای مسئول در سازمان ملل بعضاً به ابزار دست چند قدرت غربی بدل شده اند و رویکرد و اقدامات تبعیض آمیز آنها داستان بلندی است که نیاز به تکرار آنها نیست.

(از باب نمونه- و تنها نمونه- دیوان کیفری بین المللی در مسئله اختلافات داخلی کشور سودان ورود پیدا می کند و حتی به ناحق حکم جلب حسن عمر البشیر را صادر می نماید اما در برابر جنایات جنگی و نسل کشی عربستان در یمن سکوت اختیار کرده است.)

اما موج فزاینده افکارعمومی دنیا و مجامع حقوق بشری همچنانکه سازمان ملل متحد را ناگزیر کرد تا با تشکیل کمیته حقیقت یاب جنایات جنگی صهیونیست ها را مورد واکاوی قرار دهد این پتانسیل را دارد که در جنگ صعده نیز این خواسته متحقق شود و بستری فراهم شود تا حاشیه امن جانیان و متجاوزان از میان برود و یا دستکم این که رسوایی آنها فراگیر شده و ملت های مسلمان وظیفه خویش را در قبال این خیانت بزرگ روشن تر دریابند.

بنابراین شایسته است یک کمیته حقیقت یاب تشکیل شود تا جنایات مثلث فتنه و شرارت در میان کشورهای اسلامی- عربستان، مصر و اردن- را نه تنها در جنگ صعده بلکه در جنگ ۲۰۰۶ لبنان و ۲۰۰۸ غزه بررسی نماید و از آنجائیکه چنین انتظاری به علت نفوذ برخی قدرت ها در ارکان سازمان ملل فراتر از واقعیت های کنونی محیط بین المللی است به نظر می رسد تنها یک راه در صحنه عمل باقی می ماند؛ تشکیل یک دادگاه ویژه اسلامی که در آن یک همچون قاضی گلدستونی حداقل های انصاف و عدالت و قانون در برابر حجم انبوهی از جنایات و کشتار و خونریزی را در نظر بگیرد.

حسام الدین برومند