یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
خاطره
سالِ گذشته من مدتی را در « ت » گذراندم، در گراند هتل كه در انتهای دوردستِساحل، رو به دریا قرار داشت. به دلیل دود و بخاری كه از آشپزخانهها و آبهای ماندهبرمیخاست و ابتذال مجلل پردههای نقشداری كه تنها شیء متفاوتِ روی دیوارهایلخت خاكستری بود و تزئینات این تبعید را كامل میكرد، سخت دلتنگ بودم؛ آنگاهروزی همراه با تندبادی كه خبر از توفان میداد، در راهرویی به سوی اتاقم قدمبرمیداشتم كه بوی نادرِ دلاویزی درجا میخكوبم كرد.
دریافتم كه نمیشود از ماجراسردرآورد، اما بو، آن چنان پرمایه و آن چنان به نحوی پیچیده گلستانی بود كه به گمانمتمامی باغهای گل و گلزارها را لخت كرده بودند تا چند قطره از آن عطر تولید كنند. اینبركتِ نفسانی آن چنان نیرومند بود كه زمانی دراز پابهپا كردم بی آن كه پیش بروم؛ آنسوی شكافِ دری نیمهباز كه تنها راه خروجِ آن بوی مست كننده بود اتاقی یافتم كه بهرغم یك نگاهِ آنی، حضور شخصیتی بس متعالی در آن احساس میشد.
چگونه مهمانیمیتوانست در دلِ چنین هتل تهوع آوری، محرابی چنین پاك به خود اختصاص دهد، بهخلوتگاهی چنین مهذب تكامل بخشد و برج عاجی منزوی از رایحه دلاویز برپا كند؟ صدای پاهایی، ناپیدا از سرسرا و پیشتر از آن، حرمتی تقریباً مذهبی مانعم شد كه باآرنج در را بازتر كنم. به یكباره، بادِ خشمگین، پنجره فكسنی راهرو را درهم شكست،بادی شور با موجی گسترده و تند به درون وزید و آن عطر گلستانی غلیظ را بیآن كه بهكلی در خود غرق كند، در هوا پراكنده كرد.
من هیچ گاه مقاومت ظریف آن عطرِ اصیل را از یاد نخواهم برد كه با جان مایه خود بربوی آن باد گسترده فائق آمد.
وزش باد، درِ اتاق را بسته بود و به ناگزیر به طبقه پائین رفتم.اما حاصلِ بخت و اقبالِ بد و آشفته این بود: وقتی درباره ساكنان اتاق ۴۷ (چون آنموجودات گزیده نیز مثل دیگران شماره داشتند) پرس و جو كردم، تنها اطلاعی كه مدیرهتل توانست پیدا كند، مشتی اسمِ آشكارا مستعار بود. تنها یك بار صدای متین و لرزان وموقر و آرام مردانهای را شنیدم كه گفت «ویولت»، و صدای آهنگین فوق طبیعی زمانهایرا كه پاسخ داد «كلارنس». به رغم این دو نام انگلیسی، بنا به گفته كاركنان بومی هتل بهنظر میرسید كه غالباً به زبان فرانسوی حرف میزنند - و بی هیچ لهجه خارجی.
چون غذایشان را در اتاقی خصوصی میخوردند، نمیتوانستم ببینمشان.
تنها یكبار، در طرح و خطوطی محو، آن چنان به نحوی روحانی نمایان، آن چنان به نحوی یگانهمشخص كه در ذهنم به صورت یكی از متعالیترین مظاهر زیبایی باقی مانده است، زنیبالا بلند را دیدم كه از نظر دور میشد، چهرهاش گریزنده، اندامش لغزان در روپوشیدراز و پشمین به رنگ قهوهای و صورتی.
چند روز بعد، همان طور كه از پلكانی كاملاً دور از آن راهروی اسرارآمیز بالامیرفتم، بوی خوش خفیفی، به طور قطع همانند همان بوی بار اول را حس كردم. بهسمت راهرو پیش تاختم و همین كه به آستانه در رسیدم، هجومِ همان عطرهای وحشیكه مثل موجودات زنده میغریدند و مردم پرمایهتر میشدند، كرختم كرد. از میانِ درِكاملاً گشوده، آن اتاق بیمبلمان انگار دل و رودهای بیرون ریخته بود. چیزی حدودبیست شیشه كوچك شكسته روی پاركت كف اتاق، آلوده به لكههای خیس، پخش و پلابود.
مستخدم بومی كه داشت كف اتاق را كهنه میكشید گفت «امروز صبح رفتند.عطردانها را شكستند تا كسی از عطرشان استفاده نكند، نمیتوانستند همه را درچمدانهایشان كه انباشته از اجناسی بود كه از این جا خریده بودند جا دهند. چه وضعبلبشویی!» من یكی از عطردانها را كه هنوز چند قطرهای در آن مانده بود قاپیدم. اینقطرهها كه از چشم آن مسافران مرموز دور مانده بود، هنوز اتاقم را عطرآگین میكنند.
من در زندگی ملالآور خود، روزی از عطرهای تراویده از دنیایی كه آن قدر دلاویزبود مست شدم. اینها منادیان زحمت افزای عشق بودند. ناگهان خود عشق آمده بود، باگلهای سرخش و فلوتهایش، تندیسگر، كاغذین جامه، دربسته كه هر چیز پیرامونخود را معطر میكرد. عشق با تندترین نَفَسِ اندیشهها درهم آمیخته بود، نَفَسی كه بی آنكه عشق را تضعیف كند، لایتناهیاش كرده بود. اما من از خود عشق چه میدانستم؟ آیامن، به نوعی به رازش پی برده بودم؟ دربارهاش آیا چیز دیگری میدانستم جز آن عطراندوهش و بوی عطرهایش؟ آنگاه، عشق رفت و عطرها از عطردانهای خرد شده، باغلظت نابتری بیرون تراویدند. رایحه یك قطره تضعیف شده، هنوز كه هنوز استزندگیام را بارور میكند.
مجموعه كاملِ داستانهای كوتاه مارسل پروست با ترجمه یوآخیم نویگروشل در آوریل سال ۲۰۰۱ از سوی انتشارات كوپراسكوایرپرس انتشاریافت. داستانِ كوتاهِ كوتاهِ «خاطره» كه پیش از آن یعنی تا همین دو سالگذشته به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر نشده بود، نخستین بار در اینمجموعه به چاپ رسیده است.
مارسل پروست
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران شورای نگهبان انتخابات دولت مجلس شورای اسلامی حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم امیرعبداللهیان حسن روحانی دانشگاه تهران
تهران شهرداری تهران قتل هواشناسی سیل فضای مجازی سامانه بارشی سازمان هواشناسی باران آموزش و پرورش یسنا هلال احمر
خودرو قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو یارانه قیمت طلا بانک مرکزی مسکن دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون سینمای ایران نمایشگاه کتاب دفاع مقدس صدا و سیما رهبر انقلاب مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس آمریکا روسیه اوکراین نوار غزه انگلیس یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید مهدی طارمی لیگ برتر سپاهان جواد نکونام بارسلونا باشگاه استقلال بازی علی خطیر
باتری گوگل اپل آیفون تبلیغات ناسا عکاسی مایکروسافت
ویتامین کاهش وزن دیابت خواب بیمارستان سلامتی چای افسردگی توت فرنگی فشار خون چاقی آلرژی