سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم سینمایی هیچ کجا, هیچ کس لقمه ای که دور سر گردانده شده است


نگاهی به فیلم سینمایی هیچ کجا, هیچ کس لقمه ای که دور سر گردانده شده است

طبق یک تعریف کلی, «داستان» در یک فیلم سینمایی عبارت است از تمام رویدادهایی که بر اثر کنش های شخصیت اصلی رخ می دهد

طبق یک تعریف کلی، «داستان» در یک فیلم سینمایی عبارت است از تمام رویدادهایی که بر اثر کنش‌های شخصیت اصلی رخ می‌دهد. این کنش‌های رویدادساز، دنیایی را که در فیلم ساخته می‌شود و شخصیت‌هایی را که در برابر این کنش‌ها قرار می‌گیرند، مجبور به واکنش می‌کند. اما «پیرنگ» در یک فیلم سینمایی به مجموعه این رویدادهای محتمل که در داستان وجود دارد، از لحاظ‌های مختلف، از جمله به لحاظ منطقی، زمانی و علت و معلولی نظم می‌بخشد. به عبارت دیگر، پیرنگ از مجموعه رویدادهای داستان عناصری را

برمی گزیند و آنها را با نظمی مناسب در کنار هم قرار می‌دهد.در فیلم‌هایی که داستان‌گویی معمول را برمی گزینند، این نظم تابعی از نظم زندگی است. منتها پیرنگ فیلم سینمایی، بر خلاف پیرنگ زندگی، عناصر زاید را حذف می‌کند و بخشی از یک زندگی را به‌طور فشرده به نمایش می‌گذارد. به‌طوری که در نهایت از پیرنگ یک فیلم سینمایی همان فهمی را به‌دست می‌آوریم که از همان پیرنگ در زندگی به‌دست آورده‌ایم. در فیلم‌هایی که هریک به دلیلی می‌خواهند برخلاف این جریان معمولی حرکت کنند، سینما دیگر همان نظم فشرده زندگی معمول را ندارد. پیرنگ، در اینجا دیگر مبتنی بر نظم نیست بلکه بر نوعی بی‌نظمی استوار است. اما معمولاً درون این بی‌نظمی پیرنگ نوعی نظم جدید وجود دارد.

در اینجا ساختار پیرنگ، براساس یک نظم پازل گونه به هم ریخته است. بدین معنی که جابه‌جایی این قطعات یا پاره‌های داستان که به گونه نامنظم درون پیرنگ ریخته شده‌اند، دوباره همان پیرنگ معمولی و منظم را نتیجه خواهند داد. در این قبیل موارد، یکی از مهم‌ترین کارهای تماشاگر حین تماشای فیلم این است که با به کار انداختن قوه منطق نهادینه و شرطی شده‌اش، براساس تجربه‌های زیسته اش از تماشای فیلم‌های قبلی با پیرنگ منظم، قطعات این پازل را دوباره در جای خود بنشاند.اما این شکل از پیرنگ ساختن معمولاً در فیلم‌هایی رخ می‌دهند که در پی ترسیم یک وضعیت پست‌مدرن هستند. در این وضعیت به‌طور مرتب آشوب به نظم و نظم به آشوب تبدیل می‌شود.

بنابراین تماشاگر به‌طور مرتب با وضعیت‌های پیرنگ آشوب زده‌ای مواجه می‌شود که باید به آنها نظم دوباره ببخشد و این روال تا پایان فیلم که معمولاً یک پایان باز هم هست ادامه می‌یابد. بدین معنی که این بازی می‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد.فیلم سینمایی «هیچ کجا، هیچ کس»، دست کم در سطح پیرنگ، قصد ایجاد چنین آشوب و نظم متناوب و چندباره‌ای را دارد که خواه ناخواه باید به یک وضعیت پست‌مدرن بینجامد. اما دنیای این فیلم یک دنیای حامل یک وضعیت پست‌مدرن نیست. این فیلم، در اصل یک پیرنگ کاملاً کلاسیک دارد و طرح چندخطی آن در قالب گونه گنگستری با مایه‌هایی اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی و با پایانی کاملاً بسته قابل تعریف است. علاوه بر این، قطعات پازلی که در پیرنگ جابه‌جا شده است، آن قدر سطح بی‌نظمی در پیرنگ را بالا می‌برند که عملاً موجب کم توان شدن تماشاگر در چیدن منظم قطعات این پازل در ذهنش می‌شود.

بنابراین، به جای اینکه مجموعه‌ای از نظم و بی‌نظمی در کنار هم پدید آید که مکرراً به هم تبدیل شوند، جهانی از بی‌نظمی‌ها به‌دست می‌آید. جهانی آشوب زده که ساز و کارهای نظم بخشیدن دوباره اش از دست رفته است.اما غیر از مساله پیرنگ، دلایل بسیار دیگری می‌توان آورد که نشان دهد وضعیتی که در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» ترسیم شده، یک وضعیت پست‌مدرن نیست. بنابراین تلاش شیبانی، در مقام کارگردان، برای پیرنگ‌سازی فیلم اش به شیوه‌ای که با پست‌مدرنیسم نسبت دارد، جایی خارج از جهان داستانی فیلم و بی‌ارتباط با آن می‌ایستد: از شاخصه‌های پست‌مدرنیسم، یکی آشنایی‌زدایی است. اما مثلاً در مورد ژانر، همان‌طور که بیان شد، هیچ‌گونه آشنایی زدایی به انجام نرسیده است.در پست‌مدرنیسم، کلان روایت‌ها جایی ندارند. مثلاً کلان روایت‌های اخلاقی را که در فیلم‌های معمول می‌بینیم و در گزاره‌هایی مثل «دزدی بد است» خلاصه می‌شود، در فیلم‌های با شاخصه‌های پست‌مدرن جایی ندارند. در حالی که بخشی از فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» اصلاً بر گزاره «دزدی بد است و عاقبت خوشی ندارد» استوار است. منظور این نیست که فیلم‌های با محتوا و فرم پست‌مدرن بر گزاره‌های غیراخلاقی استوار هستند، بلکه این محتوا و فرم را بر کلان روایت‌های اخلاقی استوار نمی‌کنند.

فیلم‌های با ویژگی‌های پست‌مدرن، بنابراین حاوی تفسیر روشن یا موضع گیری‌های روشن نیستند و در مورد وضعیت داستانی که ترسیم می‌کنند، نظر قاطع نمی‌دهند، در حالی که چنان که گفته شد، در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس»، موضع گیری‌ها و تفسیرها روشن هستند. در فیلم‌های پست‌مدرن چندپارگی و چندصدایی وجود دارد و یک صدا بر صدای شخصیت‌های دیگر غالب نمی‌شود. فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» زاویه دید روایت را حین کنش روایتگری اش تغییر می‌دهد و در واقع، هر بار با تغییر زوایه دید روایت، صدایش را از گلوی یکی از شخصیت‌ها به گوش تماشاگر می‌رساند. اما در نهایت، یک زاویه دید بر کل روایت حاکم است.

زاویه دید کلانی که توسط کارگردان و فیلمنامه‌نویس بر جهان داستان سلطه دارد و سرانجام آن را تبدیل به جهانی تک صدایی می‌کند. در مورد ویژگی‌های وضعیت پست‌مدرن، کیفیت‌ها و کمیت‌هایش، میان صاحب نظران توافق کاملی وجود ندارد، اما فارغ از این امر، می‌توان تعدادی از ویژگی‌های دیگر وضعیت پست‌مدرن را در مقاله‌ای مفصل‌تر، تشریح کرد و نشان داد جهان داستانی که فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» تصویر می‌کند، نسبت درستی با وضعیت پست‌مدرن برقرار نمی‌کند. تنها دلیلی که برای آشوب افکندن در پیرنگ در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» به نظر نگارنده می‌رسد، تلاش کارگردان برای ایجاد جذابیت از طریق به راه انداختن یک بازی روایی است که دلیلی قابل قبول به نظر نمی‌رسد. زیرا امکان این هم وجود دارد که بدون راه انداختن چنین بازی‌ای، یک داستان کلاسیک گنگستری را با همان ویژگی‌های معمول، درست روایت کرد و جذابیت آفرید. مثل لقمه‌ای که وقتی می‌توانیم به راحتی در دهان بگذاریم، هیچ وقت دور سرش نمی‌گردانیم.

محمد هاشمی