جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

هنر و جریان هنر در نگاه استاد علی صفایی حائری ره


هنر و جریان هنر در نگاه استاد علی صفایی حائری ره

استاد صفایی رویکرد خاصی نسبت به جریان هنر داشته اند و تعریف خاص و نگاه بدیعی در این مورد داشته اند که در این نوشتار مختصر در پی آشنایی اجمالی با این امر هستیم

مرحوم استاد علی صفایی حائری از جمله علمایی است که در حوزه ادبیات و هنردارای نظریات بدیع و جالب‌توجهی است که عمدتا در ناحیه شناخت ادبیات و هنر از منظر اسلامی و حتی فلسفه هنر مدرن امروزی مطرح شده است. ایشان با تسلطی که بر منابع اسلامی داشته‌اند و همچنین آشنایی بسیار عمیق با ادبیات و هنر معاصر توانسته‌اند علاوه بر حضور در عرصه تخصصی شعر و هنر به نقد و بررسی مبانی نظری و جریان‌شناسی هنر امروز ایران و معاصر جهان بپردازند.

استاد صفایی رویکرد خاصی نسبت به جریان هنر داشته‌اند و تعریف خاص و نگاه بدیعی در این مورد داشته‌اند که در این نوشتار مختصر در پی آشنایی اجمالی با این امر هستیم. هنر در تعبیر ایشان دو جریان دارد، یکی در درون هنرمند و دیگری در دل تاریخ. ایشان می‌فرمایند: “پیش از بررسی جریان تاریخی هنر، به تحلیل تولد هنر در وجود هنرمند می‌پردازیم. چون این تولد و این جریان در هر مرحله از تاریخ شکل می‌گیرد و تاریخ هنر را شکل می‌دهد. این جریان می‌تواند توضیحی برای جریان تاریخی هنر باشد که چگونه هنر شکل گرفت و تا امروز پر کشید. هنر چگونه آغاز می‌شود؟ در هنرمند چه می‌گذرد که به یک اثر هنری ختم می‌شود؟

ایشان توجه خاصی به جریان هنر در هنرمند دارند و قناعت به وضع موجود را عامل کشته شدن و ریشه‌کن شدن هنر می‌دهند. به تعبیر ایشان کسی که از وضعش راضی است هنرمند نمی‌شود. یعنی نارضایتی، یعنی بیشتر و بهتر خواستن، سنگ اول ساختمان هنر است. “بدون این خواست بیشتر و بهتر هنر مفهومی ندارد. لااقل این نارضایتی می‌تواند از گذشت زمان و سرعت آن باشد. چون این شتاب هنرمند را بر آن می‌دارد تا آنچه را که هست و با شتاب می‌گذرد،‌تثبیت کند. به فنای بقا بدهد یا لااقل به سوی تثبیت آن گامی بردارد...این احساس نارضایتی از آنچه که هست گاهی به تثبیت زمان و لحظه‌ها و گاهی به هجرت و کوچ و طرح دنیایی دیگر راه می‌برد. هنر با بیشتر خواستن و بهتر خواستن با این طلب آغاز می‌شود. این طلب، تمرکز می‌آورد واین تمرکز، حساسیت ودرک بیشتر و شعور عمیق‌تر را شکل می‌دهد و در این لحظه‌هاست که حرف‌ها در عین نقلی بودن و حقیقی بودن، برای ما که می‌شنویم معنای دیگری می‌یابد و با احساس عادی ما تفاوت پیدا می‌کند... در حالی که هنرمند دراین لحظه‌های طلب و تمرکز وشعور، بدون توجه به حجاز و تشبیه و حتی بدون توجه به تخیل خودش اینها را می‌فهمد...”

به بیان استاد صفایی آنچه که هنر را و شعر را از زبان ساده و نقل جدا می‌کند، وزن و یا صورت‌های خیال آن نیست، که این شعور و احساس آگاه است که از حساسیت و تمرکز و طلب و نارضایتی هنرمند، از آنچه که هست برخاسته است و بر این اوج نشسته است. “اگر این احساس نارضایتی و این طلب و این بیشتر خواستن، به درک دنیای بهتر راه نیابد، تمامی هنر او می‌شود آه و ناله و یاس ولی آنجا که درک این دنیا و رسیدن به این دریچه نور و این سرزمین مطلوب میسر شد، هنر یک گام دیگر برداشته و یک مرحله بالاتر را طی کرده است... همان‌طور که طلب به تمرکز و حساسیت و شعور می‌رسد و زبان هنر شکل می‌یابد. همین‌طور این طلب به حرکت، به قرب، به لقا، به شهود، می‌رسد و روح و احساس هنر شکل می‌گیرد که در اینجا جریان حساسیت و شعور، زبان هنر را و قرب و شهود، احساس و روح هنر را می‌سازد و این شهود چیزی جدا از استدلال و تجربه است و همین‌ است که هنر در زبان و در احساس از علم و فلسفه جدا می‌شود و به عرفان گره می‌خورد و یا به چیزی که براساس شهود قرار بگیرد، چون استدلال و تجربه اگر کارسازی داشته باشند، در مراحل پیش از طلب و در دنیای آگاهی ومعرفت، باید به کار مشغول شوند که طالب عاشق از ادراکات تجربی و استدلال‌های لازم سرشار است و این همه را در خود به عشق و طلب و احساس و عاطفه تبدیل کرده است. در بیان استاد صفایی هنر با زبان خاص خود و روح حاکم برآن به دنبال طلب و درک دنیای بهتر به طرح این دنیا می‌پردازد و طرح این دنیا یا در لباس تنوع است و یا در جلوه تحرک که این دو طرح همیشه در تولد هنر و در جریان تاریخی هنر نمودار است، تا حدی که امروز این تنوع سرتاسر هنر غرب را نقاشی کرده و هنر را بی‌‌تشخص و بی‌ثبات ساخته است. “فرار از دنیای موجود و درک دنیای مطلوب، همیشه بدون خطر نیست و در اینجا هنری که از ابتذال روزمرگی سربر کشیده، به ابتذال تنوع مبتلا می‌شود... طلب، تمرکز، شعور، شهود و طرح، محتوای هنر را می‌سازد... این محتوا برای مدتی در ذهن هنرمند می‌لولد و همچون جنینی انتظار لحظه تولد را می‌کشد.” در پایان ایشان معتقدند که هنرمند پس از تمامی آن مراحل در هنگام تولد هنرش و در لحظه زایمانش، باید امکاناتی را که خود در اختیار دارد و با تمرین‌ها و تجربه‌هایی که از پیش در آن کار کشته شده و همچنین شرایط اجتماعی مخاطب‌هایش را در نظر بگیرد... که این شرایط بر سبک و شکل هنر او اثر می‌گذارد.

به هرحال ایشان هنرمند را اولین و مهمترین عامل ایجاد هنری درخور و کامل و متناسب می‌دانند و تربیت هنرمندان صالح و دارای مشخصات ذکر شده را قدم اول در این راه بر می‌شمرند.

سید رضا علوی