سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

از تقابل تا تعامل


از تقابل تا تعامل

نگاهی به روابط روسیه و اسرائیل

نقش برجسته اتحاد شوروی در شکست دادن نیروهای آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم که میلیون ها یهودی را نابود کرده بود و کمک های موثر این کشور در برپایی رژیم اسرائیل در سال های ۱۹۴۸- ۱۹۴۷ و شناسایی این دولت از سوی اتحاد شوروی به عنوان نخستین کشور در سال ۱۹۴۸ به رغم بازتاب های نظام دوقطبی در نیمه دوم قرن بیستم برای اسرائیل غیرقابل چشم پوشی بوده است.

پس از این جهت گیری های مثبت، دورانی طولانی از رودررویی اتحاد شوروی با اسرائیل در حمایت از دولت های عربی خاورمیانه آغاز شد. برای رهبران اتحاد شوروی که در چارچوب نظریه رویارویی مستمر و تقابل آشتی ناپذیر دو اردوگاه سرمایه داری و سوسیالیسم به رهبری امریکا و شوروی به جهان می نگریستند اسرائیل از عوامل نظام سرمایه داری در منطقه خاورمیانه به حساب می آمد. دولت اسرائیل با بهره گیری از فضای روانی ایجادشده از کشتار یهودیان توسط اروپایی ها، استقرار در سرزمین فلسطین پس از بیرون رفتن انگلستان در پایان جنگ جهانی دوم و بیرون کردن فلسطینی ها را هدف قرار داده بود. هرچند اسرائیلی ها امیدوار بودند دولت اتحاد شوروی در پی حمایت های ابتدایی خود به یهودیان این کشور اجازه مهاجرت به اسرائیل بدهد، ولی با مخالفت های دولت اتحاد شوروی مواجه شدند. آنها امیدوار بودند یهودیان اتحاد شوروی که عمدتاً از نخبگان علمی و اجتماعی این کشور بودند در بنای دولت جدید نقش موثر ایفا کنند. بسیاری از رهبران دولت جدید دارای ریشه های خانوادگی از روسیه و کشورهای شرق اروپا بودند. دولت جدید اسرائیل امیدوار بود از توانایی آنها در رفع نیازهای گسترده خود بهره گیرد.

دولت استالین که اهداف منطقه یی امریکا در خاورمیانه و نقش اسرائیل را مورد توجه قرار داده بود، حمایت از دولت های عرب در مواجهه با اسرائیل را در دستور کار خود قرار داد. جنگ کره در ۱۹۵۰ و حمایت اسرائیل از امریکا در این واقعه بر عمق شکاف افزود. از نیمه دهه ۱۹۵۰ اتحاد شوروی پشتیبانی مستمر و موثر خود را از دولت های عرب در برابر اسرائیل گسترش داد.

پس از پیروزی این کشور بر اعراب در جنگ شش روزه ۱۹۶۷، اتحاد شوروی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد. اتحاد شوروی کمک های تسلیحاتی خود را به کشورهای عرب افزایش بخشید و رودررویی خود را با اسرائیل تشدید کرد. در سال های بعد محدود کردن مهاجرت یهودیان از این کشور به اسرائیل به موضوع مهمی در روابط دو کشور تبدیل شد.

در طول دوران جنگ سرد و تقسیم جهان به اردوگاه های متخاصم، روابط اتحاد شوروی و اسرائیل نیز در این چارچوب شکل می گرفت. در حالی که سوریه، عراق، مصر و نیز سازمان آزادیبخش فلسطین مورد پشتیبانی جدی اتحاد شوروی قرار داشتند، حمایت امریکا در کنار کشورهای دیگر غربی بقای اسرائیل را هدف قرار داده بود. اسرائیل نیز متقابلاً نقش موثری در سازمان دادن مخالفت ها علیه اتحاد شوروی در خصوص نقش حقوق بشر به ویژه مسائل یهودیان در روسیه ایفا می کرد. به این ترتیب با تشدید اختلافات میان شرق و غرب، روابط اسرائیل با اتحاد شوروی نیز دستخوش تحول شد. طی سال های ۱۹۶۷ تا روی کار آمدن گورباچف تلاش های پراکنده یی با برگزاری نشست هایی در میان سفیران دو کشور یا وزرای امور خارجه آنها انجام شد که با توجه به فضای عمومی بین المللی و آثار نظام دوقطبی امکان پیشرفت در آن وجود نداشت. در حالی که دولت اسرائیل خواستار رفع محدودیت های مهاجرت برای یهودیان بود، دولت اتحاد شوروی خواستار خروج اسرائیل از اراضی اشغالی و احقاق حقوق فلسطینی ها بود.

در طول این سال ها اتحاد شوروی همواره در تلاش بود تا بتواند در مسائل اعراب و اسرائیل در خاورمیانه نقش موثری ایفا کند. طی این دوران خاورمیانه به عرصه یی برای رودررویی مستمر اتحاد شوروی و ایالات متحده تبدیل شده بود که ستیز میان اعراب و اسرائیل محور آن بود. در کنفرانس صلح ۱۹۷۳ در ژنو اتحاد شوروی کوشید جایگاه خود را در روند تحولات این منطقه تثبیت کند ولی این امریکا بود که در جریان این کنفرانس توانست نقش برجسته خود را تقویت کند. اتحاد شوروی همچنان بر ضرورت خروج اسرائیل از اراضی اشغالی و مذاکره با فلسطینی ها تاکید می کرد ولی دولت اسرائیل هیچ گاه نسبت به برآوردن این درخواست انعطاف نشان نداد.

در اواخر سال ۱۹۸۴ که اتحاد شوروی مجدداً درصدد احیای این روند برآمد، دولت اسرائیل همچنان حاضر به پذیرش پیش شرط های آن نبود. تردیدی نیست که در طول دوران جنگ سرد چگونگی روابط دو ابرقدرت، روابط اتحاد شوروی و اسرائیل را تحت تاثیر قرار می داد و به آن صورت می بخشید. تاثیر انعقاد قرارداد سالت یک و روند تنش زدایی بر روابط اتحاد شوروی و اسرائیل آشکار بود. در پی بسته شدن این قرارداد روند مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی بهبود یافت. در طول این دوران همواره میزان مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی یکی از محورهای مذاکره رهبران اتحاد شوروی و امریکا بود.

پس از اشغال افغانستان توسط نیروهای نظامی اتحاد شوروی و خودداری سنای امریکا از تصویب پیمان سالت دو به زودی آثار آن در محدودیت های جدید برای مهاجرت یهودیان اتحاد شوروی به اسرائیل روشن شد. در طول سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۱ حدود ۳۰۰ هزار یهودی از اتحاد شوروی به اسرائیل و امریکا مهاجرت کردند. ۱۵۰ هزار نفر از آنها که به اسرائیل رفتند، امید زیادی برای تغییر در سیاست اتحاد شوروی ایجاد کردند.

با اجرای گلاس نوست و پرسترویکا فرصت های جدیدی برای مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی به اسرائیل فراهم آمد. اجرای «تفکر جدید» از سوی گورباچف راه را برای بهبود همه جانبه روابط اسرائیل و اتحاد شوروی هموار ساخت. گورباچف سیاست مواجهه مستمر با امریکا را در پرتو نیازهای فنی- تکنولوژیک اتحاد شوروی و دگرگون ساختن آیین دفاعی- امنیتی این کشور متوقف کرد. او مفهوم امنیت متقابل را در روابط دو ابرقدرت مطرح کرد و ضرورت پایان دادن به مناقشات منطقه یی و بهره گیری اتحاد شوروی و ایالات متحده امریکا از آنها را مورد تاکید جدی قرار داد. به این ترتیب خاورمیانه نیز به عرصه یی برای همکاری های فزاینده دو ابرقدرت تبدیل شد.

گورباچف در سال ۱۹۸۶ یک هیات مشورتی را برای بررسی منافع اقتصادی و دارایی های روسیه از دوران نظام تزاری و نیز وضعیت یهودیان روسی به اسرائیل فرستاد. اسرائیل هم در سال ۱۹۸۸ یک هیات شش نفره را برای بررسی وضعیت روابط دو کشور به مسکو اعزام کرد که در چارچوب صلاحیت سفارت پادشاهی هلند فعالیت خود را تنظیم می کرد. اتحاد شوروی فعالیت دیپلماتیک خود را به سفارت فنلاند انتقال داد. پس از قطع روابط دیپلماتیک دو کشور از سال ۱۹۶۷، هلند و فنلاند زمینه را برای برقراری مجدد روابط میان اتحاد شوروی و اسرائیل فراهم آوردند. به هرحال از ۱۹۹۱ مجدداً روابط دیپلماتیک میان دو کشور آغاز شد هرچند در پایان همان سال اتحاد شوروی فرو پاشید و فدراسیون روسیه عهده دار تنظیم روابط دو کشور در چارچوب جدید شد.

میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی با تاکید بر مشکلات عمومی جامعه بشری و با تاکید بر ضرورت کنار گذاشتن دیدگاه های ایدئولوژیک در روابط بین الملل به چند دهه رویارویی ایالات متحده و اتحاد شوروی پایان داد. او با مطرح کردن «تفکر جدید» در سیاست بین الملل خواستار تلاش برای تامین منافع همه کشورها و متوقف کردن ستیزش های منطقه یی و از جمله در خاورمیانه شد. فروپاشی اتحاد شوروی و حاکم شدن بوریس یلتسین بر فدراسیون روسیه با ادامه این نگرش و تلاش برای بهبود در روابط با امریکا تداوم پیدا کرد. گورباچف برای کسب حمایت های امریکا به منظور پیشبرد اهداف اصلاحات در اتحاد شوروی، پایان دادن به جنگ سرد را مورد توجه قرار داده بود. هرچند اجرای «تفکر جدید» در عمل با دشواری های بسیار مواجه شد ولی به زودی امریکا و کشورهای غربی صداقت گورباچف را در پایان دادن به سیاست رودررویی مستمر باور کردند. خاورمیانه منطقه یی بود که در چارچوب تحول یادشده تاثیرات گسترده یی را پذیرا شد. حضور ۵۰ میلیون مسلمان در اتحاد شوروی اهمیت این منطقه را برای اتحاد شوروی بسیار افزایش داده بود.

همکاری اتحاد شوروی با امریکا در جریان جنگ عراق با کویت، بیانگر تحول جدی در سیاست خاورمیانه یی اتحاد شوروی بود. گورباچف مشاور خود یوگنی پریماکف را مامور پیگیری مسائل مربوط به این موضوع کرد. جهت گیری های عمل گرایانه گورباچف در ابعاد گسترده یی آشکار شد. پیامد این همکاری حضور موثر اتحاد شوروی در کنفرانس صلح خاورمیانه بود که جایگاه ویژه برای این کشور دربر نداشت. اتحاد شوروی که همواره در پی تقویت حضور خود در تحولات خاورمیانه بود در کنار کشورهای متحد خود بهبود در روابط با همه کشورها را مورد توجه قرار داد. عادی سازی روابط با عربستان سعودی در این زمینه قابل توجه است. اتحاد شوروی که پیش از آن طرح فهد را برای ایجاد صلح در خاورمیانه رد کرده بود، با کنفرانس فاس (الجزایر) به سردی برخورد کرد و سیاست خود را تغییر داد.

باز شدن سفارت اتحاد شوروی در امارات متحده عربی، قطر و عربستان سعودی بازتاب دگرگونی در سیاست خاورمیانه یی اتحاد شوروی بود. حضور این کشور در کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید به خوبی نشان دهنده عزم آن برای پایان دادن به رویارویی اعراب و اسرائیل در امتداد سیاست عمل گرایانه گورباچف و همراهی امریکا با سیاست بین الملل بود. هرچند حضور اتحاد شوروی در این کنفرانس حاشیه یی بود، ولی به نماد همکاری فزاینده این کشور با امریکا تبدیل شد. ایالات متحده نیز متقابلاً مواضع خود را در این فرآیند تقویت کرد. امریکا از این وضعیت برای تشدید فشار بر مخالفان روند صلح که تا آن زمان به حمایت های اتحاد شوروی امیدوار بودند، بهره گرفت.

در جریان برگزاری کنفرانس چندجانبه صلح خاورمیانه در مسکو در ژانویه ۱۹۹۲ در آستانه استقلال فدراسیون روسیه، آندره کوزیرف وزیر امور خارجه این کشور بر ضرورت پایان دادن به جنگ و ستیز تاکید کرد. او عزم جدی روسیه برای تقویت همکاری های اقتصادی با همه کشورهای منطقه و طرف های درگیر در جنگ را مورد تاکید قرار داد. کوزیرف همکاری سودمند و پایدار با ایالات متحده را در این راستا مطرح کرد. روسیه همکاری خود را برای پایان دادن به شرایط تهدیدآمیز خاورمیانه در سطح گسترده آشکار کرد و در یک فرآیند مرحله یی و گام به گام تحکیم صلح و ثبات منطقه را هدف خود اعلام کرد. همان گونه که اشاره شد دگرگونی در سیاست منطقه روسیه در خاورمیانه از دوران گورباچف اساساً با توجه به تحول در سیاست بین المللی آن و آثار نیازهای داخلی روسیه در جلب حمایت و همکاری غرب به ویژه امریکا قابل تحلیل است. گورباچف نگرشی ایدئولوژیک به مسائل جهانی و خاورمیانه را بنا نهاد. او آشکارا برای بهره گیری از کمک های امریکا برای رفع مشکلات اقتصادی و فنی اتحاد شوروی برای تحقق ثبات سیاسی، سیاست های همکاری جویانه در خاورمیانه و تقویت فرآیند صلح را مورد تاکید قرار می داد. اتحاد شوروی سال ها رابطه سیاسی خود را با اسرائیل قطع کرده بود و مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی را به کمتر از هزار نفر کاهش داده بود و پشتیبانی موثر این کشور در سال ۱۹۷۵ از تصویب قطعنامه ضداسرائیلی «صهیونیسم با نژادپرستی برابر است» اوج این تقابل بود.

پس از کودتای آگوست ۱۹۹۱ روند دگرگونی در سیاست خارجی شوروی توسط گورباچف تسریع شد. گورباچف نه تنها در اکتبر ۱۹۹۱ روابط کامل دیپلماتیک با اسرائیل را از سر گرفت بلکه برای تصویب قطعنامه جدیدی به منظور لغو قطعنامه «صهیونیسم با نژادپرستی برابر است» در سازمان ملل با امریکا همکاری کاملی را انجام داد. با این اقدام امکان افزایش مهاجرت یهودیان به اسرائیل فراهم شد. روند مهاجرت افرادی که بیشتر از متخصصان و دانشمندان اتحاد شوروی بودند سبب نگرانی متحدان پیشین این کشور مانند عراق و سوریه شد. هر چند گورباچف این اقدام را در توجیه تقویت ارزش های حقوق بشر معرفی می کرد، ولی همه می دانستند هدف اصلی او بهبود فزاینده روابط با ایالات متحده امریکا است.

سیاست همراهی با امریکا در کنفرانس صلح خاورمیانه ادامه یافت. گورباچف تقویت نقش مصر را نیز در تحولات خاورمیانه دنبال کرد به گونه یی که روابط خصمانه دو کشور وارد مرحله جدیدی از همکاری ها شد. همزمان ضعف روزافزون روابط اتحاد شوروی با سوریه شکل گرفت. اسرائیل نیز در دوران فروپاشی اتحاد شوروی تحولات این کشور را با حساسیت پیگیری می کرد. اسحاق شامیر نخست وزیر اسرائیل به شدت نگران گسترش تکنولوژی سلاح های هسته یی در کشورهای اسلامی پیرامون شوروی بود. او همچنین از دگرگونی در روند فزاینده مهاجرت یهودیان از این کشور به اسرائیل سخت در هراس بود. جهت گیری مثبت شوروی نسبت به مناقشه اعراب و اسرائیل در روند تحولات منطقه موثر بود.

● یهودیان روسیه پس از فروپاشی

با اجرای پرسترویکای گورباچف شرایط برای تحول همه جانبه در اتحاد شوروی و سپس فدراسیون روسیه فراهم آمد. روند بهبود جایگاه یهودیان اتحاد شوروی در این کشور به طور منظم در سال های پس از فروپاشی ادامه یافت. رفع محدودیت های مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی این روند را تقویت می کرد، هر چند در نیمه دهه ۱۹۹۰ این جریان رو به کاهش نهاد. با تحول در سیاست های فدراسیون روسیه و ایجاد فرصت های جدید در پرتو اجرای سیاست های انتقال به نظام اقتصاد بازاری، یهودیان توانستند در همه عرصه ها جایگاه خود را بهبود بخشند. حضور افرادی مانند آناتولی چوبایس و گریگوری یاولینسکی در دستگاه اجرایی بیانگر این ارتقا بود. بازرگانان و تجار یهودی نیز مجال مناسبی برای گسترش فعالیت های خود به دست آوردند. افرادی مانند بوریس برزوفسکی، بوریس نمتسف و ویتالی مالکان توانستند در میان همکاران خود به طور منظم نفوذشان را گسترش دهند.

این روند در میان اتحادیه های جوانان نیز گسترش یافت. میخائیل خودورکوفسکی از کسانی بود که در میان جوانان فعال روسیه توانست با ریاست مناپ بانک روسیه وضعیت برجسته یی احراز کند. سرگئی کریلنکو نخست وزیر سابق روسیه نیز از یهودیان جوانی بود که فرصت بهبود جایگاه خود را در شرایط جدید پیدا کرد. در عرصه امور اقتصادی یهودیان روسیه ارتقای بیشتری را به دست آوردند. الکساندر لیوژیتز وزیر سابق امور مالی روسیه و مشاور نزدیک بوریس یلتسین از این نظر قابل اشاره است. یاکوف آنسن وزیر امور اقتصادی پیشین یلتسین نیز در این زمینه می تواند مطرح شود، که سال ها در مرکز کامپیوتر سازمان مرکزی برنامه ریزی اقتصادی اتحاد شوروی و سپس فدراسیون روسیه فعالیت داشت. ولادیمیر گوسینسکی و الکساندر اسمولنسکی نیز در ساختار تصمیم گیری و اجرایی اقتصادی روسیه جایگاه مهمی داشته اند.

در پارلمان روسیه حضور یهودیان با وضعیتی رو به رشد مواجه بود، هر چند به تدریج این روند رو به کاهش نهاد. در نخستین دومای کشوری ۱۷ نماینده یهودی که عمدتاً از حزب لیبرال انتخاب روسیه بود، حضور داشتند. این یهودیان اساساً با گروه های اصلاح طلب غرب گرا در روسیه پیوند داشتند. افرادی مانند پیوتر شلیش از سن پترزبورگ در این زمینه قابل اشاره هستند. لوروخیلین نیز از دیگر یهودیان فعال در پارلمان روسیه بوده است. او تنها یهودی در روسیه بود که قبلاً فرماندهی لشگر هشتم روسیه را عهده دار بود. او با توجه به جریانات سرکوب نظامی جدایی طلبان چچن، ارتش روسیه را ترک کرده بود.

یاولینسکی از مشهورترین اقتصاددانان غرب گرای روسیه که در انتقال از نظام سوسیالیستی به سرمایه داری در این کشور نقش اساسی داشت، از نمایندگان یهودی دومای کشوری بوده است. او نخستین کسی بود که از ضرورت مشارکت یهودیان در ساختارهای دولتی و قانونی روسیه سخن گفت. او در برابر ولادیمیر ژیرینفسکی رهبر حزب راستگرای لیبرال دموکرات که یهودیان را به صراحت «ستون پنجم» دشمنان روسیه می خواند، فعالیت شدیدی را دنبال کرده است. ژیرینفسکی حزب لیبرال یاولینسکی را به صراحت عامل بیگانگان در روسیه خوانده است. یهودیان در دومای کشوری تلاش خود را برای مقابله با تمایلات ضدیهودی گسترش داده اند.

آنها کوشیده اند فضای جدید را برای گسترش مشارکت همه یهودیان در سطوح مختلف ایجاد کنند. روسیه برای اثبات دیدگاه مثبت و عملگرایانه خود نسبت به امریکا در پذیرش مرزهای کویت از سوی عراق نقش اساسی ایفا کرد. طی نخستین مرحله از سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، گسترش همکاری با امریکا و بهره گیری از کمک های این کشور و متحدان غربی آن هدف اصلی سیاست خارجی روسیه بود. پیامد این سیاست در خاورمیانه، سازگاری گسترده روسیه با اهداف و علایق امریکا و اسرائیل بود. در حالی که شوروی از دهه ۱۹۷۰ در پی تقویت حضور خود در خاورمیانه و تحولات آن بود، یلتسین از حضور در کنفرانس صلح در مسکو در اواخر ژانویه ۱۹۹۲ خودداری کرد. او بیشتر علاقه مند به بهبود و گسترش روابط با ایالات متحده بود. خاورمیانه برای او دارای اولویت ویژه نبود.

الهه کولایی