پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تب تند سینما نرفتن در تعطیلات تابستان


تب تند سینما نرفتن در تعطیلات تابستان

این روزها اغلب تهیه کنندگان سینما از کمبود استقبال مردم از فیلم های در حال اکران شکوه سر می دهند و دست اندرکاران امر به دنبال آسیب شناسی این پدیده در مقایسه با سال های قبل هستند

این روزها اغلب تهیه کنندگان سینما از کمبود استقبال مردم از فیلم های در حال اکران شکوه سر می دهند و دست اندرکاران امر به دنبال آسیب شناسی این پدیده در مقایسه با سال های قبل هستند.

بحران کمبود مخاطب سینما رو، روز به روز چنان ضربه خود را بر اقتصاد سینما وارد می کند که این روزها اکران کمدی های پرزرق و برق هم نتوانسته مخاطبین بیشتری را به سالن های سینما بکشاند. از سوی دیگر سینماداران تهران با افتتاح پردیس های سینمایی جدید (که این امر توسط شهرداری در چند نقطه تهران صورت گرفته) از این وضعیت اظهار نگرانی می کنند چرا که این پردیس ها علی رغم دسترسی آسانتر مردم به سالن های سینما، نتوانسته باعث افزایش مخاطب سینما شود و تنها باعث پخش شدن مخاطبان در سطح شهر و کم شدن فروش بلیط هایشان نسبت به گذشته شده است. به عنوان مثال مخاطبی که تا قبل از افتتاح این پردیس ها به سینماهای مرکز شهر می آمد و باعث رونق سینماهای پر قدمت شهر می شد اکنون برای دیدن فیلم مورد نظر خود به نزدیکترین پردیس سینمایی نزدیک محل زندگی خود مراجعه می کند. این امر گرچه به نفع مردم اما تا کنون به زیان سایر سینماداران بوده است.

با این حال افول مخاطب سینما نمی تواند تنها به یک یا دو دلیل باشد و به نظر می رسد مجموع چند علت عمده باعث شده تا با سیر نزولی این امر در سینمای کشورمان مواجه شویم. در این گزارش به دلایل عمده این امر از دید نگارنده ، مردم و سینماگران اشاره می کنیم:

۱) افت کیفی فیلم های سینمایی و عقب بودن آنها از جامعه

یک دهه پیش مردم شاهد اکران فیلم هایی بودندکه با شرایط روز جامعه ارتباط تنگاتنگی داشت. فیلم هایی که اغلب مسایل روز جامعه، سیاست، خانواده و جوانان به عنوان نسب بلوغ یافته پس از انقلاب را در بر داشت و یا با نگرش های فلسفی، عرفانی و دینی ساخته و پرداخته می شد. حتی گریز به دفاع مقدس در فیلم هایی چون آژانس شیشه ای گریزی به روز شده با اما و اگرهای آن دوران بود. آنچه دیده می شود دقیقا بالعکس سینمای زمان حال ماست. سینمایی که حتی ژانر دفاع مقدس آن نیز (که در جشنواره فیلم فجر گذشته به نمایش درآمد) چنان تاریخ مصرف گذشته است که به هیچ وجه دغدغه شرایط حال جامعه ما را ندارد.

گرچه آمار فیلم های توقیفی در سال های گذشته قابل چشمپوشی نیست اما همان فیلم هایی که در آن دوران رنگ پرده را به خود دیدند از میدان بازی به فراخور زمان خود برخوردار بودند به طوریکه مخاطب را از هر قشری به طور مستمر به سینما دعوت می کرد. به جرآت می توان گفت فیلم های کمدی و سینمای بدنه آن دوران به مراتب از کیفیت و شعور بالاتری نسبت به کمدی های چند سال اخیر برخوردار بوده است.

اکنون با گذشت زمان و گذشت یک دهه از قرن بیست و یک میلادی، با تغییر شرایط اجتماعی انتظار نابجایی است که زمان به جلو رود و سینما به عنوان مدیومی گسترده در کشور ما افول کرده و به عقب برگردد. مع الوصف مخاطب کلان شهرهایی چون تهران ترجیح می دهد به عوض رفتن به سینما و تحمل ترافیک و صرف وقت و پول برای تماشای فیلم های کسل کننده در خانه بنشیند و اوقات خود را به طرق دیگری پر کند. شاید معضل تنزل کیفی فیلم های سینمایی نسبت به سطح توقع مردم، عمده ترین دلیل کاهش مخاطب سینما نسبت به گذشته باشد.

۲) ظهور و ارتقای شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و پخش سریال های متنوع از این شبکه ها

اکنون با هزینه ای اندک دسترسی به صدها شبکه تلویزیونی در اقصی نقاط جهان کار ساده ای است به طوریکه پخش برنامه های متعدد و متنوع، هر روز و هرشب چنان مخاطب را درگیر خود می کند که مجالی برای ماندن در صف فروش بلیط سینماها باقی نمی ماند. شبکه ماهواره ای فارسی ۱ و برخی دیگر از شبکه های ماهواره ای که طی یک سال گذشته اقدام به پخش سریال هایی از کشورهای آمریکای جنوبی، کره جنوبی و آمریکا کرده است طبق آمارهای اعلام شده ۳۰ الی ۳۵ میلیون مخاطب ایرانی را جذب خود نموده و این موضوع از بارزترین مصداق های این امر است.

تنوع محتوایی و تصویری و حجم وسیع پخش سریال ها از این شبکه چنان است بسیاری ترجیح می دهند در روزهای گرم تابستان در خانه خود به تماشای بی دردسر این سریال ها بنشینند تا اینکه برای دیدن فیلم به سمت سینما روانه شوند. گرچه جای بحث بروز شبکه هایی چون فارسی ۱ در این مجال فراهم نیست اما به نظر می رسد امثال چنین شبکه ای با اهداف خاصی طرح ریزی شده به طوریکه زیرلایه و بستر خانواده های فارسی زبان را هدف خود قرار داده و قطع کردن فرکانس آن تنها راه حلی کوتاه مدت و آنی است.

اضافه بر شبکه های ماهواره ای که امروزه حجم وسیعی از مردم را جذب خود ساخته، حجم وسیع استفاده از مدیا به شیوه اینترنت توسط کاربران ایرانی، نشان دهنده کشش این رسانه ها و رجحان آن بر سینما رفتن از دید شهروندان ایرانی است که عمده دلیل آن دسترسی آسان، هزینه های مناسب و حجم وسیع اطلاعات است.

۳) افزایش قیمت بلیط سینماها

مدتی است که نرخ بلیط سینما از رقم ۲۰۰۰ تومان به ۴۰۰۰ تومان افزایش یافته و این افزایش قیمت تعداد زیادی از خانواده ها را از سینما دور نگاه داشته است. شاید امید می رفت دو برابر شدن قیمت بلیط سینما از سال گذشته تا سال جاری باعث افزایش درآمد کسب شده از اکران فیلم ها شده و سینماداران و تهیه کنندگان را به رضایتی نسبی برساند اما به عکس بخش زیادی از مخاطبان سینمارو به دلیل موازنه غیر منطقی تورم در جامعه از گردونه حذف شدند.

۴) بازار پر رونق فیلم ها و سریال های آمریکایی

اکنون با دسترسی آسان و کم هزینه به هزاران قسمت از سریال های آمریکایی و جدیدترین فیلم های سینمای جهان علی الخصوص هالیوود، مخاطب کمتر به سوی سالن های سینما برای تماشای فیلم های داخلی -که با خط قرمزها و چارچوب های خاص خود همراه است- کشیده می شود. اکنون با دیدن سریال هایی چون ۲۴، لاست، فرار از زندان و... و مشاهده دی وی دی فیلم های اکران روز جهان، به جهت توقعی که در مخاطب به سبب جنس داستان و فضا پس از تماشای این فیلم ها ایجاد می شود، نمی توان انتظار استقبال گسترده مردم از سینما را داشت.

۵) کمبود سالن سینما

در کشور ما به طور تقریبی به ازای هر ۳۵۰ هزار نفر یک صندلی سینما وجود دارد! این آمار در حالیست که کشور ما خود دارای صنعت سینما است حال آنکه در بسیاری از کشورها که صاحب صنعت سینما نیستند و فیلم های اکران شده در سینماهایشان فیلم های خارجی و اغلب هالیوودی است، این نسبت دو یا سه رقمی است. به عنوان مثال تعداد سالن های سینما در کشور ۴/۵ میلیون نفری سنگاپور تقریبا برابر تعداد سالن های سینما در کشور ۷۰ میلیونی ما است!

همانطور که عیان است بسیاری از شهرهای بزرگ نظیر سمنان، شاهرود، دزفول و.. از داشتن حتی یک سالن سینما نیز بی بهره اند و کلان شهرهایی چون مشهد، اصفهان، تبریز و بسیاری از مراکز استان ها تعداد انگشت شماری سالن سینما دارند.

درحالی که کمتر از ۳۵۰ سالن سینما در کشور وجود دارد حدود نیمی از این سالن ها در تهران قرار دارد و الباقی میان ۶۰ میلیون جمعیت خارج از تهران تقسیم شده است. با این اوصاف همین تعداد محدود فیلم تولید شده در سال به علت تعداد سالن کمی که برای اکران در اختیار می گیرند فروش قابل توجهی نداشته و چرخه اقتصاد سینما ناچار به رکود یا افول می افتد.

قطعا ساختن سالن ها استاندارد سینما در شهرستان ها تاثیر بسزایی در افزایش جذب مخاطب خواهد کرد.

● نگرانی از فروش کم فیلم ها

مرور اظهار نظر جمعی از سینماگران در باب این موضوع می تواند زوایای دیگری از عدم استقبال مردم از فیلم های اکران شده را نشان دهد. سیدجمال ساداتیان تهیه کننده فیلم های سینمایی "چهارشنبه سوری"، "دایره زنگی"، "به رنگ ارغوان" و "هفت دقیقه تا پاییز" ضمن ابراز نارضایتی از فروش فیلم ها و فروش متوسط دو اثر اخیر خود در این باره می گوید: به عنوان مثال باید دید مردم به چه دلیل از فیلمی چون "به رنگ ارغوان" که چند سال توقیف بوده و بالطبع باید کنجکاوی و حساسیت بیشتری از مخاطب بطلبد استقبال متوسطی می کنند. فیلمی که در جشنواره فیلم فجر افتخارات زیادی کسب می کند و کارگردان آن کارگردان صاحب نامی است.

اکنون وضعیت سینمای ما به شکلی است که حتی بازیگران ستاره نیز رقم فروش فیلم را بالا نمی برند و حتی فیلمی مثل "هفت دقیقه تا پاییز" که ستاره های سرشناس سینما در آن حضور دارند با فروش متوسطی همراه است.

مصطفی رزاق کریمی مستند ساز و کارگردان فیلم سینمایی "حس پنهان" می گوید: سینمای ما در حال حاضر بسان مریضی است که در بیمارستان بستری شده و دکترها به جای مداوای آن هریک نقشه ای برای نابودی اش کشیده اند. بهتر است بگذاریم همین جسم نیمه جان هم باقی بماند و آن را مداوا کنیم. اکنون با ظهور شبکه هایی مثل فارسی ۱ -که برنامه ای از پیش طرح ریزی شده است- مردم به جای رفتن به سینما پای سریال های این شبکه می نشینند.

اصغر هاشمی کارگردان سینما و تلویزیون و سازنده آثاری چون "مهریه بی بی"، "نگین"، "مجردها" و... درباره عدم استقبال مردم از سینما می گوید: فیلم هایی که قبلا در سینما تحت عنوان کمدی های دست پایین یا گونه های دیگر ساخته می شد هم اکنون در تلویزیون به صورت نود دقیقه ای یا سریال های مناسبتی ساخته می شود. اکنون سینمای ما چه قصه یا تصویر نوینی دارد که تلویزیون ندارد. فیلم های تاریخی، خانوادگی یا حتی شوخی هایی که قبلا در سینما وجود داشت اکنون به سادگی در تلویزیون هم مطرح می شود، به این علت که در گذشته تلویزیون محدودیت هایی داشت و سینما آزادتر از آن بود. در حال حاضر سینما محدودیت های خود را همچنان حفظ کرده (حتی بیشتر شده) اما خط قرمزهای تلویزیون کمتر از پیش شده است. روابط دختر و پسرها آزاد نشان داده می شود و... آیا فیلم هایی مثل "دموکراسی تو روز روشن" را نمی شود در تلویزیون ساخت؟ یا "خروس جنگی" چه امتیازی دارد که نودهای تلویزیونی ندارند؟ تنها در سینما با دقت بیشتری نسبت به تلویزیون فیلم ساخته می شود.

از سوی دیگر سینما قبلا یک Right داشت که آن بازیگرهای سینما بودند اما اکنون بازیگرهای سینما (مثل رضا عطاران، جواد رضویان،اکبر عبدی، هانیه توسلی، الهام حمیدی، مسعود رایگان و..)در تلویزیون هم بازی می کنند و این بده بستان های بازیگری بین سینما و تلویزیون همه جذابیت های سینما را خرج کرده است.

● اندراحوالا ت سینمای ایران

اهمیت دادن یا ندادن به سینما مقوله ایست که ریشه های فرهنگی- اجتماعی عمیقی می تواند داشته باشد. کاری با این موضوع ندارم که چه کسی سهوا یا عمدا در آن مقصر است اما اکنون این مساله امری است که چه از سوی مدیران و چه از سوی مردم رخ داده است.

درحالی که در تب و تاب اولین فیلم کوتاهم هستم سختی های فیلمسازی را با گوشت و پوست و استخوانم حس می کنم و این لفظ گوشت و پوست و استخوان حقیقتا اغراق نیست. فکر، هزینه،کلنجار با افراد گوناگون که باید در راه همراهیت کنند، استرس ها، بدقولی های مکرر آدم هایی که سر راهت قرار می گیرند، بی خوابی کشیدن ها، و تحمل خیلی از مسایل دیگر فقط برای اینکه فیلمی ۱۵ دقیقه ای بسازی آسان نیست. و آنگاه منتظری شرایط چنان مثبت باشد که اثرت مناسب حال اجتماع از آب درآید و در میان داوران، منتقدان و احیانا اندک مخاطب فیلم کوتاهت قابل تامل. اما باز همه چیز به سلایقی بر می گردد که خطوط و مرزها را برایت تعیین می کنند. اصلا آیا فیلم، اهمیتی از نگاه متولیان امر داشته باشد یا خیر و و و ..

اطاله کلام اینکه ساخت یک فیلم کوتاه که چنین باشد، تولید فیلم های سینمایی و سریال ها جای خود دارند.. چنین است که یک فیلمساز مولف در طول یک سال محال است بیش از یک فیلم تولید کند و فیلمسازان غیر مولف نیز تقریبا همین میانگین تولید را دارند.

اما با تمام این زحمات، جامعه چقدر پذیرای پدیده ای فرهنگی به نام فیلم است. گاهی با خود فکر می کنم اصلا می ارزد که در این راه قدم بگذارم یا اینکه فیلم من هم مثل هزاران فیلم دیگری که هزینه ها به پایش ریخته شد و عرق روح و جسم در راهش ریخته شد به دست فراموشی سپرده می شود و اثری از آن در جامعه باقی نمی ماند. جامعه چقدر شور و اشتیاق یا حوصله دارد که به سینما برود و فیلمت را ببیند و وقت و هزینه صرف آن کند. جامعه ای که مردمش شاید دیگر حوصله روزنامه خواندن را هم ندارند چه برسد به کتاب، اکنون چقدر تمایل به سینما رفتن دارند؟ و اصلا به فرض دیدن فیلم، چقدر برایش ارزش قایلند و آن را پیگیری می کنند و پس از خارج شدن از سینما به فرض خوب بودن فیلم به آن می اندیشند و از آن ایده می گیرند. در مورد سایر جوامع وضع به شکلی دیگری است. سالانه هزاران فیلم در اقصی نقاط جهان ساخته می شود و فقط خوراک دهی هالییود و بالییود با بیش از ۲۰۰۰ فیلم در سال برای کل کره زمین کافیست. اما چقدر از این فیلم ها در اذهان مردم می ماند، چقدر فکر به جامعه تزریق می کند، چقدر راه و رسم زندگی کردن میآموزد یا از سوی دیگر فقط تماشاچی را سرگرم می کند.

شاید از بسیاری که بپرسی اذعان کنند کفه سرگرمی سازی سینما بر کفه تعقل آن می چربد، آن هم با موج عظیم و سیل روان فیلم های روز سینمای غرب همه دهان ها بسته می ماند. شاید سردمداران امروز جهان به این نتیجه رسیده اند که هرچه برای بشر تولید فکر کرده اند بس است و جوامع از این همه به فکر واداشته شدن و بیشتر فهمیدن فقط دردسر صاحبان قدرت را بیشتر می کنند پس همان بهتر که ملت ها نیندیشد و صرفا دو ساعتی در سالن سینما محو تصاویر پر زرق و برق شوند.

وقتی سینمای جهان به لبه های این پرتگاه رسیده و وقتی لازم دیده نمی شود بشر امروز به قاعده دهه های پیشین به عمق فلسفه زندگانی مشرف شود تکلیف ما روشن است! ما، مردم ما و جوان و پیر و خردسال ما آیا درگیر این مناسبات روز نیست؟ خیلی ها می گویند ما کشوری جدا افتاده و منزوی هستیم اما این حرف چندان واقعیت ندارد. زیرساخت های جامعه ما به طور فزاینده ای درگیر مدیایی است که امروزه بر جهان حاکم است. بازی های رایانه ای، که به روزترین آنها با قیمتی بسیار ارزان به فراوانی خوراکی های موجود در سوپرمارکت ها در اجتماع پخش می شود از این دست است. یا سایت های مختلف اینترنت و شبکه های عظیمی چون فیس بوک که علیرغم فیلتر بودن در ایران هنوز بخش قابل توجهی از کاربرانش ایرانی اند و... آیا مردم ما با جامعه جهانی بیعت نکرده اند و کودک و نوجوانمان به تبعیت از کودک یا نوجوان غربی نمی کوشد چون او زندگی کند؟ آری این امر، امری طبیعی است و اجتناب ناپذیر; نمی توان و نبایست جلوی آن گرفته شود زیرا نتیجه معکوس در پی خواهد داشت و این بر هر صاحب فکری روشن است. اما با وضعیت حاضر که ارمغان انقلاب تکنولوژی در قرن ۲۱ بوده است تکلیف مردم و جامعه ایرانی چیست؟

شکی نیست که جامعه ما به طور ناخواسته محو زرق و برق مدیای غالب بر جهان می شوند و مدیای خودی با شکل و شمایل موجود در مقابلش رنگ می بازد. حقیقتا با دیدن جک باور، قهرمان شبه اسطوره ای سریال ۲۴، یا جک شپرد، ساویر و کیت آستین سریال لاست یا دیگر سریال های آمریکایی دیگر چه کسی شبه قهرمانان سریال های ماه رمضان یا شب های تابستان را پیگیری و باور می کند؟

یا در سینما صرفنظر از تجاری بودن بسیاری از فیلم های روز سینمای جهان، کیفیت بازی و تصویر ستارگان ما چه وجه برتری بر ستارگان محبوب سینمای روز دنیا جهان دارد؟ مصطفی زمانی "کیفر" یا "آل" و محمدرضا گلزار "دموکراسی تو روز روشن" یا هدیه تهرانی "هفت دقیقه تا پاییز" چه رنگی در مقابل ستارگان روز سینمای جهان دارند و اصلا بهتر است بگوییم ذات این فیلم ها چه جذابیتی در برابر سینمای روزی که "آواتار" سردمدار آن است به همراه دارد؟

داستان های تکراری و حتی تکنیک ساخت و بازیگران تکراری در نقش هایی که در آنجا مانده اند آیا چیزی جز تکرار مکررات و کلیشه ها به دست تماشاچی می دهد؟

مخاطب تا بخشی مقصر است، از این نظرکه باید آگاهانه انتخاب کند و بیندیشد و با دیدی روشن انتخاب مسیر نماید اما از سوی دیگر رقابت موجود در جهان فعلی از طریق شاهراه اینترنت، ماهواره و دی وی دی های موجود در سطح بازار، عرصه را بر تولیدات بومی تنگ کرده است. این مساله اجتناب ناپذیر و واقعیت محض موجود در جامعه ماست و رویارویی با آن حرکتی بی منطق و غیرعاقلانه است. به جای آن باید چنان تولیدات داخلی را قوی ساخت که مخاطب جایی در دل خود برای آن باز کند.

اکنون ماه رمضان، با تمام خوبی هایش فرا رسیده است. یکی از آن نکات مثبت، بیداری های شبانه است که به عوض استراحت روزانه، فرصت خواندن و دیدن را برای روزه داران فراهم می سازد.

خوب است که مسوولین سینمایی تمهید جالبی اندیشیده اند و طرح افطار تا سحر را در ماه رمضان به اجرا درآورده اند. حالا در حالیکه خیابان های شهر خلوت است و نگرانی ترافیک و شلوغی و کمبود جای پارک وجود ندارد، خانواده ها می توانند در هوای ملایم شب های رمضان به سینما بروند و به تماشای فیلم های سینمایی بنشینند. فیلم ها را با فراغ بال و آسایش تماشا کنند و پس از آن چون حوصله شان بعد از افطار بیشتر شده به نقد و تحلیل فیلمی که دیده اند بنشینند. امری که همیشه در دهه ۶۰ برای خودم رخ می داد. با اینکه در سالهای کودکی ام بودم اما هربار وقتی با خانواده از سینما به خانه برمی گشتیم در ماشین به تحلیل فیلم دیده شده از زبان هر یک از اعضای خانواده می نشستیم. سینمای دهه ۶۰ که گرچه از نظر کمیت چندان به چشم نمیآمد اما بی شک از لحاظ کیفی قابل تامل بود.

با این حال امسال برخلاف گذشته که از برکت طرح افطار تا سحر سینماها بی بهره بودیم شاهد یک امتیاز ویژه ایم. از این امتیاز، هم سینماگران بهره می برند، هم تهیه کنندگان و هم مردم. سالهای گذشته ماه رمضان مصادف بود با رکود شدید سینماها اما با ایجاد این طرح امید می رود که مردم در ساعات فراغت پس از افطار تا صبح به دیدن فیلم های سینمایی بروند و سینماها رونقی دوباره بگیرد. هرچند از اخبار چنین برداشت می شود که شروع ماه رمضان منجر به افت فروش شده اما اگر فرهنگ برخاستن و فعالیت پس از افطار، جای یکجا نشستن ها و تنبلی های مکررمان را بگیرد می توان امید داشت که مراسم فیلم دیدن در سینما در ماه رمضان رونقی دوباره بگیرد.

امید می رود متولیانی که با ایجاد این طرح ها می خواهند سینما را سرپا نگه دارند به فکر ساخت تعداد سالن های سینمای بیشتری در تهران و سایر استان ها هم باشند تا این معضل همیشگی نیز در پی خوشفکری مسوولین عزیز سینمایی برای همیشه حل شود و دیگر در میان قشر سینمایی و دلسوز سینما کسی نباشد که بگوید سالن سینما کم داریم!

نویسنده : حدیث جان بزرگی