جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

غیاب بزرگ


غیاب بزرگ

درباره مجموعه شعر تاریکخانه سروده رویا پویا

در تاریکخانه آنچه نظر را بیش از هرچیز به خود جلب می‌کند، تاریکی یا تیرگی فضای شعرها یا سایه روشن‌های برآمده از تودرتویی کلمات بر دیواره ذهن نیست بلکه میل شدید شاعری به روایت است که در جای‌جای شعرهای این مجموعه اشتیاق‌اش را می‌توان دید، حتی در شعرهای کوتاه آن.

ملحفه‌های سفید /آب‌ها را در تنگ بلور جمع کرده‌اند / قرمزها بچه می‌شوند/ می‌رقصند روی تن‌هایمان/ ثانیه‌ها روی ثانیه ص ۴۲

بعد از توجه به روایت باید به امر زمانی در این شعرها توجه کنیم، آنچه پس از خواندن این شعر‌ها برای مخاطب باقی می‌ماند دغدغه، اضطراب و نگرانی شاعر نسبت به موضوع زمان است. اغلب رویدادهای نقل شده در روایت‌های این دفتر بر محور زمان ساماندهی شده‌اند، گاهی زمانِ روایت‌ها از ثانیه‌ها حرف می‌ زنند و گاه از سال‌های دور و طولانی گذشته... در برخی از روایت‌ها نمی‌توان رابطه زمانی هر رخداد را با دیگر رویدادها تعیین کرد اما محور زمان در شعرهای تاریکخانه گاهی لایه‌یی دور و پنهانی می‌شود، در واقع رابطه میان رویدادهای متن با زمان و گاه مکان است که یک روایت را می‌سازد اما در تاریکخانه علاوه بر موضوع مذکور، زمان بدل به یک زمینه مضاعف برای بازسازی جهان شعر شده است و از قضا موفق‌ترین اجراهای شاعر از زمان در شعرهایش، همین وقت‌هاست.

روایت نوعی بازنمایی محسوب می‌شود، در روایت ممکن است رویدادها در یک زمان /مکان رخ دهند یا در زمان/ مکان‌های متفاوت، روایت علاوه بر روابط زمانی /مکانی رابطه علت و معلولی هم می‌تواند داشته باشد. منظور این است که روایت‌ها، بازنمایی‌هایی هستند که بر پیوندهای علت ومعلولی وزمانی، میان پدیده‌ها و امور مشخص در ذهن مولف (شاعر) تاکید می‌کنند و جهانی می‌سازند که محصول ارتباط ذهن مولف و جهان بیرون است، دراین میان محتوای بازنمودی شان وابسته است به اینکه راویان نیت خود را چگونه ارائه بدهند. روایت‌ها جنبه بیانگر دارند اما این گزاره معنایش این نیست که روایت‌ها فقط داستان و قصه می‌گویند بلکه اغلب موقعیت آن را فراهم می‌کنند.

پریدن از فرش به عرش / یا ماندن شبیه عکسی فوری؟ / فرقی نمی‌کند / جهان تاریکخانه‌یی ست/ که حقیقتش را پی در پی / در تصویر‌ها ظهور می‌کند/ ص ۵۸

رویا پویا در تاریکخانه جهانی را ساخته است که حقیقتش در تصویرهای شعرش ظاهر نمی‌شوند بلکه در روایت‌هایی فراوان و متفاوتی احضار می‌شوند که در واقع روح مجموعی است در کالبدهایی سرگردان و با توجه به میل شدید روایت در ذهن شاعر، گاهی فراموش می‌شود که روایت در شعرکارکردی است برای بیان و ارائه و شعر از عناصر دیگری مثل تصویر، تخیل، زبان، فرم و... نیز بهره می‌گیرد، توجه خودآگاه یا نا آگاه رویا پویا به روایت سبب شده است که توجه به عناصر دیگر شعر در سایه پررنگ روایت کمتر دیده شوند یا دست‌کم توزیع مناسبی از آنها صورت نگیرد و همین موضوع مخاطب را با شعری روبه‌رو کند که پس از خواندنش هر چند با ظاهری سالم و کم‌نقص روبه‌رو می‌شود اما پرسشی را هم به دوش می‌کشد که مایه‌اش را از غیاب و فقدان حضور می‌گیرد. به گمانم آن غیاب بزرگ چیزی نیست جز زیر سایه رفتن عناصر دیگر شعر، ذیل موضوع روایت راوی.

رسول رخشا



همچنین مشاهده کنید