چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

اولین فیلم سه بعدی و خانوادگی اسکورسیزی


اولین فیلم سه بعدی و خانوادگی اسکورسیزی

نگاهی به فیلم هوگو آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی

هوگو اولین فیلم سه بعدی مارتین اسکورسیزی است. فیلمسازی به روش سه بعدی مدتهاست به شگردی از طرف کمپانی های فیلمسازی هالیوودی برای بالا بردن قیمت بلیط های گیشه تبدیل شده است .به عنوان نمونه فیلم "آلیس در سرزمین عجایب" ساخته تیم برتون ابتدا به صورت سه بعدی ساخته نشده بود، ولی به اصرار تهیه کننده ها به سه بعدی تبدیل شد تا بتوانند قیمت بلیط ها را افزایش دهند و همین کار باعث شد که فیلم تاریک شود و کیفیت فیلم کاهش یابد، اما مارتین اسکورسیزی با سینمای سه بعدی واقعا کار تازه ای را ارائه می دهد. کمتر پیش می آید که اسکورسیزی به خواسته خود دست نیابد و در هوگو با هزینه ۱۷۰ میلیون دلاری قطار عظیمی در چرخش و غرش و پیچ و تاب مدام ساخته است و با به کارگیری اسباب بازی های گرانقیمت، جادوی سینما را به رخ بیننده می کشد. در واقع با هوگو آینده سینما سه بعدی رقم می خورد. شاید این جمله عجیب به نظر بیاید، ولی انگار آینده سینمای سه بعدی به مارتین اسکورسیزی تعلق دارد.

هوگو پسر بچه ای است که بعد از فوت عموی معتاد به الکلش مخفیانه در ایستگاه قطار زندگی می کند و پنهانی کار او را ادامه می دهد و ساعت ایستگاه را کوک می کند. فیلم براساس کتاب مصوری از برایان سلزنیک به قلم جان لوگان (نویسنده فیلمنامه هوانورد) ساخته شده است که اسکورسیزی آن را به فیلمی درباره جادوی سینما و مروری بر تاریخچه پیدایش این هنر تبدیل می کند. در فیلم مخاطب جهان را از دید پسر بچه ای تنها، معصوم و آسیب پذیر می بینید. هوگو در میان دیوارهای ماشینی غول آسا زندگی می کند و سعی دارد از طریق این ایستگاه با پدر گمشده اش ارتباط برقرار کند. جالب اینجاست که در کتاب سلزنیک، مردی که در مغازه اسباب بازی فروشی کار می کند "جورج میلیز" (بن کینگزلی) مخترع دوربین سینما است (میلیز ۱۶ سال به دلیل فقر در اسباب بازی فروشی کار می کرد). داستان فیلم در سال ۱۹۳۱ در ایستگاه قطار موم پارنانس در پاریس می گذرد، ایستگاهی که الان دیگر وجود ندارد. در ایستگاه قطار، هوگو در حالی که باید از دید رئیس ایستگاه، که بچه های یتیم را برای فرستادن به یتیم خانه تعقیب می کند، پنهان بماند و با خاطرات پدرش (جود لاو) زندگی می کند. پسری که با جادوی صنعت و ماشین های پیچیده، از جمله یک عروسک کوکی بزرگ به نام "اتومتان" آشنا شده است. عروسک کوکی اتومتان در اتاق زیر شیروانی ایستگاه است، روکش آن از بین رفته و بیننده فقط چرخ دنده های داخل آن را می بیند.

آیا این پسر بچه می تواند آنرا راه بیندازد؟ چه مفهومی در این ماجرا نهفته است؟ پدر هوگو و ایزابل را در طول فیلم می بینیم که چگونه به هوگو کمک می کنند که جواب این سوال را پیدا کند.

در صحنه ای از فیلم، هوگو به ایزابل می گوید پدرش دنیا را به ماشینی بزرگ تشبیه می کرد و می گفت در ماشین قطعه اضافه ای وجود ندارد، بنابراین وجود او نیز نمی تواند در این جهان اضافی باشد و آنها باید جایگاه و کاربرد حقیقی خود را پیدا کنند.

نحوه بهره گیری اسکورسیزی از امکانات سینمای سه بعدی در فیلم هوگو را باید شاهکار فیلمسازی دانست، کاری که درهای تازه ای را به روی خلاقیت هنری می گشاید. خود اسکورسیزی هم به سینمای سه بعدی علاقه مند شده است و تکنولوژی جدید نیز ثابت کرده که باید با آن کار کرد. از ویژگی های ساخت فیلم های سه بعدی این است که کارگردان، فیلمبردار، سرپرست جلوه های ویژه و طراح صحنه علیرغم مهارت های قبلی و آمادگی ها، بعد از شروع فیلمبرداری باید همه تجربه خود را کنار گذاشته و طرحی نو را اجرا کنند و این ویژگی برای سازنده اثر کاری بس شورانگیز است.

هوگو نه تنها اولین فیلمی است که اسکورسیزی به طریق سه بعدی ساخته است، بلکه اولین فیلم خانوادگی او نیز هست. اسکورسیزی بارها گفته است که فیلم را برای دخترش ساخته و حالا در ساختن فیلم های خانوادگی، اسکوریزی رقیب فیلمساز برجسته تاریخ سینما یعنی استیون اسپیلبرگ شده است که او هم برای تعطیلات آخر سال فیلم سه بعدی "تن تن" را به روی پرده سینماها می فرستد. با توجه به سابقه اسکورسیزی در ساختن فیلم های گنگستری و سراسر خشونت، این بار هوگو فیلمی است مناسب کودکان، با داستانی که اسکورسیزی خود به آن بسیار علاقمند است. هوگو در واقع داستان پسر بچه یتیمی در دوران رکود اقتصادی است که به تکنولوژی، صنعت و فیلمسازی علاقه پیدا می کند. داستانی که یکی از قهرمان هایش، فیلمساز فراموش شده ای (جرج میلیز) است که با استفاده از آن اسکورسیزی می تواند از عشق و اشتیاق خویش برای ماندگاری و احیای سینما استفاده کند.

در یکی از صحنه های مهم فیلم مشاهده می کنیم که کاغذها همه بیرون میآیند، در اینجا تمام صحنه های فیلم های قدیمی زنده می شوند، بنابراین می شود انتظار داشت که فیلم، روح و ذهن بیننده کودک و نوجوان را با دیدن کلیپ هایی از بزرگان دهه های آغازین سینما مثل باستر کیتون، چارلی چاپلین و هارولد لوید سرشار از شوق می کند. جالب اینجاست که تمام اینها به علاوه برادران میلیز خالق دوربین های سینما با قصه فیلم رابطه ای مستقیم دارند، رابطه ای طبیعی و منطقی نه اجباری.

اینکه سینما خود جادو است و جورج میلیز هم شغلش تردستی بود و درآمدش را از نمایش های چشم بندی و تردستی به دست میآورد و علیرغم تلاش های مورخان سینما و احیاگرانی چون اسکورسیزی از فیلم های برادران میلیز که اولین آثار تخیلی-افسانه ای سینما را به وجود آوردند از جمله فیلم سفر به ماه با الهام از ژول ورن که سال ۱۹۰۲ یعنی در آغاز قرن بیستم ساخته شد، چیزی از جادو کم نگذاشته است.

فیلم اسکورسیزی جذابیت دوگانه ای دارد به گونه ای که جهانی قائم به ذات برای تماشاچی خلق کرده که از یک طرف واقعی و ملموس است و از طرفی دیگر جهانی جادویی و یا افسانه ای است و روایتی است از جامعه اروپا در فاصله دو جنگ جهانی، سال ۱۹۳۱. جذابیت فیلم در تصاویرخارق العاده ای از پاریس و چرخ دنده ها و لولاهای صنعتی زیبایی که در عصر جدید نشان می دهد (یادآور فیلم عصر جدید چارلی چاپلین). در واقع تماشای هوگو لذت بصری وصف ناپذیری را به مخاطبانش منتقل می کند اما عمق تصاویر و بهره گیری خلاقانه از صنعت سینمای سه بعدی را باید به حسن های فیلم اضافه کرد. جالب است که به غیر از چند نمای خاص که نقاشی متحرک کامپیوتری است، فیلم را با زحمت فراوان سرصحنه فیلمبرداری کرده، به عبارت دیگر هرچه می بینم با زحمت زیاد درست شده است و دوربین سنگین سه بعدی حول محور سوژه بی وقفه حرکت می کند. با این حال باید گفت که غیر از "آواتار" تاکنون فیلمی نبوده است که از سه بعدی در خدمت قصه گویی استفاده کرده باشد و این حالت جنبه واقع گرایی به تصاویر داده است، چیزی که با نقاشی متحرک امکانش نبود، اما ایراد اصلی فیلم شاید در این باشد که تا حدودی مجذوب خویشتن، تکنولوژی و خود سینما شده و به همین خاطر تقریبا سفر عاطفی قهرمان های داستان در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد، در واقع خلاقیت بصری و شگردهای سینمایی نمی تواند قلب مرده و بی حال درون فیلم و شخصیت سازی کلیشه ای آن را از نظر پنهان کند. ظاهرا برای اسکورسیزی به رخ کشیدن تکنولوژی در اولویت اصلی بوده است و این موضوع در ساختار فیلم خلل ایجاد کرده است. به عبارتی دیگر نمایش این شور و شوق تاریخ نگارانه اش تلاشی بوده است برای بازسازی اولین استودیوی فیلمسازی که برادران میلیز قبل از قرن بیستم آن را به وجود آورده اند.

نویسنده : محمد حمیدی