شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
مجله ویستا

از دورنمای سینمای انقلاب تا افق آینده نگاهی به رهیافت های سینمای اصیل و مردمی انقلاب


از دورنمای سینمای انقلاب تا افق آینده نگاهی به رهیافت های سینمای اصیل و مردمی انقلاب

تلاش های صورت گرفته در حیطه سینمای دینی، سینمای انقلاب و تعاملات جاری میان فکر دینی و تجربه قدسی و هنر تصویر و رسانه، بی تردید، قابل قدر و شایستأ ستایش است. حتی اگر در روند مدرج …

تلاش های صورت گرفته در حیطه سینمای دینی، سینمای انقلاب و تعاملات جاری میان فکر دینی و تجربه قدسی و هنر تصویر و رسانه، بی تردید، قابل قدر و شایستأ ستایش است. حتی اگر در روند مدرج این پویش، هم اکنون بر مدار آزمون و خطا و در تلاقی کژی ها و کاستی ها در رفت وآمد باشیم.

این راه، سنگلاخ، اما پرتکاپوست، قدر و قیمت حرکت در مسیر فهم و ارتقاء دانش بصری و تلاقی معرفت دینی با هنر تصویر، بسیار بالا و نوع این گفتمان و پویش این تدریج متنازع از هنر و دین، کاملا حائز اهمیت است.

سینمای ایران در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی که جانمایه ای فرهنگی داشت و بن مایه ای دینی و بر مناط معرفت اسلامی شکل گرفت، بارقه های تکان دهنده و امیدبخشی را به مردم و جامعه عرضه داشت.

در طول سالهای متمادی و در سیطرأ سیاستگزاریها و سیاستگزاران متنوع و متعدد و متباین و گاه متخالف و متنافر، این «سینما» بود که در تعاملی نحیف اما جاندار و اصیل و ریشه دار با حرکت معتبر و جدی «مردم»، یعنی «انقلاب اسلامی» داد و ستدی هماره و ارزشمند تدارک دید و بر آن همت گماشت و ادامه داد.

هر جا سینماگران و اهالی هنر، به این گنجینأ سترگ و شگرف و متعالی توجه لازم را داشته و بر معرفت و آموزه های ارزشی خود تکیه کرده اند، نتیجأ کارشان هم از جهت فرم و هم تأثیرگذاری محتوایی اثر، قابل تأمل و قدرگذاری بوده است.

نگاهی به تاریخ سینمای پس از انقلاب و محصولات و خروجی های دوره های متنوعی که گفتیم در لوای برنامه های خاص هر دوره و تأثیر و تأثرات مختص هر زمان و متولیان اش بوده است. اما با عبور و در گذر از همأ این حواشی، آنچه در متن و بطن سینمای ایران اتفاق افتاده ربط و بست مستقیم و حتمی و جدی با اندیشه و «دل» سازندگان اثر داشته است. هنوز که هنوز است در کارنامأ ابراهیم حاتمی کیا، فیلم «مهاجر» بر تارک اصالت و هویت و منش «بسیجی» گونه اش می درخشد و «بچه های آسمان» مجید مجیدی، هنوز هم، بهترین فیلم او و شاید از بهترین آثار سینمای پس از انقلاب باشد، که هست. همین منش و همین «مؤلف»، در دوره ای دیگر «دیده بان» را می سازد که باز هم وجه «آینه»گونی اش بارز و ممیز آن از دیگر آثار او و دیگران است. یا حتی پیشتر از آن «بدوک» یا بعدتر «از کرخه تا راین»، نیز «بوی پیراهن یوسف» تا برسد به «باران» و...

این فیلم ها که تنها اشاره ای و بخشی از دورانهای مختلف توجه و «تنبه» به تجربأ امر فهم و معرفت قدسی و انسانی مؤلفانشان هستند، تولیدات دوره های مدید و در کش و قوس جریانها و مدیران مختلفند، اما با این همه، نشأت گرفته از یک نشئأ واحد و برآیند یک فرآیند یگانه اند: «هویت اصیل مؤلف»شان و توجه او به هنر والا و ارزشی که هم ربط جدی به انقلاب دارد و هم آبشخوری قدرتمند به نام «مردم» و فرهنگ و دین و درد و آرزوها و زیباییها و غمهایشان و تمام آنچه هویت یک قوم و ملت را تدارک می بیند و شکل می دهد و قوام می بخشد.

گفتیم که هرگاه سینماگران ما، تکیه گاه خود را معرفت اصیل و گنج غنی و سرشار هویت قومی و درک درست و بی رنگ و لعاب خود از «سینما» بماهو سینما قرار داده اند، نتیجه، خوب و تأثیر، بسیار بوده است. و همین جا باید اشاره کرد که از سوی دیگر هم، هر وقت کارگردان ما دچار مشغولیت های مصنوعی و شبه معرفت های کاذب و درگیری های فردی و دردهای دنیویش گشته، به همان میزان که از آن گوهرهای اصیل دوری جسته، از قدر و قیمت کارش هم در فرم و محتوا و هم در گیرایی و توانایی و جذابیت عمومی میان آحاد مردم فرو کاسته و کارش بیشتر به انتزاع فردی و انزوای شخصی گرفتار آمده و از حوزأ شیدایی و گرمای قبول عامه رانده و سرخوردگی را دچار شده است. شاید «موج مرده» وجه دیگری از درد باشد و «آواز گنجشک ها» شکل مدرن تر و زیباتری از «فهم»؛ اما نه «موج مرده» گرمای سترگ و ستیهندگی معصوم «از کرخه تا راین» را دارد و نه «آواز گنجشک ها»، مظلومیت و معصومیت ناب و نادر و تکرارناشدنی «بچه های آسمان» را.

در این تداعی و تلاقی، سؤال اینجاست که این تلاطم درهم تنیدأ فرم و مضمون و محتوا، با کدام رویکرد و رهیافت، همچنان در جادأ آبی چشمان مردم صبور این سرزمین، امتداد خواهد یافت و خروجی های سینما ورزانه این مؤلفان بزرگ و دوست داشتنی با آنهمه آثار نوستالژیک، چگونه خواهد توانست بار دیگر به جرگأ داغ و دیدأ تر مردم این سرزمین برگردد؟

محمدرضا محقق