جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فكر نمی كردم این طور باشد


فكر نمی كردم این طور باشد

تصویری كه از ایران سال های دور اوایل قرن نزد جهانیان وجود شد در هاله ای از خیال و واقعیت تنیده شده بود در یادداشت ها, سفرنامه های متعددی كه منتشر شده نمایی از ایران را می بینیم كه تلفیقی از وضعیت نامناسب بهداشت, بیابان های وسیع, شكوه كوهستان ها, تغذیه غیراصولی, میهمان نوازی و صحنه های غریبانی است كه می پنداشتند در مركز ثقل تمدن جهان قرار دارند

«ایرانیان عادت ندارند در منزل خود حمام بگیرند... هیچ مقررات ثابتی در مورد تعویض آب خزینه وجود ندارد. ورقه چربی جمع شده روی آب، روزی سه مرتبه و لجن كف آن روزی یك مرتبه صبح به صبح خارج می گردد... هر كس می تواند از حمام استفاده كند. اگر مبتلا به سفلیس یا كچلی است یا دوران نقاهت تیفوس را می گذراند. كسی نیست كه از حمام گرفتن او جلوگیری كند» عصبانی نشوید. این بخشی از گزارش هیأت اعزامی اداره صحیه جامعه اتفاق ملل است كه در سال ۱۳۰۳ تهیه شد. شاید ایراد ما این است كه سعی می كنیم همیشه پنجره های خوب را باز كنیم.

تصویری كه از ایران سال های دور (اوایل قرن) نزد جهانیان وجود شد در هاله ای از خیال و واقعیت تنیده شده بود. در یادداشت ها، سفرنامه های متعددی كه منتشر شده نمایی از ایران را می بینیم كه تلفیقی از وضعیت نامناسب بهداشت، بیابان های وسیع، شكوه كوهستان ها، تغذیه غیراصولی، میهمان نوازی و صحنه های غریبانی است كه می پنداشتند در مركز ثقل تمدن جهان قرار دارند.

«هارولد اف وستون» یك آمریكایی بود كه در سال های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ همراه نیروهای انگلیسی ژنرال دنسترویل از بین النهرین وارد خاك ایران شد. او در بخشی از یادداشت های خود می نویسد: «به منزل یا مسافرخانه كنار جاده و سالن پردود و بزرگ آن داخل شدیم، یك سكوی پهن برای نشستن وجود داشت كه با گلیم های زمخت و ناهموار پوشیده شده بود. میهمانان به گونه ای انكارناپذیر از گدایان تشخیص دادنی نبودند، فضای قهوه خانه انباشته از رایحه كرخت كننده و سرگیجه آور افیون بود. اثر ماده مخدری كه مایه ننگ مردم ایران امروز است. بعضی ها داشتند قلیان می كشیدند، هر كدام یك یا دو پك عمیق می زدند و لوله مارپیچ طولانی قلیان را كه دهانه ای مستعمل و آلوده داشت به یكدیگر تعارف می كردند.»هر چند امثال این آمریكایی نمی توانستند زیبایی های نهفته در ایران را نیز كتمان كنند: «یكی از زیبایی های جادویی ایران این است كه به طور مداوم تضادهای نامنتظر باشكوهی را در اطراف خود مشاهده می كنید. مثلاً خنكای دلپذیر و مطبوع باغی سبز، حرارت سوزاننده دشت لم یزرع را در هم می شكند. منظره پرابهت قله ای پربرف، هنگامی كه شما در غبار راه به كندی و ملال و باتحمل ۱۱۰ درجه فارنهایت، طی طریق می كنید چشم هایتان را نوازش می دهد و گنبد چندرنگ مینایی یك مسجد به قدری زیبا و آرامش دهنده است كه خانه های خشتی و ویران اطراف را به كلی از خاطر می برید.»

گمان می برد در چادر زندگی می كنیم

نمی توان گفت ما اكنون در دوران طلایی صنعت توریسم قرار داریم. آخرین اظهارنظر مقامات رسمی به كمبود هتل ها و مراكز اقامتی بازمی گردد. درآمد ایران از صنعت توریسم بسیار ناچیز است و درست در همسایگی ما تركیه قرار دارد كه سالانه سود هنگفتی از طریق جذب جهانگردان به دست می آورد. اگر افرادی چون «هارولد اف.وستون» ایران را در مجموع كشوری عقب مانده می دیدند مشكل كنونی چیز دیگری است. یكی از مهمانان چهارمین دوره بازی های زنان مسلمان كه هفته گذشته در تهران به پایان رسید چیز عجیبی می گفت: «راستش را بخواهی تصور می كردم به كشوری می روم كه مردمش در چادر زندگی می كنند. زنانش در كنج خانه ها و پشت درهای بسته وظیفه ای جز زاییدن ندارند و فضا بشدت پلیسی است اما حالا می بینم چقدر ابله بوده ام!»

هر چند تصوری كه وی از كشورمان داشت نشان دهنده دور بودن او از حداقل مطالعات پیرامون ایران است ولی واقعیتی انكارنشدنی درون خود مستقر دارد.

به پاسخ های توریست ها در چند سال اخیر دقت كنید. وجهه ای مشترك در بین تمامی آنها وجود دارد كه باگفتن چنین جمله ای بیانش می كنند: «اصلاً فكر نمی كردم ایران اینگونه باشد، حالا نظرم عوض شد.»

آیا ما در تمام سال های گذشته همین قدر كار كرده ایم كه مسافران ورودی به این نتیجه برسند كه طور دیگری در مورد ایران فكر می كرده اند؟ چه عواملی چنین تفكری را در ذهنشان ملكه كرده؟ آیا می توان به راضی كردن تك تك مردم كره زمین برای سفر به ایران و عوض شدن نظرشان دل بست؟

* این گزارش می توانست با نگاهی به آمارتوریست هایی كه ایران را انتخاب كرده اند ادامه یابد ولی به نظر می رسد در این حوزه قبل از بررسی های آماری و صحبت مسؤولان به یك رفرم همه جانبه نیاز داریم. هرچند اتفاقاتی دارد می افتد. تور اروپایی شكوه هخامنشیان می تواند یك قدم باشد كه چندی است برداشته شده ولی كافی نیست. دنیا باید ابتدا نظرش را در مورد ایران عوض كند تا به جای حیران شدن از نظرش پیرامون ایران در سفر به كشور به چیزهای دیگر دقت كند. خانم شندی الشوفی، دختر جوان سوریه ای كه برای سفر چند روزه به تهران آمده بود می گفت: «هتل محل اقامت من روبروی رشته كوه های البرز است. این طبیعت بی نظیر است آن هم در وسط پایتخت. باورم نمی شود ایران چنین مناظری داشته باشد، حال آنكه قبلاً فقط در مورد دود و ترافیك و جمعیت زیاد آن شنیده بودم» اما حتی شندی هم همان جمله معروف را می گوید: «تصورم چیز دیگری بود.»

ما چه كرده ایم؟ بسیاری مردم دنیا برای شناختن كشوری كه به سرزمین چهارفصل مشهور است هنوز هم به نوشته های امثال هارولد رجوع می كنند. نوشته هایی كه حدود ۸۰ سال پیش به رشته تحریر درآمده اند. اگرنه چرا هنوز باید جمله كلیشه ای «فكر نمی كردم ایران...» را بشنویم؟

راهی برای شكست آن قاب

امید حالا ۳۰ ساله است. سالی یك بار به تركیه می رود. جالب آن كه اسامی بسیاری از اماكن تاریخی و توریستی این كشور را می داند.

ایرانیانی كه دبی را به عنوان مكانی برای تفریح یا سیاحت انتخاب می كنند نیز كم نیستند. روزانه حدود ۳۰ پرواز از ایران به مقصد دبی انجام می شود كه اگر متوسط ظرفیت هر پرواز را ۲۵۰ نفر در نظر گرفته و فرض كنیم هر مسافر حداقل ۱۰۰۰ دلار با خود خواهد برد روزانه رقمی حدود ۷ میلیون دلار از ایران وارد دبی می شود. این در حالی است كه ما هنوز زیبایی درونی كشور خود را نمی شناسیم. شاید در چنین فضایی انتظار داشتن از بیگانگان چندان منطقی نباشد. آمارها نشان می دهد در سال ۸۳ كمتر از یك میلیارد دلار از طریق صنعت توریسم درآمد داشته ایم و در مقابل به رقمی بیش از ۱۱ میلیارد دلار برای تركیه ای ها برمی خوریم. برخی كارشناسان معتقد هستند به عنوان مثال ورزش می تواند بخشی از برنامه های جذب توریست را عملی كند. آمارها نشان می دهد اگر درست عمل كنیم می توانیم در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان، حدود ۵ میلیارد یورو از محصولات هنری - فرهنگی كشورمان را بفروشیم و هزاران هزار نفر از مردم جهان را برای آمدن به ایران تشوق كنیم.»

... و این فقط یكی از صدها راه پیش روی ماست تا تصویری مانند آنچه كه در اوایل قرن گذشته در مورد ایران از سوی مسافران غربی ارائه می شد، در هم شكند.

وفا شمس