یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

مشروعیت رای مردم از دیدگاه اسلام


مشروعیت رای مردم از دیدگاه اسلام

آیا چه کسی دعای مضطر درمانده را آنگاه که می خواندش پاسخ می دهد و بدیها را از میان برمی دارد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد

در مورد مشروعیت رای مردم از دیدگاه اسلا م اول باید دید که آیا اسلا م برای مردم حق دخالت در امر حکومت را پذیرفته است و آنگاه راجع به میزان دخالت مردم در امر حکومت صحبت کرد. در مورد حق دخالت مردم در امر حکومت آیات و روایاتی نقل شده است که نشان می دهد اسلا م انسان را صاحب حق و جانشین و خلیفه خدا بر زمین می داند.

از جمله آیات عبارتند از:

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو» و یجعلکم خلفا» الا رض االه مع الله قلیلا ما تذکرون. نمل (۲۷): ۶۲

آیا چه کسی دعای مضطر درمانده را آنگاه که می خواندش پاسخ می دهد و بدیها را از میان برمی دارد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد.

وعدالله الذین»آمنوا منکم و عملواالصالحات لیستخلفنهم فی الا رض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون. نور (۲۴): ۵۵

خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده و اعمال شایسته انجام دهند وعده داده که چنانچه پشتیبان را خلیفه زمین قرار داده جانشینان خویش در زمین قرارشان دهد و دین پسندیده آنان را به همه ادیان تسلط و تملک بخشد.

و البته آیاتی هم وجود دارد که گرچه لفظ خلا فت در آن نیست ولی وارث زمین و آبادانی زمین را به بندگان صالح یا مستضعف واگذار کرده است.

از جمله آمده است:

و لقد کتبنا فی الزبور من بعدالذکر ان الا رض یرثها عبادی الصلحون. انبیا (۲۱): ۱۰۵

و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الا رض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. قصص (۲۸): ۵

خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.

در تمام این آیات مراد از خلا فت و وراثت خلا فت از جانب خداوند و وراثت براساس اراده اوست این خلا فت و وراثت تشریعی است نه تکوینی و شامل حکومت هم می شود بنابراین اگر بپذیریم که خلا فت از جانب خداوند به انسان واگذار شده است لا زمه آن این است که آنان در انجام امور مربوطه به خلا فت که از جمله آنها تدبیر امور حکومتی است مجاز هستند که دخالت کنند.

از این رو از آنجا که اسلا م برای مردم حق دخالت در امور حکومت را پذیرفته حال باید زمینه های دخالت مردم در امر حکومت را مورد بررسی قرار داد دخالت مردم در امر حکومت در پنج زمینه صورت می گیرد که شامل:

۱) تعیین زمامدار

۲) تصمیم گیری های سیاسی

۳) رای مردم در نظارت بر زمامدار و کارگزار حکومتی

۴) کارآمدسازی نظام توسط مردم

۵) عزل حاکم

● نقش مردم در تعیین زمامدار

در اسلا م اولین حکومت توسط پیامبر اکرم (ص) شکل گرفت و بعد ولا یت ائمه آنگاه دوران غیبت را داریم.

ولا یت پیامبر(ص)

پیامبر از نخستین روزهای ورود به مدینه به رتق و فتق امور مردم پرداخت با قبایل و پیروان ادیان مختلف پیمان هایی بست که نشان دهنده آن است که آن حضرت زعامت سیاسی جامعه را برعهده گرفت.

حال سوال این است که آیا رهبری سیاسی پیامبر بخشی از رسالت آن حضرت محسوب می شود یا امری مستقل و خارج از حیطه رسالت است. در پاسخ به این موضوع برخی محققان برای پیامبر سه نقش قابل شدند که یکی از این نقش ها ولا یت و رهبری سیاسی جامعه است در مورد رهبری سیاسی پیامبر در قرآن آمده:

النبی اولی بالمومنین من انفسهم. احزاب (۳۳): ۶

پیامبر نسبت به مومنین از هر جهتی سزاوارتر و احق است.

این مستلزم ولا یت است. چه ولا یت بر مومنین فی نفسه و چه اولویت بر ولا یت در هنگام مواجه با ولا یت های متعدد در عرض هم. بنابراین اولویت پیامبر فقط به مسائل دینی اختصاص ندارد و همه امور دین و دنیای آنان را در بر می گیرد لذا بر مردم لا زم است که از رسول خدا پیروی کنند و از آنچه او باز می دارد دوری کنند و خواسته های او را بر امیال و تشخیص های خود مقدم دارند همچنین در تایید این تفسیر برخی روایات نیز وجود دارد که می گوید مقصود از اولویت مقام فرماندهی و منصب زعامت است.

امام باقر (ع) می فرماید این آیه درباره رهبری و فرماندهی نازل شده است.

بنابراین از مجموع این مباحث می توان گفت خداوند پیامبرش را به رهبری همه جانبه مردم و جامعه اسلا می نصب کرده است. بنابراین پیامبر مشروعیت الهی دارد و مقبولیت پیامبر به نوعی الهی است علا وه بر پیامبر امامان معصوم هم دارای مشروعیت الهی و منصوص هستند آنان به مقام امامت رهبری و ریاست دین و دنیا برگزیده شده اند اما دارای مقبولیت مردمی هستند در این زمینه آیات ذکر شده از جمله:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین. مائده (۵): ۶۷

ای پیامبر آنچه را که از جانب خداوند به تو نازل شد به مردم برسان اگر تبلیغ نکنی رسالت خدایی را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ خواهد کرد.

این آیه به حدیث غدیر و نصب امیرالمومنین به ولا یت ارتباط دارد اما در مورد امام معصوم علا وه بر مشروعیت الهی باید به مقبولیت مردمی هم توجه کرد و این جاست که نقش مردم در تعیین زمامدار بارز می شود زیرا با وجود آنکه حضرت علی (ع) مشروعیت داشت اما چون مقبولیت نیافت تا حدود ۲۵ سال حکومت نکرد و در این راه به زور متوسل نشد.

▪ روایات

در این مورد که امام علا وه بر مشروعیت باید مقبولیت هم داشته باشد در روایاتی از پیامبر نقل شده است اگر علی(ع) را به ولا یت بگمارید او را هدایت یافته ای هدایتگر می یابید.

پیامبر تعیین والی را به مردم نسبت داده یا حتی خود حضرت علی در روز بیعت می فرماید:

ای مردم این امر حکومت و خلا فت از آن شماست و هیچ کس حق ندارد مگر اینکه شما او را به امامت برگزینید.

یا آنگاه که امام حسن به عنوان جانشین علی(ع) به امامت رسید خطاب به معاویه می نویسد:

آنگاه که علی (ع) از دنیا رفت مسلمانان خلا فت را به من سپردند پس از ادامه حرکت باطل خویش دست بردار و در بیعت من که مردم درآن وارد شده وارد شو زیرا تو نیک می دانی که من نسبت به امر خلا فت از تو سزاوارترم.

و این نشان می دهد که تعیین والی حق مسلمانان است و حتی در مورد اینکه کسی بدون رضایت و مشورت مردم به حکومت برسد در روایتی از پیامبر آمده است:

کسی که به نزد شما بیایید و در نظر داشته باشد شما را متفرق و امر امت را غصب کند و بدون مشورت بر مردم حکومت راند باید با او مخالفت کنید.

در این مورد حضرت علی (ع) می فرماید:

آنچه در حکم خدا و حکم اسلا م پس از مرگ یا کشته شدن امامشان بر مسلمانان واجب است که عملی انجام ندهند و دست به کاری نزند و دست یا پا جلو نگذارند و کاری را شروع نکنند پیش از آنکه برای خود پیشوای پاکدامن، آگاه، با تقوی، آشنا به قضا و سنت کار آنان را سر و سامان دهد انتخاب کنند.

در این حدیث راجع به وجوب اختیارو انتخاب مردم و اینکه این اختیار و انتخاب منشا اثر است استفاده می شود اما در رتبه ای پس از اختیار خداوند در شرایطی که امام منصوب در جامعه نیست نظیر عصر غیبت انتخاب مردم همان چیزی است که امامت با آن منعقد می شود.

امام صادق (ع) می فرماید:

ولا یت افراد عادل که خداوند بر ولا یت و حکومت آنان، قبول مسوولیت از سوی آنان و کار برای آنان دستور فرموده فریضه ای از سوی خداوند.

این نشان می دهد که تعیین مسوولیت ولا یت از سوی امت فریضه ای الهی پس تعیین توسط مردم قهرا صحیح و نافذ است.

▪ سیره عملی

پیامبر فرمود فرمانده لشکر زید بن حارثه است اگر کشته شد جعفر بن ابی طالب اگر کشته شد عبدالله بن رواحه اگر او هم کشته شد مسلمانان هر کس را خواستند به فرماندهی خود انتخاب کنند. این جا پیامبر انتخاب امیر پس از عبدالله بن رواحه را به خود مسلمانان واگذار کرده است از این عمل آن حضرت استفاده می شود که چنین شیوه ای صحیح است و امارت با همه احکام و لوازم آن که یکی از آنها لزوم تسلیم و اطاعت است با این شیوه منعقد می گردد.

یا پیامبر می فرماید: هرگز بر سه نفر که در زمین فلا تی زندگی می کنند روا نیست مگر این که از میان خویش یکی را به امارت برگزینند این نشان می دهد که اجتماع بشری جز به وسیله امیر و فرمانده به صلا ح و نظم نمی گراید و نیز در صورت نبودن فرمانده مردم شایستگی چنین انتخابی را دارند.

● نقش مردم در تصمیم گیری های سیاسی

از جمله مباحث دیگر که در حکومت اسلا می مطرح می شود لزوم مشورت در حکومت اسلا می و لزوم پیروی از نظرات مشاوران است که در این مورد بیشترین استناد به آیه ۱۵۹ آل عمران و همچنین آیه ۳۷ و ۳۸ سوره شوری است اما به جز این آیه ها آیات دیگری هم در قرآن کریم راجع به توصیف بعضی از حکومت ها که در آن به مشورت در امور توجه شده است اشاره می شود از جمله درباره ملکه سبا و نحوه تصمیم گیری او در پاسخ به دعوت سلیمان برای پرستش خدا، قرآن کریم پس از اشاره به ارسال نامه سلیمان می فرماید:

قالت یا ایها الملوا افتونی فی امری ما کنت قاطعه امرا حتی تشهدون. قالوا نحن اولوا قوه و اولوا باس شدید و الا مرالیک فانظر ماذا تامرین نمل (۲۷): ۳۲ و۳۳

گفت ای سران کشور در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما (تا به حال) کاری را فیصله نداده ام گفتند ما سخت نیرومند و دلا وریم ولی اختیار کار با توست بنگر چه دستور می دهی.

این آیه نشانگر آن است که در تصمیم گیری های کلا ن ملکه سبا با بزرگان قوم خود مشورت کرده است و البته در این آیه ادب مشاوره را نیز بیان می کند که ملا » با جمله (والا مر الیک) تصمیم گیری نهایی را به ملکه واگذار می کنند.

درباره ساحران قوم بنی اسراییل نیز قرآن به ایمان آوردن آنها اشاره کرد و از مشورت در کار آنان یاد کرده است.

فتازعوا امرهم بینهم واسروا النجوی طه (۲۰) : ۶۲

ساحران میان خود درباره کارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.

به هر حال از مجموع این آیات حسن مشورت در امور مهم به دست میآید.

روایات

پیامبر (ص) می فرماید: آن گاه که فرمانروایان شما خوبان شما باشند و ثروتمندانتان بزرگوارانتان و امور شما در بین شما براساس مشورت باشد روی زمین بهتر است برای شما از درون آن.

در جای دیگر پیامبر(ص) می فرماید: آن کس که طلب خیر کرد ضرر ندید و آن کس که مشورت نمود پشیمان نشد.

و در روایت دیگر می فرماید:

هیچ پشت گرمی محکم تر از مشورت نیست.

یا آن که پیامبر (ص) می فرماید:

هیچ کدام از شما هرگز کاری را انجام ندهد تا آن که مشورت نماید.

حضرت علی(ع) می فرماید:

برترین افراد از نظر مشورت کسی است که از رای مشورت دهندگان بی نیازی ندارد.

حضرت علی(ع) در مورد مشورت و نهی از انجام کارهای بدون مشورت در نهج البلا غه می فرماید:

قبل از تصمیم گرفتن مشورت نما و قبل از آن که پشیمان شوی (از انجام کار) اندیشه کن.

سیره عملی

یکی از مواردی که در مورد شورا می توان مورد استفاده قرار داد سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) در امر مشورت است.

هنگامی که پیامبر به نزدیک بدر رسید خبر حرکت قریش به آن حضرت رسید (مسلمانان به قصد به دست آوردن غنائم قریش حرکت کرده بودند و قصد مصادره اموال کاروان تجارتی را داشتند ولی بعدا از حرکت سپاه مجهز قریش از مکه به سوی مدینه با خبر گشتند) پیامبر با اصحاب خود به مشورت پرداخت به خصوص انصار مورد توجه پیامبر بود زیرا تعهد ابتدایی انصار دفاع از جان و مال پیامبر در مدینه بود که در آن جا سعد بن معاذ ضمن ابراز وفاداری به پیامبر او را در حرکت به سوی دشمن مختار کرد و نهایت اخلا ص و ایمان خود را جلوه گر ساخت و حتی گفته می شود که پیامبر در مورد اسرای جنگ بدر و چگونگی معامله با آنها با اصحاب خود مشورت کرد.

همچنین در غزوه احزاب پیامبر (ص) راجع به تاکتیک جنگ و دفاع با مسلمین به مشورت پرداختند و از آنان در نحوه مبارزه نظرخواهی نمودند در میان پیشنهاد دهندگان سلمان صحابی بزرگوار اشاره به جنگ های تاریخی ایرانیان به مساله کندن خندق اشاره کرد و تقریبا تمام مسلمین با این پیشنهاد موافقت کردند.

حضرت علی(ع) در خطبه ای که در صفین ایراد نمودند می فرماید:

از گفتن سخن حق یا مشورت عدالتآمیز خودداری نکنید زیرا من به تنهایی مافوق آن که خطا کنم نیستم (از من نیز می تواند خطا سر بزند) و از خطا در کارهای خود ایمن نیستم مگر این که خداوند مرا حفظ کند.

● نقش مردم در نظارت بر زمامدار و کارگزار حکومتی

در این مورد باید به عواملی مانند نصیحت و انتقاد از حکومت، اهرم های کنترل مردم و اعتراض علیه حکومت را مورد توجه قرار داد.

از دیدگاه قرآن می توان به نظارت عمومی، شوری و آرای عمومی اشاره کرد.

از نظر نظارت عمومی به این آیه توجه کنید: والمومنون مومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر توبه (۹): ۷۱

و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و باید از میان شما گروهی مردم را به نیکی دعوت کند و به کارهای شایسته وادارند و از زشتی بازدارند.

فخررازی در تفسیر این آیه می گوید این احتمال است که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به دو دلیل به عهده اندیشوران است.

۱) دعوت به خیر: منظور امر به معروف و نهی از منکر است معلوم است دعوت به خیر مشروط به علم به خیر و علم به معروف و منکر است.

۲) اجماع وجود دارد که امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است و اگر چنین باشد بعضی از شما باید این وظیفه را برعهده بگیرد.

به طور کلی شمول این وظیفه برای امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به دولت بیشتر روشن می شود زیرا که ترک این وظیفه موجب مسلط شدن نااهلا ن بر اریکه قدرت ذکر شده است.

و لتکن امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون المنکر آل عمران

باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به کارهای خیر دعوت کنند و به نیکی ها امر نمایند و نهی از زشتی ها کنند.

معروف اعمال صالحی هستند که باید عمل شوند و منکر اعمالی که نباید انجام گیرند خیر عملی است که سودمند باشد چه سود دنیایی داشته باشد چه سود اخروی در این آیه عنوان عام خیر در ابتدا و از آن کلمات معروف و منکر آمده است.

الا مرون بالمعروف والنا هون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین. توبه

مومنان واقعی آنانند که به نیکی امر می کنند مردم را از کارهای زشت باز می دارند و نهی می نمایند و از حدود و اصول الهی محافظت می کنند این چنین مومنانی را بشارت بده.

همچنین در مورد احترام به آرای عمومی در قرآن آمده است:

لقدرضی الله عن المومنین اذیبایعونک تحت الشجره. حجرات

همانا پروردگار از مومنین راضی است آن هنگام که زیر درخت با تو بیعت کردند.

اسلا م به اندیشه ها احترام می گذارد ولی باید دانست که هر اندیشه ای معیار عمل قرار نمی گیرد بلکه اندیشه ای که براساس معیار حقیقت باشد معیار عمل است. بیعت رضوان بیعتی بود که مسلمان ها به خون و جان با پیغمبر بیعت کردند.

همچنین در مورد شورا نیز آمده است:

و امرهم شورا بیهنم. شوری

ایشان که به مشورت با یکدیگر سفارش می کنند.

اولین کسانی که در دنیا منادی شورا بودند چینی ها بودند و این امر غیر از مفهومی است که اسلا م می گوید شورایی که در نظام مارکسیستی متداول است این است که شورا جایگزین مدیریت باشد یعنی مدیریت جمعی به جای مدیریت فردی است و این در حالی است که شورا در اسلا م به معنای نیروی فکری و کمکی است یعنی مدیریت در جای خود به جای اینکه با یک فکر کار کند با ده فکر کار نماید و تصمیم نهایی را مدیر می گیرد شورا به این معنا به صورت یک امر مهم ستون فقرات و مقوم جامعه سیاسی اسلا م است.

▪ روایات:

در روایات نظارت عمومی و مسوولیت همگانی به عنوان نیرومندترین اهرم کنترل قدرت و حفظ سلا مت نظام معرفی شده است و برای تضمین آن از شیوه ها و برنامه هایی بهره گیری شده است از جمله:

۱) گسترش علم در سراسر جامعه اسلا می به عنوان یک وظیفه عمومی.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: چهار وظیفه است که ترک آنها از هیچکدام از افراد عاقل و هوشیار امت پذیرفته نیست مخاطبین پرسیدند آن اعمال کدام است؟ فرمود: عبارتند از: فرا گرفتن علم، حفظ و نگهداری آن، نشر و گسترش آن و عمل به آن.

۲) گسترش آگاهی عمومی و در جریان مسائل و مشکلا ت جامعه قرار گرفتن.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

لطف خدا بر آن کسانی باد که سخنان من را گوش می دهند و آن را خوب می فهمند و سپس آن را به کسانی که نشنیده اند می رسانند چه بسیارند که حاملا ن فقه و مطالب آگاهی بخشند ولی خود از آن بهره معرفتی ندارند و چه بسیارند که علم و معرفت را به دیگران منتقل می کنند ولی آنان که فرا می گیرند از معلمان خود آگاه ترند و از معرفتی که به دست می آورند بهره بیشتری می برند.

۳) دعوت به حق و خیر و ارشاد و هدایت فکری جامعه در زمینه شناخت حق و باطل و نیز خیر و شر که به عنوان وظیفه متقابل همگانی مقرر شده است تا سلا مت جامعه تضمین شود.

۴) خیرخواهی و دلسوزی نسبت به افراد و جامعه و مسوولا ن که در متون اسلا می از آن به نص تعبیر شده است.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

سه مطلب ضروری است که دل هیچ مسلمانی به گریز از آن رضا نمی دهد: رعایت اخلا ص در عمل، خیرخواهی و دلسوزی نسبت به پیشوایان و مسوولا ن و التزام به وحدت است.

پیامبر می فرماید: خداوند هیچ قومی که فردی در بین آنان معصیت کند و قدرت اعتراض به وی را دارند و به وی اعتراض نمی کنند را رها نمی گذارد مگر اینکه پیش از مردن همه آنها را عذاب کند.

حضرت علی (ع) پیش از مردن در نوشته ای به حسنین می نویسند:

امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که بر شما اشرارتان و بدهایتان مسلط می شوند آنگاه خدا را می خوانید (که نجاتتان) دهد ولی دعایتان مستجاب نمی شود.

با چنین مقدماتی می توان امیدوار بود که فریضه امر به معروف و نهی از منکر انجام گیرد و در سالم سازی محیط اجتماعی موثر واقع شود و نظارت عمومی و مسوولیت همگانی تحقق یابد. در این احادیث عمده ترین عامل ظهور پدیده سیاسی طاغوت و استکبار در جامعه و فساد و تباهی و گمراهی در میان مردم ترک این فریضه بزرگ الهی معرفی شده است چنان که از زبان پیامبر می فرماید: زمانی که امت از فریضه امر به معروف و نهی از منکر سر باز زنند در آن هنگام منتظر گرفتاری ها و مشکلا تی باشند که یکی پس از دیگری بر سر امت فرود می آید.

بنا بر حدیث معروف کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته

هر فرد باید خود را در مسوولیت دیگران سهیم بداند و در آن و تصحیح کار دیگران نقش داشته باشد.

▪ سیره عملی

در سیره موارد متعددی از اعتراضات مردم به حاکمان حتی به پیامبر اکرم و امیرمومنان نقل شده است اگرچه آنها عصمت داشتند مثلا اعتراض به پیامبر در نصب اسامه بن زید به فرماندهی سپاه، ابن هشام می نویسد مردم نسبت به فرماندهی او اعتراض داشتند تا جایی که پیامبر اکرم (ص) در حال درد و مریضی به مسجد آمد و بر منبر نشست و فرمود اگر درباره فرماندهی او اشکال دارید درباره فرماندهی پدرش نیز خرده گرفتید در حالی که هم او و هم پدرش برای فرمانروایی سزاوارند.

مالک اشتر از یاران امام علی (ع) به او می گوید ای علی من تو را از اینکه جریر را به سوی جنگ روانه کنی نهی کردم و بر شما از دشمن و فریب وی خبر دادم اگر مرا می فرستادی بهتر بود. در مورد نظارت بر حاکمان که همان امر به معروف و نهی از منکر است در شرایطی که هیچ راهی جز براندازی دولت باطل وجود ندارد در اسلا م امکان قیام و شورش هست برای همین امام حسین (ع) یکی از اهداف خود را در قیام علیه یزید امر به معروف و نهی از منکر اعلا م کرد.

● نقش مردم در کارآمدسازی نظام سیاسی در اسلا م

در این مورد اسلا م دو نکته را مورد توجه قرار داده است یکی بحث اخوت دینی و دیگری بحث تعاون است که هر دوی اینها از اسباب و لوازم مورد نیاز برای کارآمدسازی نظام سیاسی هستند.

انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون. حجرات

در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرد.

در این آیه عبارت مومنان را به کار می برد و نمی توان گفت که فقط شامل مردان می شود. بلکه شامل زنان هم می شود و بحث اخوت دینی فقط جنس مذکر نیست بلکه یک مفهوم عام است.

و یا خداوند می فرماید:

مردم شما در نیکی ها و پرهیزکاری با همدیگر همکاری کنید و در گناهان و تجاوز به حقوق دیگران نباید با هم همکاری کنید.

▪ روایات

حضرت علی (ع) در فرمان معروف خود به مالک می فرماید:

مالک بدان که مردم دو گروه هستند یا برادران دینی تو هستند یا هم نوع و نظیر تو در اصل خلقت انسانی هستند.

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:

از اخوت دینی پنج حق استنباط می شود زیرا برادران دینی چشم یکدیگر هستند و هیچ وقت چشم نباید به ناروا به وجود انسانی گزارش دهد.

از جمله این حقوق: راهنمایی کردن، خیانت نکردن به یکدیگر، ظلم نکردن به هم، فریب ندادن برادر دینی و تخلف وعده نکردن است.

و همچنین در مورد عدم تعاون و همکاری نکردن با ستمگران امام صادق (ع) می فرماید:

روز قیامت منادی ندا خواهد داد کجایند یاران ستمگران.

نمونه های یاران ستمگران: کسانی که لیقه دوات را برای ظالمان فراهم می کنند، یا سر کیسه را برای غارت بیت المال توسط آنها نگاه می دارند یا سر قلم را می تراشند که بتوانند با آن احکام صادر کنند.

▪ سیره عملی

در مورد عدم همکاری با ظالمان وستمگران روایت صفوان معروف است، او شتران خود را برای آنکه هارون الرشید با آن به حج برود به او کرایه داد صفوان راجع به شرعی بودن این عمل از امام موسی کاظم (ع) سوال کرد، امام می فرماید:

آیا کل کرایه را گرفته ای او می گوید خیر فقط نصف کرایه را گرفته ام آن حضرت فرمود آیا می خواهی کل کرایه را بگیری صفوان گفت بله، امام موسی کاظم می فرماید همینکه امیدی به بازگشت یک ستمگر داری باعث می شود که از آن به بعد هر گناهی که آن فرد انجام می دهد تو در آن شریک باشی.

● نقش مردم در عزل حاکم

در مورد عزل حاکم دو موضوع مورد توجه است:

۱) عدم جواز اطاعت از حاکم ستمگر فاسق، در فسق و ستمگری

۲) آیا قیام و مبارزه مسلحانه علیه حاکم فاسق ستمگر جایز است یا نه؟

در مورد موضوع اول یعنی عدم جواز اطاعت از حاکم ستمگر فاسق، در فسق و ستمگری، اطاعت از حاکم فاسق و ستمگر در آن مواردی که به ستم یا معصیت خداوند فرمان براند، نه تنها واجب نیست بلکه جایز نیز نیست وظاهرا اشکالی در این مساله وجود ندارد، در این مورد می توان به آیاتی از قرآن اشاره کرد.

و من یشا قق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتبع غیرسبیل المومنین نوله ما تولی و نصله جهنم و سا»ت مصیرا. نسا

و هرکسی پس از روشن شدن راه حق بر او با رسول خدا به مخالفت برخیزد و راهی غیر طریق اهل ایمان پیش گیرد وی را به همان راهی برگزیده وا می گذاریم و او را به جهنم درافکنیم و چه بد منزلگاهی است.

«ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الا رض ولا یصلحون. شعرا»»

فرمانروایان اسرافگر را پیروی نکنید، آنان که در زمین فساد می کنند و به اصلا ح نمی پردازند.

و قالواربنا انا اطعنا ساداتنا و کبرا»نافاضلونا السبیلا . احزاب (۳۳): ۶۷.

و گویند بارخدایا ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان خود را نمودیم که ما را به راه ضلا لت کشیدند.

▪ روایات:

در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت شده که پیامبر خدا (ص) فرمود:

در معصیت خالق اطاعتی برای مخلوق نیست.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

بر مردم مسلمان لا زم است شنوایی و اطاعت، در آنچه خوشایند یا ناخوشایند دارد، مگر اینکه حاکم به معصیت فرمان راند دیگر شنوایی و اطاعتی نیست.

از عیون به سندخویش از امام رضا (ع) و از پدرانش از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود:

کسی که سلطانی را با آنچه خداوند را غضبناک می کند خشنود کند از دین خدا بیرون رفته است.

▪ سیره عملی

از حضرت علی (ع) روایت شده است که پیامبر خدا لشکری را به ماموریت فرستاد و فردی را به فرماندهی آنان گماشت، آن شخص آتش روشن کرد و به سپاهیان گفت در آن وارد شوید، برخی از آنان خواستند در آن وارد شوند اما دیگران گفتند ما از آتش فرار کردیم، این ماجرا به گوش پیامبر خدا رسید، آن حضرت به کسانی که می خواستند در آتش وارد شوند فرمود:

اگر در آتش وارد شده بودید تا قیامت در آن می ماندید و درباره دیگران به خوبی سخن گفت.

آنگاه فرمود: در معصیت خداوند اطاعتی نیست، اطاعت تنها در کارهای نیک و پسندیده است.

اما در مورد جواز یا عدم جواز قیام و مبارزه مسلحانه علیه حاکم ستمگر فاسق در صورتی که از حاکمی معصیتی سر زند یا پس از آنکه در ابتدا حکومتش مشروع بود، جائر و ستمگر شود چه باید کرد؟

در این مورد گفته شده اگر حاکم مرتکب اشتباه جزئی شود یا از وی معصیتی جزئی که به اصول شریعت و مصالح اسلا م و مسلمانان لطمه وارد نمی آورد صادر شود و اساس عمل و حکم او کتاب و سنت باشد خروج علیه وی نه تنها واجب نیست، بلکه جایز نیز نیست واز مقام خود عزل نمی شود، بلکه اگر احتمال اصرار بر گناه از سوی او برود، واجب است او را نصیحت و ارشاد کرد. اما در مورد وزرا و مدیران و کارگزاران حکومت، شخص حاکم در صورتی که صلا ح بداند می تواند آنان را از منصب خود عزل کند.

اما چنانچه حاکم از موازین اسلا م و اصول عدالت، انحراف اساسی پیدا کند و اساس حکومت خویش را بر استبداد و هوای نفس قرار دهد و مال خدا را مال خود و بندگان خدا را بندگان خود پندارد، یا آنکه مجری خواست های کفار گردد و آنها از این طریق بر سیاست و فرهنگ و اقتصاد مسلمین مسلط شوند و با نصیحت و تذکر نیز دست از حرکت انحرافی خود برندارند و روز به روز به استکبار و سرکشی خود بیفزاید، در این صورت اگرچه ظاهرا خود را مسلمان بداند و به برخی از مراسم اسلا م نظیر نماز و حج و سایر شعایر اسلا می تظاهر کند در این مورد جایز بلکه واجب است برای سرنگونی و خلع او ولو با مبارزه مسلحانه با حفظ مراتب آن اقدام کرد. در مورد وزرا و کارگزاران حکومت اسلا می نیز حکم همین است. ولی باید شکایت انحراف و ستمگری آنان را نزد حاکمی که آنان را نصب کرده است برد، تا اگر او صلا ح دانست آنان را از مقام خود عزل کند.

برای سرنگونی حاکم فاسق ستمگر واجب است زمینه و اسباب آن از قبیل ایجاد رشد سیاسی در مردم، تشکیل دسته ها و احزاب و جمعیت ها و دسته های مختلف، تهیه مقدمات و امکانات و نیروها به صورت مخفی و آشکار (طبق آن چه شرایط ایجاب می کند) همه را آماده نمود. پس اگر با راهپیمایی و تظاهرات نتیجه به دست آمد که مساله تمام است والا باید دست به اسلحه برد.

خداوند در قرآن می فرماید:

لا ینال عهدی الظالمین.بقره

عهد من به ستمکاران نمی رسد

این آیه دلا لت دارد بر این که شخص ستمگر به رهبری مردم که عهد خداوند است گماشته نمی شود و اطلا ق آیه، هم عدم صحت ایجاد حکومت ظلم و هم عدم صحت تداوم آن را شامل می شود.

ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار. هود

به ستمگران تکیه نکنید که آتش شما را فرا خواهد گرفت

بنابراین از آن جا که جامعه نیازمند به دولت و حکومت است تصدی حکومت توسط ستمگر و تکیه بر وی طبق دو آیه شریفه، فوق جایز نیست، پس به ناچار در صورت وجود قدرت باید او را از حکومت خلع نمود تا حکومت عادل و صالحی به جای آن برقرار شود.

ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الا رض ولا یصلحون. شعرا

امر اسرافکاران را اطاعت نکنید. آنان که در زمین فساد نموده و اصلاح نمی کنند.

فاصبر لحکم رتک ولا تطع منهم آثما و اکفورا. انسان

پس به حکم پروردگارت پایدار بمان و گناهکاران و اهل کفران آنان را پیروی مدار.

▪ روایات

روایت شده که پیامبر فرمود:

خداوند هیچ قومی که فردی در بین آنان معصیت می کند و قدرت اعتراض به وی را دارند و به وی اعتراض نمی کنند را رها نمی گذارد مگر این که پیش از مردن همه آن ها را عذاب خواهد کرد.

در الدار المنصور از پیامبر خدا(ص) روایت شده که فرمود:

همانا آسیای اسلا م به زودی به گردش درمیآید پس به آن سو که قرآن می گردد با آن به گردش در آیید چه بسا سلطان و قرآن با یکدیگر می جنگند و از هم جدا می شوند و این که به زودی بر شما پادشاهانی حاکم می شوند که بر شما به نوعی حکم می رانند و بر خودشان به نوع دیگری. پس اگر آنان را پیروی کنید شما را گمراه می کنند و اگر نافرمانی شان کنید شما را به قتل می رسانند. گفتند: ای پیامبر خدا اگر ما آن روز را درک کردیم چه کنیم؟

فرمود: همانند اصحاب حضرت عیسی(ع) باشید که با اره، اره می شدند و بر چوبه دار بالا کشیده می شدند، مرگ در اطاعت خدا بهتر از زندگی در معصیت خداوند است.

در روایت عیون و علل امام رضا(ع) علت قرار دادن امام را منع از فساد و اقامه حدود و احکام بیان داشت و فرمود: اگر برای مردم امام قرار داده نشده بود شریعت به کهنگی می گرایید و دین از بین می رفت و سنت ها و احکام دگرگون می شد و بدعت گزاران بر آن افزوده و ملحدان از آن می کاستند و امر را بر مسلمانان مشتبه می کردند.

▪ سیره عملی

قیام و انقلا ب سید الشهدا امام حسین(ع) علیه یزیدبن معاویه دلیل دیگری است بر ضرورت مبارزه، مسلحانه علیه حاکم فاسق ستمگر با این که یزید به اسم اسلا م و خلا فت پیامبر اکرم(ص) حکومت می کرد و چه بسا شعائری نظیر نماز و حج را نیز به جا میآورد.

امام حسین(ع) یاران خویش و یاران حر را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

ای مردم، همانا پیامبر خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را مشاهده کند که حرام های خدا را حلا ل شمرده، عهد و پیمان های خدا را شکسته، مخالف سنت رسول خدا(ص) رفتار می کند و بر بندگان خدا با گناه و ستمگری حکومت می راند و با کردار و گفتار علیه وی نشورد، بر خداوند رواست که او را به جایگاه همان سلطان ظالم بکشاند.

قیام و انقلا ب زید بن علی بن حسین و خروج وی علیه هشام بن عبدالملک دلیل دیگری است بر جواز مبارزه، مسلحانه علیه حاکمان ستمگر فاسق.

قیام و انقلا ب زید و قداست وی مورد تایید ائمه اطهار(ع) و علمای بزرگوار ما بود در این مورد امام صادق(ع) می فرماید:

اگر فردی از ما آمد و شما را دعوت به قیام نمود، توجه کنید که برای چه چیز قیام می کنید. نگویید که زید قیام کرد، چرا که زید فردی بود عالم و بسیار راستگو و شما را به اطاعت از خویش فرا نمی خواند، بلکه شما را به اطاعت از فرد مورد رضای آل محمد(ص) فرا می خواند و اگر پیروزی می یافت به آن چه شما را بدان می خواند وفا می کرد، او علیه قدرت متمرکزی (سلطنت بنی امیه) شورش کرد، تا آن را در هم بشکند.

نویسنده : پروانه عزیزی

منابع در روزنامه موجود است