شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

وفای به عهد


وفای به عهد

کلمهٔ ”عهد“ در قرآن کریم به چند معنا به کار رفته است گاهی به معانی سفارش و توصیه و تأکید کردن به کار رفته که لازمه اش امر و فرمان است در این گونه موارد, واژهٔ ”عهد“ با کلمهٔ ”الی“ متعدی می شود و جنبهٔ انشایی دارد

یکی از بدیهی‌ترین ارزش‌های اجتماعی پای‌بندی به تعهدات است که مقبولیت عمومی دارد و همهٔ عقلا بر آن متفقند تا آن‌جا که و برخی از اندیشمندان غربی، ریشهٔ همهٔ ارزش‌های اجتماعی را در قراردادها و تعهدات، اعم از قراردادهای آگاهانه و رسمی یا قراردادهای ارتکازی و ضمنی خلاصه کرده‌اند.

وجب رد امانت و وفای به عهد از مستقلات عقلیه است؛ یعنی از احکامی است که عقل، بدون نیاز به راهنمایی شرع، آن را درک می‌کند. شرع در مورد لزوم رد امانت، و وجوب وفای به عهد، اِعمال مولویت نمی‌کند، بلکه حاکم شرع در این زمینه، حکم ارشادی است و اگر ما هیچ دلیل شرعی بر وجوب وفای به عهد و لزوم رد امانت نداشتیم، همین حکم عقل برای اثبات حکم شرعی کافی بود.

● عهد یک طرفه

کلمهٔ ”عهد“ در قرآن کریم به چند معنا به کار رفته است. گاهی به معانی سفارش و توصیه و تأکید کردن به کار رفته که لازمه‌اش امر و فرمان است. در این گونه موارد، واژهٔ ”عهد“ با کلمهٔ ”الی“ متعدی می‌‌شود و جنبهٔ انشایی دارد.

عهد به این معنا، دو گونه کاربرد دارد: گاهی به صورت عام متوجه همهٔ مردم است و گاهی نیز متوجه یک طایفه و گروه و یا یک فرد خاص است؛ مثل آن‌که خداوند در یکی از آیات، خطاب به همهٔ مردم می‌فرماید:

ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم و به شما سفارش نکردم که شیطان را اطاعت نکنید که دشمن آشکار شما است و مرا اطاعت کنید که این است راه راست؟

(أَلَمْ أَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یٰا بَنی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطٰانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوُّ مُبینٌ ٭ و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم) (سورهٔ یس، آیهٔ ۶۱-۶۰)

کلمهٔ عهد در این آیه، به معنای تعهد طرفینی نیست، بلکه توصیه و سفارشی است از طرف خداوند به مردم

گاهی نیز در قرآن این عهد متوجه گروه‌ها یا افراد خاصی شده است؛ از جمله در آیهٔ:

ما از پیش، با آدم عهد کردیم، پس آدم (آن عهد را) فراموش کرد و برای او عزم و اراده‌ای نیافتیم.

(وَلَقَدْ عَهِدْنٰا إِلیٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (سورهٔ طه، آیهٔ ۱۱۵)

این عهد، اشاره به فرمانی است که در آن، خداوند آدم را از نزدیک شدن به درخت خاصی نهی فرموده بود و معنای آیه، این است که ما محققاً پیش از این به آدم تأکید و سفارش کردیم که از میوهٔ این درخت نخورد؛ اما او فراموش کرد و ما اراده و عزم محکمی در او نیافتیم.

● عهد دو طرفی (قرارداد)

در برخی موارد نیز به عهد به معنای قرارداد دو طرفه آمده است که اصطلاحاً به آن، معاهده نیز گفته می‌‌‌شود. عهد به این معنا گاهی بین دو فرد، دو گروه، دو جامعه، جامعه و فرد، جامعه و گروه و یا گروه و فرد برقرار می‌شود و گاهی نیز بین انسان و خداوند تحقق پیدا می‌کند.

عهدی که بین انسان با خدا است، اگر انشای آن از سوی انسان باشد، با خدا شرط می‌کند که اگر فلان درخواست من را برآوری، من نیز فلان کار خیر یا فلان عبادت را انجام خواهم داد؛ یعنی در واقع، مصداق نذر مشروط می‌شود.

عهدی که میان فرد و جامعه برقرار می‌شود به این صورت است که اعضای جامعه با یک فرد، به عنوان رهبر جامعه، میثاق می‌بندند که از او حمایت و فرمانش را اطاعت کنند. از معاهدۀ میان فرد و جامعه، در قرآن کریم و روایات، با واژهٔ ”بیعت“ یا ”مبایعت“ یاد شده است.

در قرآن آمده است:

محققاً کسانی که با تو بیعت می‌کنند، با خدا بیعت می‌کنند (و آن‌گاه که دست در دست تو می‌گذارند) دست خدا بالای دست آنان است.

(إِنَّ الَّذینَ یُبٰایِعُونَکَ اِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ) (سورهٔ فتح، آیهٔ ۱۰)

مفسران برای جملهٔ یَدُاللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ معانی مختلفی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله‌ آن‌که زمانی رسم بر این بود که به هنگام بیعت مردم با رهبرشان او دستش را دراز می‌کرد و مردم دستشان زیر دست او قرار می‌دادند. این آیه می‌فرماید: بیعت با پیغمبر به منزلهٔ بیعت با خدا است. شاید بهترین معنا برای جملهٔ مذکور، این باشد که خداوند می‌خواهد به مردم بگوید: وقتی که با پیغمبر بیعت می‌کنید، دست خدا روی همهٔ دست‌ها قرار دارد در واقع، با خدا بیعت می‌کنید؛ اما برخی از مفسران، این جمله را مستقل معنا کرده و گفته‌اند: منظور این است که قدرت خدا فوق قدرت‌های دیگر است.

عهد میان دو گروه یا دو جامعه، مانند این که جامعهٔ اسلامی با دولت‌ها و ملت‌های دیگر معاهده و پیمان ببندد. معاهدهٔ میان دو جامعه، انواع مختلفی دارد که در فقه مطرح شده است؛ مانند معاهدهٔ ترک مخاصمهٔ (آتش‌بس)، معاهدهٔ صلح و ترک جنگ، معاهدهٔ همکاریِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیره، که با اصلاح دید رهبر جامعهٔ اسلامی با جوامع دیگر منعقد می‌شود.

عهد میان افراد و اشخاص، همان معاهدات خصوصی است که روزمره بین انسان‌ها برقرار می‌شود و حتی معاملات بسیاری که انجام می‌دهند، داخل در عنوان عهد است، هرچند که در مورد معاملات، غالباً تعبیر عقد به کار می‌رود.

عهد و عقد، در ماهیت، با هم تفاوتی ندارند و به اصطلاح می‌توان گفت که در کاربرد و مصداق، مورد عقد، اخص از مورد عهد است. بنابراین، آیاتی را که در زمینهٔ عقد داریم، می‌توان در زمرهٔ آیات مربوط به عهد دانست؛ مانند:

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به عقدها پای‌بند باشید.

(یٰا أَیُّهٰا الَّذینَ اٰمَنُواْ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (سورهٔ مائده، آیهٔ ۱)

● ایجاد فقهی و حقوقیِ عهد

قراردادهای دوطرفه، ابعاد مختلفی دارند که یکی از آنها به جنبهٔ حقوقی و فقهیِ معاهدات مربوط می‌شود. معاهدات و معاملات، در فقه از زوایای مختلفی بررسی می‌شوند و به پرسش‌هایی دربارهٔ آن‌ها از این دست پاسخ داده می‌شود که: آیا معاهدهٔ خاص جایز است یا لازم و به اصطلاح، آیا الزام‌آور است یا نه؟ در چه صورتی خود به خود فسخ می‌شود؟ در چه صورتی حق فسخ به طرفین معاهده یا یکی از دو طرف داده می‌شود؟ یا با چه کسانی بستن معاهده جایز است و با چه کسانی جایز نیست؟ و سرانجام، معاهده چه انواع و اقسامی دارد؟

● بُعد اخلاقی معاهدات

آن‌چه در این نوشتار مورد توجه ما است، بعد اخلاقیِ معاهدات است؛ یعنی معاهده از آن جهت که ارزش معنوی دارد و موجب کمال نفس است، در این نوشته بررسی می‌شود.

در قرآن آیات بسیاری داریم که به مسلمانان دستور می‌دهند که به معاهدات خویش پای‌بند باشند. بیش‌ترین تعبیری که در توصیه به پای‌بندیِ به عقود و معاهدات در این آیات به کار رفته، تعبیر ”وفا“ و رعایت است و رایج‌ترین تعبیری که در مورد خود آن‌ها به کار رفته، تعبیر ”عهد“ است. در آیه‌ای آمده است:

وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذٰا عٰاهَدُوا (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۷۷)

و در آیهٔ دیگری می‌فرماید:

کسانی که به امانت‌ها و عهد خود پای‌بند باشند.

أَلَّذِینَ هُمْ لِأَمٰانٰاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رٰاعُونَ (سورهٔ مؤمنون، آیهٔ ۸)

گاهی نیز از تعبیر ”عقد“ استفاده شده:

ای آنان که ایمان آورده‌اید، به عهدها و عقدها پای‌بند باشید.

یٰا أَیُّهَاالَّذینَ اٰمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (سورهٔ مائده، آیهٔ ۱)

بنابراین، تعبیر رایج در قرآن، در مورد معاهدات و قراردادها عبارت است از ”عهد“؛ اما در مواردی نیز از تعابیر دیگری استفاده شده است؛ مانند تعبیر ”عَقْد“ که نمونهٔ آن گذشت، یا تعبیر ”عُقْدَه“ در آیهٔ:

قصد عقد زوجیت مکنید تا آن‌گاه که مدت عدهٔ آنان سرآید.

وَلٰا تَعْزِمُواْ عُقْدَهَٔ الْنِّکٰاحِ حَتّیٰ یَبْلُغَ الْکِتٰابُ أَجَلَهُ (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۳۵)

و تعابیر ”اِلّ“ و ”ذمّهٔ“، آن‌جا که می‌فرماید:

چگونه می‌توان با مشرکین عهدشکن، وفای به عهد کرد در حالی که اگر بر شما پیروز شوند، هیچ‌ عهد و پیمانی را مراعات نکنند.

کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُواْ عَلَیْکُمْ لٰایَرْقُبُواْ فیکُمْ اِلًّا وَ لٰا ذِمَّهًٔ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۸)

البته باید توجه داشت که واژه ”اِلّ“ به معنای خویشاوندی نیز آمده است؛ چنان‌که در آیهٔ دیگر می‌فرماید:

(مشرکان) در مورد هیچ مؤمنی رعایت خویشی و فامیلی و عهد و پیمان نمی‌کنند.

لٰا یَرْقُُبُونَ فی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلٰا ذِمَّهًٔ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۱۰)

در بعضی موارد در بیان ”عهد“ از واژهٔ میثاق نیز استفاده شده است. کاربرد میثاق در مورد عهد، تأکیدی است بر این حقیقت که باید طرفین پای‌بند به عهد باشند تا بیش‌تر اعتماد و جلب اعتماد کنند؛ چرا که میثاق از مادهٔ ”وثوق“ و به معنای اعتماد است؛ یعنی در واقع، دو طرف به گونه‌ای عمل می‌کنند که در مجموع، اعتماد و اطمینان بیش‌تر یکدیگر را جلب کنند، به عهدشان پای‌بند هستند و گاهی برای استحکام آن، همراه با عهد، قسم هم می‌خورند.

طبیعی است که هر یک از طرفین عهد به آن چه که خودشان معتقدند، سوگند یاد می‌کنند و هرکس که آن را رعایت نکند، در واقع، به مقدسات خود بی‌احترامی کرده است. از این جا است که گاهی در مورد عهد، تعبیر ”یمین“ هم به کار می‌رود. هم‌چنین گاهی در مورد عهد، از کلمهٔ ”وعده“ استفاده شده است؛ مانند بِمٰا اَخْلَفُوا اللَّهَ مٰا وَعَدُوهُ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۷) که بعداٌ خواهد آمد.

● نقض عهد در قرآن

عام‌ترین تعبیری که در قرآن در مورد پیمان‌شکنی به کار رفته است، تعابیر ”نقض“ و ”نکث“ است. در بعضی موارد نیز از تعبیر ”تبدیل“ یا ”اخلاف“ استفاده شده است؛ مثلاً در وصف کسانی که به عهد و پیمان خود با خدا پای‌بند هستند،

می‌فرماید:

از مؤمنین مردان بزرگی هستند که به عهد و پیمان با خدا پای‌بندند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند و بعضی دیگر در انتظار (شهادت) به سر می‌برند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند (و پیمان‌شکنی نکردند).

(مِنَ الْمُؤمِنینَ رِجٰالٌ صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مٰا یَدَّلُوا تَبْدیلاً) (سورۀ احزاب، آیهٔ ۲۳)

آنان عهد خود را تبدیل نمی‌کنند و تغییر نمی‌دهند. منظور این است که عهدشکنی نمی‌کنند. قرآن در مذمت از منافقان و عهدشکنی آنان می‌فرماید:

بعضی از آنان (منافقان) با خدا عهد بستند که اگر خدا به ما نعمت دهد، تصدّق و انفاق می‌کنیم و از نیکان و شایستگان می‌شویم؛ ولی هنگامی که خدا از فضل و نعمت خود بهره‌مندشان کرد، بخل ورزیدند و روی گردانیدند. خداوند هم به دنبال این کار زشتشان تا روز قیامت نفاقی در دل‌هایشان قرار داد؛ چون آن‌چه را که با خدا وعده کرده بودند، زیر پا گذاشتند و دروغ گفتند.

(وَ مِنْهُمْ مَنْ عٰاهَدَ الْلّٰهَ لَئِنْ ٰاتٰانٰا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصّٰالِحِینَ ٭ فَلَمّٰا اٰتٰاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ٭ فَاَعْقَبَهُمْ فی قُلُوبِهِمْ اِلیٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمٰا أَخْلَفُوا اللهَ مٰا وَعَدُوهُ وَ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ) (سورۀ توبه، آیهٔ ۷۵-۷۷)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.