یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

راز سپیده دم


شمع آرام می سوخت و زدیده به زیر پا دامنی می گستراند زاشک
او خوب می دانست که جسم نیمه جانش زمانی بیش داوام نخواهد آورد
بیقرار چهره برافروخته اش را در پی باد بال پروانه به هر سو …

شمع آرام می سوخت و زدیده به زیر پا دامنی می گستراند زاشک

او خوب می دانست که جسم نیمه جانش زمانی بیش داوام نخواهد آورد

بیقرار چهره برافروخته اش را در پی باد بال پروانه به هر سو می گردانید

پروانه بیچاره که قلب کوچکش توان دوری ز یار را نداشت بدور محبوب عاشقانه طواف میکرد و زمزمه هایی ز زیستن سر میداد

زمانی که اولین خطوط سپیده در آسمان نقش بست راز عشقی فاش شد و

همگان از این دلدادگی حیران ماندند

درد جفای روزگار شمع را سوزانده وآب کرده بود و پروانه بال به دامان یار شمعی دگر شده و سوخته بود.

رویا آقایی



همچنین مشاهده کنید