سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جان سالیسبوری؛ تمثیلگر ارگانیک اجتماع


جان سالیسبوری؛ تمثیلگر ارگانیک اجتماع

جان سالیسبوری (‏john of salisbury‏) یکی از متفکران سیاسی کم جدل و بسیار فرهیخته قرن دوازدهم میلادی و بنیانگذار اندیشه اومانیسم بود. وی رئیس دانشگاه شارتر و از روحانیون کلیسای کانتربوری …

جان سالیسبوری (‏john of salisbury‏) یکی از متفکران سیاسی کم جدل و بسیار فرهیخته قرن دوازدهم میلادی و بنیانگذار اندیشه اومانیسم بود. وی رئیس دانشگاه شارتر و از روحانیون کلیسای کانتربوری انگلستان و از شاگردان آبلار بود. جان در کتاب خود به نام پولیکراتیکوس که در سال ۱۱۵۹ کامل کرد فلسفه سیاسی دوران خود را در این کتاب بیان کرده است. این کتاب از این جهت اهمیت دارد که نشان دهنده سنت سده های میانه اروپا تا قبل از آن بود و از مطالعات و نوشته های فیلسوفان کلاسیک از جمله ارسطو بهره برده است.‏

جان در کتاب خود از ماهیت سیاسی دوران خود یعنی نظام فئودالی سخن نگفته بلکه از نمونه جامعه مشترک المنافع یا دولت توصیفی سیسرو که به واسطه پیمان مشترک در مورد قانون و حقوق به وجود آمده است، نوشته است. این نظریه کمک کرد تا دستکم اندیشه جامعه متحد مشترک المنافع در مقابل منطقه گرایی دوره فئودالی حفظ شود.

جان احتمالاً نخستین نظر پرداز سده های میانه است که تمثیل تنواره را برای توصیف اجتماع سیاسی به کار برد. او جامعه مشترک‌المنافع را به صورت بدنی زنده تشبیه می‌کند که پادشاه سر، کلیسا به مانند روح و دیگر اعضای جامعه به اندام‌های اجرا کننده می‌باشند. جان نوشت: "دولت مانند پیکری جاندار است. روحانیون در حکم این پیکرند، شاه سر آن است، مجلس پیران قلب است، و دیگر مردم معده و اعضای دیگرند. حاکمان ولایت ها، چشم و گوش و زبان پیکر اجتماع به شمار می روند، سپاهیان و ماموران پایین پایه، دست آن و کشاورزان و پیشه وران پای آن به شمار می روند. بنابراین رفاه و پیشرفت جامعه به تقسیم درست کار و هماهنگی همه صنف ها بستگی دارد."‏

جامعه مشترک المنافع زمانی می تواند موفق باشد که همه اعضای آن سالم کار کنند، همان گونه که در بدن زنده اختلال یکی از اعضا باعث نقص کل عضو ها می شود در این جامعه نیز باید تمام افراد باید شایسته و سالم عمل نمایند. فرمانروا در مقام اقتدار جامعه مشترک المنافع تکلیف درجه اول دارد و رفاه این جامعه را تضمین می کند و باید عادل باشد و جهت اجرای عدالت در جامعه مطابق با قانون کشور عمل نماید. مشروعیت این حکومت از خداوند و از کلیسا که نماینده خداوند در عالم خاکی است، بر می آید. بنابراین پیروی و اطاعت از چنین حکومتی برای همه لازم است و مخالفت با آن در واقع وخالفت با خداوند است که فرمانروایی را بر آنها عطا نموده است. البته فرمانروا و حکومت باید از ستمگری و خودخواهی پرهیز نماید و با مردم عادلانه رفتار کند چرا که ستمگری بر

انسان‌ها مخالف فرمان خداوند است.‏

جان سالیسبوری احتمالاً نخستین متفکری بود که به روشنی آموزه برتری کلیسا بر اقتدار غیر دولتی را اعلام کرد. چرا که از نظر وی قدرت معنوی و غیر دینی هر دو را به کلیسا داده است که قدرت سیاسی هم از طرف کلیسا به فرمانروا اعطا می شود. "جان متکی به تفوق ذاتی قدرت روحانی شد تا ثابت کند هر دو شمشیر تعلق به حق کلیسا دارد و کلیسا یکی از آن دو یعنی قدرت دنیایی رابه شاه واگذار کرده است. او گفت: هر مقامی که تحت اداره قوانین مقدس باشد و یا آنها را به اجرا گذارد در واقع مقامی دینی است اما مقامات مربوط به اجرای مجازات ها پایه پایینی دارند."‏

آنچه در نظریه جان اهمیت داشت، اصرار او بود که فرمانروا در برابر تابعان خود متعد است. شاه نباید جویای منافع شخصی و خاص خود باشد. او مباشر خداوند است و مسئولیت او تضمین می کند که کارهای اجتماع به چنان شیوه ای اداره شود که ارواح مردم رستگار شود.

مینا شریف زادگان