جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
روابط امریکا و روسیه در دوره اوباما تقابل یا تعامل
روسها در باب مسائل سیاسی و فرهنگی روسیه ضرب المثلی دارند که به پیچیدگی روسیه و تصمیم گیریها و مسائل آن اشاره دارد که عبارت روسی آن چنین است: "умом Россию непоният" یعنی با عقل نمی توان روسیه را تجزیه و تحلیل کرد. این ضرب المثل به دلیل ویژگیهای جغرافیایی و مردمی و پیچیدگیهای فراوانی که در داخل خود روسیه وجود دارد، شکل گرفته است. طبیعتاً در حوزه ی سیاست خارجی و روابط بینالملل نیز آنچه که مربوط به روسیه است مشمول این ضرب المثل می شود. با توجه به همین پیچیدگیهای مسائل روسیه، موضوع روابط امریکا و روسیه و اینکه آیا تغییری ایجاد شده است یا خیر را می توان بررسی کرد. در مورد شعار تغییر اوباما، از ابتدا هم این بحث مطرح بود که پس از روی کار آمدن وی، تا چه اندازهاین شعار واقعی بوده و تحقق خواهد یافت. ما با این واقعیت مواجه هستیم که اوباما شعار تغییر را مطرح و جایزه ی صلح نوبل را دریافت کرد، یعنی این جایزه را برای تغییر وضعیت جهان از حالت جنگ به صلح دریافت نموده است.
برای همه روشن است که اوباما استحقاق آنرا نداشت چرا که این مسئله بسیار زودرس بود و بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت تا یک قضاوت واقعی، زیرا عملکرد ۱۰ و یا ۱۱ ماهه معیار خوبی برای دریافت جایزه صلح نوبل نیست. در آن مراسم اوباما جملهای گفت که همان جمله برای تصویر منحنی تغییر به سمت مخالف کافیست، این جمله تعجب همگان را برانگیخت. اوباما اظهار داشت که امریکا جنگ پیش گیرانه را برای جلوگیری از خطرات بینالمللی عادلانه می داند. تا دوره ی آقای بوش گفته شده بود کهاین جنگ پیش گیرانه ضروری است. اما آقای اوباما نه فقط جنگ خود امریکا را بلکه هر گونه جنگ پیش گیرانه را عادلانه می داند، کهاین سخن بسیار عجیب است و اگر این مبنای رفتار امریکا باشد، در آینده باید منتظر حوادث ناگواری بود. اما در اینجا به بررسی امکان تغییر در روابط امریکا و روسیه می پردازیم.
به نظر می رسد که در روابط امریکا و روسیه تغییرات جدی رخ داده است. آنچه را که مطرح میکنم از نگاه روس ها می باشد و ممکن است که امریکاییها برداشت خاصی از تغییر داشته باشند. آیا روس ها تصور میکنند که در روابط امریکا و روسیه تغییری رخ داده و وعده تغییر اوباما در رابطه با روسیه محقق شده است یا خیر؟ پاسخ این سوال به صورت کوتاه این است که تا حدی تغییر رخ داده است و ما تغییرات محسوسی در رابطه امریکا و روسیه مشاهده میکنیم.
به عنوان مقدمه باید در خاطر داشته باشیم که ساختار جدید جهانی در یک دوره انتقالی قرار دارد، نه دوره جنگ سرد است و نه دوره انتقالی پس از جنگ سرد که با هدف تعیین شده از سوی امریکا به سوی نظم نوین پیش می رفت، اما ناکامیها و شکست های مکرر امریکا سبب شد کهاین نظم نوین شکل نگیرد. بنابراین در حال حاضر امکان مدیریت روابط بینالملل کاهش پیدا کرده است. جهان نه از نظم نوینی برخوردار است و نه نظم دوره جنگ سرد را حفظ کرده است. اروپای متّحد قوت گرفته است اما هنوز در دنیا عامل ضعیفی به شمار می رود و از طرفی کشور های بسیاری همانند ایران، برزیل، هند و مجموعه جهان اسلام در حال رشد هستند. کشور های بیشتری به سلاح هستهای دست پیدا کرده اند و در آینده قابل پیش بینی امریکا علی رغم همه شکستها و ناکامیها قدرت پیشتاز در دنیا خواهد بود. اگرچه امریکا اعتراف میکند که به تنهایی نمی تواند اهداف و منافعش را دنبال کند، به خصوص که از زبان اوباما زیاد شنیده می شود که امریکا به تنهایی قادر به تامین امنیت جهان نیست، اما همچنان مواضع پیشتاز خود را حفظ کرده است.
روسیه که فاکتور دیگری در بحث ماست وضعش نسبت به ده سال پیش بهبود پیدا کرده است و از استحکام درونی برخوردار شده و قدرتش در صحنه بینالملل افزایش یافته است. اگرچه ممکن است که جایگاه روسها در صحنه بینالملل به آن اندازه که خود روسها تصور میکنند برجسته نباشد اما به هر صورت نسبت به ۱۰ سال پیش و نسبت به دهه ۹۰ بسیار تغییر پیدا کرده است، ضمناً حرکت منسجمی از سوی روسیه برای دستیابی به جایگاه برتر در نظام بینالملل صورت گرفته است.
اکنون در این فضای بینالملل به سراغ روابط روسیه و امریکا می رویم. روسیه و امریکا روابط پر فراز و نشیبی داشته اند. در طی دو دهه اخیر حرکت گستردهای از سوی امریکا برای پر کردن فضای پسا شوروی مشاهده میکنیم که بخشی از فراز بلند آن در وقوع انقلاب های رنگی در آسیای مرکزی و قفقاز،حوزه بالتیک و نیز گسترش ناتو به شرق مشهود است. و این بدین معنی است که امریکا حرکت گستردهای به شکل های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای پر کردن فضای پسا شوروی که شامل جمهوریهای قفقاز، آسیای مرکزی و بالتیک می شود داشته است. رویکرد روسیه نیز به غرب طی دو دهه گذشته متفاوت بوده است. ایجاد خانه مشترک اروپایی، اتحاد با غرب و تز مشارکت در یک دوره چهار ساله، در دوره وزارت امور خارجه آقای کوزیروف، در اوایل دهه ۹۰ بر سیاست روسیه حکمفرما بوده است.
با روی کار آمدن آقای پریماکوف در سیاست خارجی روسیه رویکرد به شرق نیز مورد توجه قرار گرفت و تلاش شد توازنی بینغرب و شرق، من جمله جهان اسلام برقرار شود. در دوره آقای پوتین سعی شد کهاین توازن حفظ شود ضمن اینکه دورهایدئولوژیک بودن سیاست خارجی روسیه طی شده بود و بارها نیز در سخنان آقای پوتین و آقای لاوروف و قبل از آن ایوانوف بهاین موضوع اشاره شده است. جالب است که روی عملگرا و پراگماتیست بودن سیاست خارجی روسیه در دوره کنونی تأکید بسیارمی شود. در این دوره ها تنش هایی نیز بینامریکا و روسیه بوده است که شاید شدیدترین آن در سال ۲۰۰۸ در جنگ گرجستان اتفاق افتاد. به تعبیری این مسئله اوج مناقشه و منازعه بیندو کشور بود. عباراتی که روس ها در تابستان ۲۰۰۸ با اعتماد به آن استحکام نسبی کسب شده در کشورشان، درباره امریکا و دشمنی با آن کشور به کار بردند بی نظیر است. دقیقاً در زمان اوج دشمنی، در امریکا آقای اوباما با شعار تغییر روی کار آمد که یکی از مهره های اصلی تغییر در سیاست خارجی امریکا روابط با روسیه بوده است.
خانم کلینتون در اولین ملاقاتش با آقای لاوروف ماشین کوچکی با قابلیت reset شدن به عنوان هدیه به وی داد، و این بدان معنی است که امریکا به دنبال از نو آغاز کردن روابط خود با روسیه است و البته خطای بزرگی در ضمن این دیدار رخ داد. در زبان روسی واژه перегрузить به معنای از نو آغاز کردن است که به اشتباه ترجمه شده بود загрузить یعنی بیش از معمول بار چیزی کردن و تحمیل کردن شرایط. شاید این موضوع به نحوی حکایت از این دارد که امریکا در فهم جهان و مسائل آن از خلاهایی رنج می برد که برخی دلیل آن را دور بودن امریکا و اینکه تنها در تصمیم گیریها مشارکت میکند، می دانند. فراخوان امریکا برای reset روابط با روسیه درست پس از اوج دشمنی دو کشور رخ داد.
به هر حال طی یک سال گذشته امریکا تلاش کرده است اعتماد روسیه را جلب کند و از وضعیت تقابل در روابط به همکاری برسند. امریکا ابتدا پیشنهاد قرار داد جایگزین start را که زمانش تمام شده بود مطرح کرد و اوباما nuclear zero ، به روسی атомная ноль یعنی به صفر رساندن سلاح های هستهای دور برد را مطرح کرد. سپس اعلام شد که امریکا در مقابل سپر دفاع موشکی خواستار معاملهای بزرگ بر سر ایران است.
گسترش ناتو به شرق، ایجاد سپر دفاع موشکی که روسیه نسبت به آن بسیار حساس بود و نیز جنگ قفقاز که روسیه آن را تعدی و تجاوز به خودش قلمداد کرد، سه عامل اصلی تقابل میان دو کشور به شمار می روند. پیشنهاد reset به روسیه را روس ها اینطور درک کردند که امریکا می خواهد نقش روسیه در حل و فصل مسائل جهان را به رسمیت بشناسد و اعتراف کند که بدون روسیه مسائل جهان حل نمی شود. روابط روسیه و امریکا بیش از اینکه در روابط دو جانبه تجلی پیدا کند در روابط طرف ثالث یا روابط جهانی بروز پیدا میکند کهاین نکته بسیار حائز اهمیت است.
بر خلاف آنچه که بعضاً به آن دامن زده می شود شاید بتوان گفت که روسیه برای امریکا هدف نیست و شاید به همین دلیل است که نسبت به سایر کشور ها تغییر در روابط این دو کشور مشهودتر است. امریکا روسیه را برای خود خطر نمی داند بلکه خطرات دیگری را حس میکند که تعریف یک جایگاه برای روسیه امکان حل و فصل بهتر آنها را فراهم میکند. طبیعتاً مسائل امریکا در درجه اول افغانستان، ایران، عراق، کره شمالی و خاورمیانه است. روسیه نیز دو خواسته مشخص دارد: ۱. فضای پسا شوروی در اختیار روسیه باشد. ۲. در سیستم امنیتی اروپا روسیه نیز مشارکت داشته باشد. بهاین نکته نیز باید توجه کرد که نوعی وابستگی متقابل منفی بینامریکا و روسیه وجود دارد. هیچکدام از آنها نگران بر هم خوردن مبادلات و روابط دو جانبه خود نیستند، زیرا حجم مبادلات قابل توجه نیست، بلکه مسائلی دارند که اگر طرف دوم اخلال کند قابل انجام نخواهد بود. به عنوان مثال در مورد افغانستان اگر روسیه اخلال کند و دست از حمایت امریکا بردارد، کار امریکا بسیار دشوار می شود و این مسئله در باره ایران نیز صادق است.
منافع مشترکی نیز برای دو کشور وجود دارد. جلوگیری از بی ثباتی کلی در جهان، جلوگیری از گسترش تسلیحات اتمی و دستیابی کشورهای جدید از جمله ایران به آن، ایجاد سیستم حفظ ثبات در شرایط چند قطبی-اتمی، ایجاد ثبات در افغانستان، حل بحران اتمیکره شمالی، حل بحران عرب و اسرائیل، ثبات در خاورمیانه، مبارزه با تروریسم بینالملل، همگرا کردن چین، مسائل امنیت در فضا و تغییر آب و هوا مجموعی از مسائل هستند که دو طرف به آنها به عنوان منافع مشترک نگاه میکنند. اما رویکرد آنها نسبت بهاین مسائل متفاوت است. در مورد خاورمیانه، تروریسم بینالملل و ایران این دو کشور رویکرد های متفاوتی دارند.
و اما درخواست روسیه چیست؟ درخواست روسیهاین است که در این منافع حیاتی طرفین مراعات یکدیگر را بکنند. البته امریکا جایگاه و قدرتی که روسیه برای خود قائل است را نمی پذیرد. با توجه به وابستگی متقابل منفی مهم نیست که روسیه چقدر قدرت دارد مهم این است که در حل و فصل مسائل می تواند اخلال کند. بنابراین قائل شدن جایگاهی برای روسیه در حل و فصل مسائل بینالمللی از نگاه دولت روسیه بسیار حائز اهمیت است.
فضای پسا شوروی از منافع حیاتی روسیه است و انتظار روسیهاین است که امریکا دست روسیه را در این فضا باز بگذارد. روسیه به شکل های مختلف این موضوع را اعلام کرده است. روسیه می خواهد که امریکا مرکزیت روسیه در فضای پسا شوروی را به رسمیت بشناسد. دوم اینکه در سیستم امنیت دسته جمعی اروپا جایگاهی برای روسیه قائل شود. ۲-۳ ماه پیش آقای مدودیف در مقالهای پیشنهادهایی درباره سیستم امنیت دسته جمعی اروپا مطرح نمود و درخواست کرد که در این سیستم نقش روسیه نیز در نظر گرفته شود. روس ها معتقدند که روسیه باید اقداماتی در جهت منافع حیاتی امریکا انجام دهد بدون اینکه منافع حیاتی خودش صدمه ببیند. متقابلاً امریکا هم باید در جهت منافع حیاتی روسیه کمک هایی بکند بدون اینکه به منافع خودش آسیب برسد.
اقداماتی که روسیه فکر میکند در جهت حفظ منافع امریکاست عبارتند از حمایت کامل از امریکا و ناتو در افغانستان، توسعه سیاست مشترک در قبال ایران شامل بسته مشوق، تحریم و مستثنی کردن اقدام نظامی و همراه کردن چین در این زمینه با سیاست جهانی. این بدان معنی است که روسیه ایران را در منافع حیاتی امریکا تعریف میکند اما عدم اقدام نظامی علیه ایران را در حوزه منافع حیاتی خودش تعریف میکند ، یعنی روس ها در قالب این معامله تا اقدام نظامی پیش می روند. کمک به بحران هستهای کره شمالی، کمک به تلاش های امریکا در پاکستان و عراق وکمک در زمینه صلح خاورمیانه با اتخاذ مواضع متقارن از جمله اقدامات روسیه در جهت منافع امریکاست.
آیا در طی یک سال اخیر اتفاقی در روابط روسیه و امریکا افتاده است؟ روسیه در طی یک سال گذشته به بخشی از آن حوزهای که منافع حیاتی خودش را در آن تعریف کرده، رسیده است. اولاً ایجاد سپر دفاع موشکی در ابتدا در هالهای از ابهام فرو رفت، سپس از دستور کار امریکا خارج شد و بحث جایگزین آن مطرح شد. آنچه که برداشت می شود این است که سپر دفاع موشکی در شرق اروپا در آینده نزدیک ایجاد نخواهد شد. ثانیاً فضای پسا شوروی از اولویت کار سیاست خارجی امریکا خارج شد. کاملاً محسوس است که گرجستان اهمیت خود را برای امریکا در دوره اوباما در مقایسه با دوره بوش از دست داده است. روسیه برای امریکا در فضای پسا شوروی جایگاه قائل است اما نه در قالب ناتو بلکه در قالب همکاریهایی که مرکزیت و هژمونی روسیه در آن حفظ شود.
در مجموع می توان گفت که بخشی از تغییرات مورد انتظار روسیه از اوباما تحقق یافته است. البته روس ها هنوز به یک مقابله استراتژیک پایبند هستند و در قالب این معامله بزرگ حل و فصل برخی از مسائل را با امریکا دنبال میکنند. اما خواسته دوم آنها یعنی در نظر گرفتن جایگاهی برای روسیه در سیستم امنیت دسته جمعی اروپا هنوز بی پاسخ مانده است و باید منتظر تحولات بعدی در روابط روسیه و امریکا بود. به طور کلی می توان از حوادث یک سال گذشته اینگونه دریافت نمود که روس ها تلاش خواهند کرد ضمن حفظ تقابل استراتژیک خود با امریکا تا اطلاع ثانوی در حوزه های حیاتی متقابل به تعامل و همکاری با امریکا ادامه دهند. البتهاین واقعیت را نباید از نظر دور داشت که ظرفیت و جایگاهی که روسیه برای خود در این تعامل قائل است، مورد اذعان امریکا نیست و همین ملاحظه می تواند آغاز سلسله جدیدی از تعارضات باشد.
نویسنده: دکتر مهدی سنایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست