دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
زمینه های اقتصادی انتخاب حضرت علی علیه السلام و خطوط کلّی رفتار اقتصادی حکومت از دیدگاه ایشان
● مقدمه
برای بررسی هر موضوعِ تاریخی، واکاوی پیشزمینههای وقوعِ آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. پیدایش حکومتی با ریاستِ مولیالموحدین علی علیهالسلام به عنوان ولیّ مسلمین بر اثر شرایطی اتفاق افتاد که به صورتی کاملاً گویا در تاریخ قابل بررسی نیست. به منظور طرح دیدگاه آن حضرت در مورد این مسائل، بحث دربارة دلایل و پیشزمینههای انتخاب حضرت امیرالمؤمنین توسط مردم ضروری به نظر میرسد. در این بستر، دلیل شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به طورطبیعی روشن خواهد شد. شاید بتوان مجموع مراحل ذِکرشده را به عنوان زنجیرهای از مباحث علمی دانست که در کنار یکدیگر میتوانند حوادث ظاهراً مبهم تاریخ را تفسیر کنند. بر همین اساس در تحقیق حاضر، طرح دو موضوع اساسی در دو فصل به صورت شفاف مورد توجه قرار گرفته است: در فصل اول، این سؤال مطرح است که پیشزمینههای اصلی انتخاب حضرت علی علیهالسلام توسط مردم و حضور ایشان در صحنههای ادارة حکومت چه امری بود؟ مضاف بر آن در طول ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر تا قبل از انتخاب علیبنابیطالب علیهالسلام ، چه روش اقتصادی حاکم بود در حقیقت، در این بخش به دنبال پاسخگویی به موارد ذیل هستیم.
۱) جامعة اسلامی در طول این فاصله از نظر اقتصادی به چه سمتی سوق داده شد؟
۲) شرایط ایجاد شده در هنگام انتقال حکومت به مولیالموحدین علیهالسلام چگونه بود؟
۳) ایشان در بیان مواضع اساسی خود در ابتدای حکومتشان، به چه نکاتی اشاره فرموند؟
۴) رفتار اقتصادی آن حضرت چه ثمرات و نتایجی را به دنبال داشت؟ در فصل دوم با استناد به سخنان حضرت خطاب به والیان خودشان و با محور قرار دادن این سخنان در عهدنامة خطاب به مالک اشتر، سیاستهای اعلامشدة آن حضرت در زمینة مسائل مالی و اقتصادی مرور خواهد شد. بیشک این روش میتواند باعثِ تنویر افکار و آشنایی با نظرهای حضرت علی علیهالسلام در مورد جهتگیریهای حکومت اسلامی باشد. در عین امکان طرح برداشتهای نو از سخنان آن بزرگوار، سعی بلیغ بر آن است که بیشتر به بیانات حضرتش و تفسیر مختصر آن بسنده شود و تحلیل گستردهتر از سخنان را به مجال دیگر موکول مینماییم. در آخرین قسمت این نوشتار، نتیجة بحث ارائه خواهد شد. محور عمدة نتیجه، بیان این نکته است که با توجه به تجربة تاریخی وسیره و حکومت حضرت علیعلیهالسلام که فراروی کارشناسان اقتصاد اسلامی است، آیا روش اجرایی آن حضرت اصولاً در شرایط حاضر عملی است؟ طرح این مبحث به دور از تعصّبات نقلی، بلکه صرفاً به عنوان یک موضوع عقلی در قالب استدلال بیان خواهد شد. در مرحلة دوم زمینههای اجرایی این سیاست چه خواهد بود؟ به عبارت دیگر، چه تدبیر ویژهای برای اجرای این سیاستها باید به کار بست؟ در مرحلة سوم ملاحظه می شود با توجه به بحران در اقتصاد کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی، اگر سیرة اقتصادی حضرت و دیدگاههای آرمانی ایشان تنها راه انحصاری نجات حکومت اسلامی از بحرانهای اقتصادی باشد، زمینههای مطالعات تطبیقی در اجرای آن چه چیزی است؟ هر متفکر اسلامی با اندک تأمّلی خواهد دانست اتّکا بر مطالعات تاریخی نمیتواند زمینة اجرایی دیدگاههای حضرت را در عمل فراهم آورد. هنر کارشناسی در حوزة اقتصاد اسلامی آن است که بر مبنای اهداف و سیاستهای امیرالمؤمنین بتواند جهتگیریهای حکومت را ترسیم کند ونظام برنامهریزیشدهای را (بر اساس نیازها و واقعیات) تدوین نماید. بدون شک این تدوین سرآغاز تبیین نظری دیدگاههای اقتصادی اسلام ناب علوی خواهدبود.
● اولین قدم خطا
بررسی موضوعِ پیشزمینههای انتخاب حضرت علیعلیهالسلام به روزهای تلخ رحلت پیامبر اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله باز میگردد. علیرغم وقوعِ حادثة عظیم غدیر و همچنین باوجود تأکید پیامبر عظیمالشأن بر وصایت و جانشینی علیبنابیطالب علیهالسلام پس از ایشان، شاهد انتخابی دیگر در تاریخ هستیم؛ انتخابی که در آن، ابوبکر به عنوان اولین خلیفه توسط عدّهای در سقیفه انتخاب میشود. در مورد این انتخاب، دو سؤال مطرح است که پاسخی نمییابند: نخست آنکه آیا این انتخاب به خاطر وحدت مسلمین و حفظ امّت از تفرقه بود، یا اینکه منافع شخصی و قبیلهای دخالت داشت؟ سؤال دوم اینکه آیا امت ِبه جای مانده از رسول الله صلی الله علیه و آله به مرحلهای از رشد سیاسی- اجتماعی رسیده بودندکه خود رهبر برگزینند؟ با اندک دقتی در سخنان و رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر بیماری درمییابیم که شرایط فرهنگی- اجتماعی هنوز بلوغِ لازم را برای مشارکت در انتخاب رهبری امت اسلامی به دست نیاورده بود. جایی که پیامبر فرمانده پس از خود را در جنگی خاص با یک فرد مرتدّ و کذّاب، به طور مشخص معرفی میکند (حتی در تأکید بر تبعیت از وی روایتی از لسان عامه و خاصه در دسترس است با این مضمون که "لَعَنَ اللهُ من تخلَّفَ جیشَ اُسامه ") چگونه میتواند از معرفی هادی امت و پیشوای بعد از خود با سکوت درگذرد. مضاف بر آن شاهدیم که آن حضرت در طول ده سال حضور در مدینة منوّره و تشکیل حکومت به نام اسلام در جزئیترین مسائل، از جمله چگونگی تشکیل بازار و نوع کسب و کار مردم، دستورهایی را ابلاغ میفرمودند ؛ به گونهای که میتوان خطوط کلّی فعالیتهای اقتصادی و محدودیتهای مربوط به آن را در بازار از سخنان آن حضرت استخراج نمود.
به عبارت دیگر، سخنان و رفتار پیامبر(ص) به گونهای تفصیلی بود که الگوی ادارة اقتصادی جامعه و در حقیقت، نظام سازی را به دست میداد بر این اساس، آیا عقل سلیم میتواند بپذیرد پیامبر از بیان اساسیترین مسئلة حکومت، یعنی رهبری، آن هم پس از ده سال از تشکیل آن ، غافل باشد و یا تصمیمگیری دربارة آن را به دیگران وانهد. پیامبری که تا آخرین روزهای حیات خود همواره در رفعِ اختلافات کوچک و بزرگ امت کوشا بود و آگاهترین فرد به این اختلافات محسوب میشد، چگونه مردم را به خود وانهاده است؟! با توجه به بررسیهای تاریخی درمییابیم که اختلافات بین اوس وخزرج، انصار و مهاجر و دیگر اختلافها عموماً بر سر موضوعات اساسی مانندِ ریاست جامعه بود. حتی موضوع هجرت وجود مقدس پیامبر از مکّة مکرّمه به یثرب، عاملی برای منع انتخاب عبدالله بن اُبیّ به عنوان رئیس و حاکم یثرب بود. بنابراین، بدون شک پیامبر تا آخرین لحظات حیات این پدیده را بین امت مشاهده میفرمود و در رفعِ آن توجه ویژهای را مبذول مینمود. از این روست که عقل انسانی به طور قطع میپذیرد که پس از رسول الله تکلیف از طرف ایشان معلوم بود. بنابراین انتخابِ حاضرین در سقیفة بنی ساعده خطایَ بیّنی نسبت به رأی پیامبر قلمداد میگردد.
● آغاز انحراف عدالت اقتصادی
ابوبکر در هنگام وفات، عمربنخطّاب را به جانشینی خود برگزید. برای توضیح و تشریح ثمرة اجمالی این انتخاب، به یک عبارت از خطبة معروف شقشقیّه بسنده میکنیم: "خلافت را در طبعی خشن قرار داد که دلها را سخت مجروح میکرد. ملاقات او رنجآور، و اشتباهاتش بسیار و عذر خواهیاش بیشمار بود. او همانند کسی است که بر شتر سرکش سوار باشد، اگر مهار آن را بکشد، پردههای بینی شتر پاره میشود و اگر رهایش سازد، در پرتگاه هلاکت سقوط خواهد کرد ".
شروع حرکتهای انحرافی در حوزة اقتصادی حکومت عملاً از همین دوره آغاز شد. یکی از بزرگترین اشتباهات، تثبیت حاکمیت معاویة بن ابیسفیان برمنطقة شام بود. علیرغم زندگی ساده و زاهدانة خلیفه دوم، زندگی معاویه کاملاً اشرافی بود. در هنگام اطلاع خلیفه از این شیوة رفتاری و اعتراض و برخورد اوبا معاویه، به علّتِ مکر فراوان معاویه، خلیفه از مخالفت ومقابله با وی اجتناب نمود. دومین انحراف واقعشده، ایجادِ تبعیض در تقسیم بیتالمال بود. عدّهای که خود را صحابی مینامیدند، عملاً سهم بیشتری از بیتالمال دریافت مینمودند. مضاف بر آن با توجه به فتوحاتِ گسترده در زمان خلیفة دوم عملاً دو طبقة جدا از هم در جامعة اسلامی تشکیل شد: طبقه اول صحابه و تابعینِ حاضر در فتوحات وسابقین در اسلام بودند که در حقیقت، از مواهبِ موجود در سرزمینهای فتح شده به طور کامل برخوردار بودند. بیشترِ این سابقین در اسلام، همان مهاجرین بودند که ریشه در قریش داشتند. در مقابل، تازه مسلمانان قرار داشتند که صاحبان اصلی سرزمینهای فتح شده بودند و آنان را "موالی" مینامیدند. موالی عموماً سهم بسیار کمتری از سابقین در اسلام دریافت مینمودند. این افراد در واقع طبقة محروم را تشکیل میدادند.بدین ترتیب، فاصلة طبقاتی ایجاد، و به تدریج گستردهتر میشد. هرچه زمان پیش میرفت، این فاصله وسیعتر میشد.
علی علیهالسلام در عین داشتن شرایط وامکانات رسیدن به قدرت، از نظریة "الاهداف یبرر الوسائط"پیروی نکرد و با سکوت طولانی و ۲۵ سالة خود تضعیفِ نظام اسلامی را از طریقِ شکستنِ وحدت امت، مسدود کرد. ایشان در مواردی برای بقا و حفظ حکومت، همکاری لازم را با خلفا داشتند؛ به طوری که در امور مهمّی که به او مراجعه مینمودند، مشاوره میدادند. این مشاوره به حدّی بوده است که وقتی پس از قتل خلیفة سوم به ایشان مراجعه شد، فرمودند: " اگر من مشاور و وزیر باشم، بهتر است از اینکه امیر و زمامدار شما باشم" .
ایشان با این سخن خود را به عنوان فردی مصلح و ناصح میداند و عدم حضور در سمت اجرایی را برای مردم بهتر میداند. البته دلیل آن عدم تحمّل و پذیرشِ عدالتِ آن حضرت توسط مردم در بلند مدت است که این نشان دهندة اوج شکاف اقتصادی در جامعه است. آن حضرت در کنارِ ارائة مشورت سازنده به خلیفة دوم، فرزندان خود را برای کمک به فتوحات بزرگ اسلامی به جبهههای نبرد گسیل میداشت. درعینحال، درهنگام مشورت خلیفة دوم و بر اساس تشویقِ اطرافیان مبنی بر عزیمت وی به معرکة جنگ با ایران، علیبنابیطالب علیهالسلام از حرکت عمربنخطاب به سوی جبهه جلوگیری میکند. حضرتش به وی توصیه میکند در مدینة منوّره، یعنی مرکز خلافت بماند و به جبهه نبرد نرود، زیرا خیلفه محور نظام است. صدمه به او، صدمه به کلّ نظام است. عبارت امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین است: "پس تو مانند میخ وسط آسیا(ساکن و برقرار) باش و آسیای جنگ را به وسیلة عرب بگردان و آنان را با آتش جنگ درآورده، خود به کارزار مرو، زیرا اگر بیرون روی عرب عهد تو را شکسته، فساد و تباهکاری مینماید".
بر اساس دیدگاه سیاستزدههای غافل از ارزشها، حضرت باید طرحی بریزد که عمر زود نابود شود، اما حضرت ابداً در این وادی حرکت نمیکند. نوع بیان حضرت بر اساس مصلحت نظام است و خلیفه را محور قلمداد میفرمایند تا آنجا که عمر در توصیف حضرت میگوید:
" لَولا عَلی لهَلَکَ عُمَر" (اگر علی نبود عمر هلاک میشد).
علیرغم تمامی کمکها و مشورتهای حضرت، به علتِ وقوع دو انحراف سابقالذکر، یعنی تثبیت برخی از نااهلان در مناصب حکومتی و تبعیضهای ناروا در تقسیمِ بیتالمال بیعدالتی و ظلم، خصوصاً در حوزة اقتصادی جامعه رخ داد.
● دورة آشکاری ظلم
هنگامی که خلیفة دوم خود را در بستر مرگ میبیند، با انتخاب شورای شش نفره، روشی نو را برای انتخاب خلیفه تعیین مینماید. عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص، طلحه بنعبیدالله، زبیربنعوام، عثمان بن عفان و علی بنابیطالب علیهالسلام اعضای شورایی بودند که به امر عمربنخطاب باید از بین خود، خلیفه را برگزینند. نگاهی اجمالی به حیاتِ این شش تن و گرایش عمومی آنان به طور تقریبی معلوم میکند، کدام یک منتخب این جمع میشود. با توجه به شرایط ایجاد شده پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و بر اساس دلائلِ سابقالذکر، پنج نفر اول در زمرة اشراف و اغنیای مدینه درآمده بودند؛ افرادی که به علت سابقه در اسلام و توفیق درکِ وجودِ مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله، عنوان "صحابی" به خود گرفته بودند. این افراد، با همین عنوان، هر آنچه از اراضی مناطق فتح شده توانسته بودند، به تصرف خود درآوردند. در کنار آن، با تزویج زنان و تشکیل شرایط تجاری بسیار مناسب در مناطق تحت تصرف، بر اموال خود میافزودند. این رفتار همان امری است که امروزه از آن به "رانتخواری" تعبیر میشود. در ابتدای این کسب مال، توجیه آن بود که علیرغم تمامی جلوههای ثروت، صحابه هرگز زندگی زاهدانه را ترک نخواهند کرد، لکن به تدریج لوازم زندگی مرفّه، یعنی فرهنگ اشرافی بر وجود همین صحابیهای مبارز و زاهد مستولی شد. آنان خود را برگزیدة جامعه میدانستند و استفادة ویژه از اموالِ بیتالمال را از حقوق شرعیِ خود قلمداد مینمودند. آن پنج تن سابقالذکر چنان در کسب مال پیش رفتند که بعضاً شمار اموالشان به درستی قابل احصا نبود. برای آشنایی با این امر، به گوشهای از اموال شورای شش نفره اشاره میشود:
۱) عبدالرّحمن بن عوف، داماد عثمان و از بازرگانان سرشناسی است که پس از اسلام تجارتی وسیع داشت. آنقدر شمش طلا بر جای گذاشت که برای تقسیم آن از تبر استفاده میشد. هزار شتر و ده هزار گوسفند قسمتی از اموال اوبود. چهار زن از وی بهجا ماند که به هر کدام صد هزار سکّه رسید. عمربن خاطب او را "قارون امت" نامید وریاست شورا را به وی سپرد.
۲) سعدبن ابیوقاص بیشتر یک چهرة جنگاور است تا سیاسی. در قصری مجلل در عقیق اقامت داشت. میراثش ۲۵۰ هزار درهم بود و زنان بسیاری داشت.
ربهتدریج مشاورانِ اصلی او از تیرة امویان و قریش شدند و بر اساس منافعِ خود در امر حکومت دخالت مینمودند. حاکم نمودن فردی فاسد به نام ولیدبنعقبه، از امویان بر کوفه، از جملة این خطاهای بزرگ است. کار به جای رسید که یکی از افراد بنیامیّه نزد عثمان آمد و گفت:"مگر کودکی در میان شما نیست تا او را حکومت کوفه دهید؟ این پیر تا کی در آن شهر حاکم باشد." بذل و بخشش بیتالمال به خویشاوندان، از مشکلات دیگر عثمان بود. حتی در مقابلِ مقاومت برخی مسلمانان در برابر رفتارهای نادرست مالی عثمان، پاسخی جز تندخویی، تهدید، زندان و یا تبعید در انتظار نبود. ماجرای غمانگیز ابوذر غفاری، راستگوترین صحابی پیامبر بسیار دردآور است. وی تنها به دلیل گفتن کلمة حق و دفاع از بیتالمال مسلمین به ربذه تبعید میشود. هنگامی که با صراحت کامل در مقابل رفتار ظالمانة خلیفه مقاومت میکند، خطاب به او میگوید: تو مثل یک ستمگر با من تندی میکنی. هر که تعلقی واقعی به دین رسول الله داشت و در مقابل رفتارِ اقتصادی تبعیض آلود خلیفة سوّم اعتراضی مینمود، تبعید میشد. حداقل تعداد بیست نفر از صحابه و تابعین، از جمله ابن مسعود، جندب بن زهیر، صعصعة بن صوحان و کمیل بن زیاد در بین این مؤمنانِ ضدّ ظلم بودند. در مقابل، افراد منفور دورة پیامبر، از جمله حکم بن عاص، مروان بن حکم و عبدالله بن سرح مورد تشویق و بخشش قرار گرفتند. هرکس در مقابلِ چپاول بیتالمال توسط نزدیکان خلیفه سوّم مقاومت مینمود، مورد مؤاخذه قرار گرفت.
در کنار غارت بیتالمال توسط امویها، در مسئلهای به دستور عثمان عمّار را چنان زدند که از هوش رفت. او تا نماز ظهر بیهوش بود و هنگام عصر فوت شد بهتدریج اعتراض و نگرانی مردم جمعی شد. شورشیان از بلادِ مختلف در مقابل ظلمهای عثمان مقاومت مینمودند، و تعداد بسیاری از آنان مصریان بودند تا آن که میانجیگری امیرالمؤمنین علیهالسلام باعث شد عثمان با بیان خطبهای در مسجد، ضمن ابرازِ پشیمانی از رفتارش، از خداوند آمرزش بخواهد.
لکن علیرغم این خطبه، به علتِ غفلتِ حاصل از دروغ اطرافیان، در رفتار عمومی عثمان تغییری ایجاد نشد. افرادی که نامة کردارشان سیاه بود و بر بیتالمال دست انداخته بودند، مردم را علیه عثمان شوراندند. عثمان یاران مخصوص پیامبر را خیرخواه خود ندانست. مردم تا توانستند تحمّل کردند و چون شکیبایی از حدّ گذشت، برخاستند. بعد از ماجراهای بسیار وزمانی که حتی مقابلة علی علیهالسلام با شورشیان کار ساز نشد، بر اثر فتنهای ابهام آلود علیرغم مقاومت تعدادی از جوانان مهاجر، از جمله حسن و حسین بن علی علیهمالسلام ، شورشیان کار خود را کردند و عثمان کشته شد.
۳) طلحةبنعبیدالله خانهای در کوفه مشهور به "دارالطلحتین" داشت. بر اساس گفتة عمروبن عاص، طلحه به اندازة صد پوست گاو پر از طلا و نقره بر جای گذشت که گنجایش هر یک از آنها یکصد پیمانه بود.
۴) زبیر بن عوام علاوه بر زمین در مصر و اسکندریه و کوفه، یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره و یک خانه در مصر داشت. وی دارای چهار زن بود. به گفتة ابومحمد نجاری، اموال زبیر پنجاهمیلیونودویستهزار درهم برآورده شده است. در هنگام مرگ وی دارای هزار اسب، هزار غلام و هزار کنیز بود.
۵) عثمان بن عفان روزی که کشته شد، نزد خزانهدارش ۱۵۰ هزار دینار طلا ویک میلیون درهم داشت. بر اساس قول مسعودی، عثمان در مدینه ساختمانی با سنگ و ساروج افراشت.
۶) علی بن ابیطالب علیهالسلام زهد و عدالتش بر همگان واضح است. زهد آن حضرت بهگونهای بود که که در زمان خلافت خود، حتی تنپوش کاملی بر تن نداشت و در زمستان بر خود میلرزید، اما حاضر نبود از بیتالمال برای خود چیزی زیاده بردارد. ایشان پس از ورود به محل بیتالمال، به صورت روزانه اقدام به تقسیم آن بین مردم مینمود و بر محلّ خالی اموال دور رکعت نماز به جای میآورد.
با توجه به ترکیب فوق به نظر نمیرسد اصولاً زمینة انتخاب علیبن ابیطالب علیهالسلام در بین آن شش تن فراهم بوده باشد. البته در تاریخ چنین نقل شده است که طلحه به نفع عثمان، سعد به نفع عبدالرحمن بن عوف وزبیر به لحاظ خویشاوندی (پسر عمة علی علیهالسلام بود) به نفع آن حضرت کنار رفتند. در نهایت، شورا به سه نفر، یعنی علی، عثمان، و عبدالرحمن بنعوف ختم گردید. عبدالرحمن عوف با پرسش مشهور خود روش و رفتار حکومتی حضرت علی علیهالسلام را جویا شد. سؤال این بود که آیا او برسیرة شیخین (ابوبکر وعمر بن خطاب) عمل خواهد نمود یا خیر؟ از آنجا که حضرت اساساً به صورت مستقل عمل مینمود ویکی از مشکلات اساسی را تغییر رفتار مجموعة حکومت پس از پیامبر میدانست، این شرط را نپذیرفت و تنها خود را ملزم به حرکت در مسیر سنّت رسولالله صلی الله علیه و آله دانست. عبدالرحمن بنعوف هم رأی خود را به عثمان داد و وی خلیفه شد همانطور که گفته شد، جدا از تحلیل تاریخی فوق، اصولاً به علت عدم سنخیّت علیبنابیطالب علیهالسلام با بقیة اعضای شورای شش نفره، بسیار بعید به نظر میرسید که آن گروه پذیرای علی علیهالسلام به عنوان خلیفه باشند. شعارهای عدالتمحورانة مولیالموحدین باعث برهم ریختنِ شرایط زندگی آنان میشد. البته ممکن است احتمال معاملهای با علیبن ابیطالب علیهالسلام به ذهن آنان خطور نموده باشد، لکن هرگز حاضر نبودند به دلیل این احتمال خود را در شرایطی قرار دهند که باعث از دست رفتن جایگاه و اموال آنان گردد.
طرز انتخاب عثمان تا آن روز بیسابقه بود و شاید بتوان آن را نوعی وکالت در توکیل نامید. با آنکه عمربنخطاب از رسول خدا نقل کرد: هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، از شش تن از قریش راضی و خشنود بود: علی علیهالسلام، عثمان، طلحه، زبیر، سعدبنابیوقاص و عبدالرحمن بن عوف، لکن این مطلب مستمسکی بیش نبود. هیچ دلیل عقلی و نقلی در این انتخاب دیده نمیشود. اشکالات بسیار دیگر بر این نوع انتخاب وارد است که مجالِ پرداختن بدان در این مختصر نیست. حال آنچه سزاوار نبود، واقع شد. عثمان پیرمردی که در سالهای خلافت نیروی جسمانیاش رو به کاهش بود، انتخاب شد. در همان روز اول خلافت، عثمان بن عفان با بدعت خود، یعنی عدم قصاص فرزند عمر که سه تن را بیدلیل به قتل رسانده بود، حدّی از حدود خدا را تعطیل نمود. در واقع، به هر اندازه که خلفای قبل از او به اجرای شریعت و رعایت حدود متعهد بودند، وی در این زمینه کوتاهی میکرد.
مؤلف: منصور اعتصامی، دانشجوی دکتری اقتصاد و سرپرست معاونت اداری و مالی دانشگاه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست