یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
فیلسوف بدبین
در فلسفهی شوپنهائر، «اراده» حقیقت انسان دانسته میشود و «هوش» همیشه نقش تابع و آلتِ دست اراده را بر عهده دارد. در این اندیشه، بشر از طریق «خواستن» است که به معرفت دست مییابد. این تعریف «انسان به عنوان ارادهی معطوف به خواست زندگی» تعبیری است که اندکی بعد مورد استفادهی نیچه نیز قرار میگیرد و نیچه مفهوم «ارادهی معطوف به قدرت» را بر پایهی آن قرار میدهد.
«آرتور شوپنهائر» Artur Schopenhaure فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم در تاریخ ۲۲ فوریه ۱۷۸۸ در شهر دانتزیگ به دنیا آمد. پدرش «هینریش فلوریس شوپنهائر» بازرگان بود و مادر آرتور، یوهانه رمان نویس بود. خانوادهی شوپنهائر به سال ۱۷۹۳ به شهر هامبورگ نقل مکان کردند. (۱)
پدر شوپنهائر مایل بود فرزندش به کار تجارت بپردازد، اما خود او رغبت چندانی به این کار نداشت. پدر به سال ۱۸۰۵ (و به احتمال زیاد بر اثر خودکشی) درگذشت. آرتور که هنگام مرگ پدر هفده ساله بود تا دو سال به کار تجارت پرداخت اما پس از آن تجارت را رها کرد و به دنبال علائق فکری و فلسفیاش رفت. از حدود سال ۱۸۰۵ آرتور در دبیرستان گوتا و وایمار مشغول به تحصیل میگردد. ابتدا شروع به خواندن پزشکی میکند، اما بعد آن را رها کرده و در دانشگاه گوتینگن به تحصیل فلسفه میپردازد. مدتی بعد مطالعات فلسفی خود را در دانشگاه ینا دنبال میکند و رسالهی دکتریاش تحت عنوان «در باب ریشهی چهارگانهی قضیه دلیل کافی» را همان جا ارائه میدهد.
رابطهی آرتور با مادرش، ارتباطی سرد و توأم با رقابت بود. مادر شوپنهائر رماننویسی متوسط بود و در ارتباط با فرزندش از خود رفتار مادرانهی چندانی ارائه نمیداد. سرانجام روزی در ۲۶ سالگیِ آرتور، مادرش او را از بالای پلهها به پایین انداخت(۲)، آرتور نیز با او قطع رابطه کرد و این وضع تا پایان زندگی مادرش (سال ۱۸۳۸) ادامه داشت.
شوپنهائر به لحاظ خصوصیات شخصیتی، فردی بدبین و دارای حالات پارانویید بود. او هیچگاه به سلمانی نمیرفت زیرا میترسید آرایشگر با استفاده از تیغ اصلاح، او را به قتل برساند. شبها تپانچهای زیر بالشاش پنهان میکرد و به طور مداوم اسیر خیالات ترسناک بود.(۳) شوپنهائر از این که معروف نبود سخت رنج میبرد و همین امر میزان بدبینی و سوءظن او را بیشتر میکرد. او در ابتدای انتشار آثار خود با برخورد سرد و منفی استادان دانشگاه و علاقمندان به مباحث فلسفی روبرو شد. این گونه تصور میکرد که این مردمان قدر آثار او را نمیدانند و پی به نبوغش نبردهاند، البته شوپنهائر در اواخر عمر به شهرتی که به آن علاقه داشت دست یافت (۴) اما در آن موقع زمان چندانی از عمر او باقی نمانده بود.
معروفترین اثر شوپنهائر یعنی کتاب «جهان به مثابه اراده و تصور» در سال ۱۸۱۸ منتشر گردید. این کتاب حلقهای مهم در سیر تطور ایدآلیسم آلمانی (که با کانت آغاز شده بود) به سمت نیهیلیسم اخلاقی و ارزشیای است که بعدها در نیچه ظهور تام و تمام مییابد. اساساً میتوان گفت شوپنهائر تا حدودی تحت تأثیر فلسفهی کانت قرار داشته است و خود او نیز به این وام داری اذعان میکرده است. (۵)
اساساً روح تفکر مدرن در آراء کانت و در هیئت سوبژکیتویسم آن به نحوی تثبیت میگردد. در واقع ایدآلیسم فلسفی کانت بازتاب تام و تمام روح بورژوایی مدرنیته است که به زبان فلسفی ظاهر گردیده است. کانت با طرح مفهوم «نومن» و جدائی آن از «فنومن» دوگانگیای را در چارچوب سوبژکتیویسم مدرن مطرح میکند که هگل و یا شوپنهائر هر یک جداگانه و به طریق خاص خود سعی در سامان دادن به آن داشته اند.
فاصله و انشقاقی را که کانت مابین نومن و فنومن عنوان میکند در دستگاه فلسفی هگل صورتی دیگر مییابد.
هگل همهی عالم را حاصل تطوّر و تجلّیات یک «روان مطلق» میدانست که اساساً فاصلهی مابین سوژه ی شناسنده (فاعل شناسا) و شیء شناخته شده (ابژه) را از میان بر میدارد، زیرا سوژه و ابژه، هر دو را صور مختلف روان مطلق میداند. بدینسان آنچه در آراء هگل مهم میشود سیر تطور دیالکتیکی عقل یا همان روان مطلق است، وگرنه فاصله و جدائیای ما بین عینی و ذهنی وجود ندارد زیرا «عالم عقلی است و عقلی عالم است». بدین سان و در فلسفهی هگل عقل همان موجودی میگردد که خود را در پروسهی عمل به صورت «انسان» ظاهر میکند، به عبارت دیگر نهایت تطور و سلوک دیالکتیکی روان مطلق، انسان شدن است و این بیانی دیگر از اومانیسم و سوبژکتیویسم مدرنیته است که در چارچوب «ایدآلیسم عینی» ظاهر گردیده است. در واقع در بیان نسبت مابین کانت و هگل باید گفت، سوبژکیتویسم در ایدآلیسم کانتی بیشتر از منظر شأن معرفتی و به عنوان سوژهی شناسا مطرح است، حال آن که در چارچوب ایدآلیسم عینی هگل، جایگاه سوژه فراتر میرود و از پدید آورندهی صورتهای ادراکی (آنگونه که در فلسفه کانت مطرح است) به تجسم روان مطلق بدل میگردد و بدین سان شأنی وجودی و انتولوژیک ontologic نیز پیدا میکند.
اما مسیر تطور رمانتیسیسم نیست انگارانهی شوپنهائر (اگرچه بازگشت آن هم به نحوی به سوی ایدآلیسم کانتی است) صورتی دیگر دارد. در اندیشهی شوپنهائر، غریزه اهمیت و اصالت مییابد و سوژهی مدرن با «خواستن» و « ارادهی معطوف به زیستن» و خواستنِ خود تعریف میشود، در چنین جایگاهی و در شرایطی که عالَم چیزی جز «ارادهی معطوف به خواستن» نیست، دوگانگی کانتیِ مابین سوژه و ابژه از میان بر میخیزد زیرا سوژه و ابژه دو شأن امر هستی شناختی و غریزی به نام «ارادهی زیستن و خواستن» دانسته میشود و با طرح مبحث «جهان چونان تصور معطوف به اراده» شوپنهائر صورتهای ادراکی بشر را نیز شأنی از شؤون ارادهی جاری در هستی میداند و بدینسان در نقطهی مقابل عقلگرائی هگلی و با تکیه بر نحوی نیروی غریزی یا حیاتی ناخودآگاه و دارای صبغهی رمانتیسیستی دو گانگی و دوئیت معرفت شناختی سوژه ابژه را با تأکید بر وحدت هستی شناختی آنها (به عنوان تجلیهای مختلف ارادهی معطوف به خواستن و زیستن) از میان بر میدارد.
در فلسفهی شوپنهائر، «اراده» حقیقت انسان دانسته میشود و «هوش» همیشه نقش تابع و آلتِ دست اراده را بر عهده دارد. در این اندیشه، بشر از طریق «خواستن» است که به معرفت دست مییابد. این تعریف «انسان به عنوان ارادهی معطوف به خواست زندگی» تعبیری است که اندکی بعد مورد استفادهی نیچه نیز قرار میگیرد و نیچه مفهوم «ارادهی معطوف به قدرت» را بر پایهی آن قرار میدهد.
در فلسفهی دکارت و حتی کانت، بشر بیشتر به عنوان یک «سوژهی شناسنده» یا «فاعل شناسایی» تعریف میشود در حالی که در آراء شوپنهائر چنان که گفتیم بشر در حکم تجسم «ارادهی معطوف به خواستن» مطرح میگردد و «شناخت» به عنوان محصول فعالیت این اراده در نظر گرفته میشود. بنابر روایت شوپنهائر از انسان، ادرک یا «شناخت» آدمی از هستی چیزی جز تصویری که «ارادهی معطوف به زیستن» برای او ارائه میدهد نمیباشد، بدینسان در نظر شوپنهائر جهان، تصویری است که اراده، آن را پدید آورده است.
در واقع در نگاه شوپنهائر، ارادهی معطوف به خواستن است که صورت ادراکی بشر از عالم را پدید میآورد. پس بدینسان آنچه که ما میبینیم و ادراک میکنیم تصویری است که ارادهی معطوف به زیستن آن را پدید آورده است.
ارادهی معطوف به زیستن در رقم زدن صورت ادراکی بشر، به دنبال چه چیزی است؟ به دنبال فریفتن آدمی و تداوم بخشیدن به زندگی نوع انسانی؛ از این رو است که «عشق» را برای او زیبا و جذاب میکند تا آدمی را وا دارد که به تولید مثل بپردازد. در آراء شوپنهائر، اساساً تولید مثل مقصود نهایی هر موجود زنده است و «عشق»، فریب ارادهی پنهان معطوف به زیستن برای تداوم بخشیدن به حیات موجود زنده است.
این ارادهی معطوف به زیستن از نظر شوپنهائر صبغهای ناخود آگاه دارد، در واقع به یک اعتبار، همهی جهان چیزی جز تجسم نامرئی این اراده نیست. شوپنهائر ماهیت این اراده را شرورانه و منفی میداند. تصویری که این اراده تحت عنوان ادراک یا شناخت از عالم رقم میزند معادل همان چیزی است که در اندیشهی بدبینانهی هندیان باستان «مایا» یا به تعبیری «پردهی پندار» نامیده میشد.
مطابق رأی شوپنهائر، آدمی اسیر دست این ارادهی پنهانی اما نیرومند و گرفتار فریب پردهی پندار است. ماهیت این اراده نیز شرّ و منفی است، از همین رو است که در فلسفهی بدبینانهی شوپنهائر، زندگی به عنوان یک رنج مداوم و امر منفی پنداشته میشود. آیا راه یا امکانی برای رهایی از اراده و ماهیت رنج آور زندگی و نیز رهایی از پردهی پندار وجود دارد؟
در اندیشهی شوپنهائر دو راه برای رهایی از دست سیطرهی ارادهی معطوف به زیستن و به تعبیری دقیقتر باید گفت دو راه برای رهایی موقت از سیطرهی ارادهی معطوف به زیستن و رنج حاصل از آن وجود دارد. یکی بهرهوری از نبوغ هنری و دیگری در پیش گرفتن گوشهنشینی و کم کردن خواستنها و عزلت گزینی منفعلانه.(۶)
به نظر شوپنهائر، نبوغ هنری آدمی را از شرّ اسارت در ارادهی معطوف به زیستن و خواستن، موقتاً رهایی میدهد. در واقع از نظر شوپنهائر در تجربهی آفرینش هنری و یا لذت بردن از آن موقتاً آدمی از سلطهی ارادهی شرور رها میگردد. در نظر شوپنهائر هنر، محصول ارادهی معطوف به خواستن نیست، بلکه محصول امری است ورای اراده که آن را نبوغ مینامد. نبوغ همانا معرفت خالی از ارادهی به خواستن است که در تجلی خود هنر را پدید میآورد.
اساس نگرش شوپنهائر به عالم، منفی، یأس آلود و نیست انگارانه است. اندیشه شوپنهائر بر خلاف حکمای معنوی و دینی مشرق زمین که در عین «پردهی پندار» دانستن جهان ناسوت به حقایق ملکوتی و مراتب بالاتر از آن قائل بودند، یکسره بدبینانه و منفی اندیشانه است و ورای این عالم رنج و فریب و پردهی پندار، قائل به هیچ حقیقت روحانیای نیست. همین نکته است که ایدآلیسم رمانتیک شوپنهائر را صبغهای نیهیلیستی میبخشد. شوپنهائر به جهان نگاهی الحادی دارد، هر چند که صبغهی الحاد او از سنخ ماتریالیسم «هولباخ» یا «فوئرباخ» نبوده و رنگ و بویی ایدآلیستی و رمانتیک دارد.
شوپنهائر، فیلسوفی نیهیلیست، منفینگر و بدبین است. ظهور آراء او در دورانی است که تفکر و تمدن غربی وارد سیر انحطاطی خود گردیده و فلسفهی غربی پس از هگل گرفتار بحرانهای وجودی گردیده است. فلسفهی شوپنهائر در حد فاصل ایدآلیسم اومانیستی کانتی هگلی از یک سو و «فلسفههای حیاتی» اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم از سوی دیگر قرار دارد. از منظری دیگر نیهیلیسم رمانتیک شوپنهائر مقدمهای بر نیست انگاری پست مدرنیستی و خود ویرانگر نیچه است.
سیاهاندیشی و یأس انگاری شوپنهائر اگرچه ممکن است تا حدودی ریشه در تجربیات زندگی شخصی او داشته باشد، از سوی دیگر همانا محاکات تمام عیار نیهیلیسم خود ویرانگری است که در دوران حیات شوپنهائر در افق ظاهر گردیده و در دوران نیچه تحول و تطوّر و تمامیت نسبی یافته است.
آرتور شوپنهائر در اواخر عمر خود به شهرتی که به آن علاقهی بسیار داشت، دست یافت و سرانجام در سپتامبر ۱۸۶۰ م در گذشت.
نویسنده: شهریار زرشناس
پینویسها:
۱- ذاکر زاده، ابوالقاسم / فلسفهی شوپنهائر / انتشارات الهام / ۱۳۸۶ / ص ۷.
۲- دورانت، ویل / تاریخ فلسفه / عباس زریاب خویی / شرکت سهامی کتابهای جیبی / ۱۳۵۷ / ص ۴۱۲.
۳- منبع پیشین / ص ۴۱۲.
۴-تافه، تامس / فلسفهی آرتور شوپنهائر / عبدالعلی دستغیب / نشر پرسش / ۱۳۷۹/ صص ۱۴ و ۱۵.
۵- Ham / yn,w / Schopenhaure / London / ۱۹۸۰/ p. ۸۵
۶- کاپلستون، فردریک / تاریخ فلسفه از فیشته تا نیچه / داریوش آشوری / سروش و علمی و فرهنگی / ۱۳۶۷ / صص ۲۷۴، ۲۷۵، ۲۷۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست