جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

۱۰ فرمان سخت افزاری برای نوجوانان


۱۰ فرمان سخت افزاری برای نوجوانان

راهنمایی برای خوشحال شدن و خوشحالی کردن در تعطیلات نوروزی

۱.غر نزنید: همیشه دستگاه عابربانکی هست که پولتان را بخورد، راننده‌ای هست که ازتان کرایه اضافه بگیرد، ترافیکی هست که ساعت‌ها اسیرتان کند یا پدر و مادری که «دغدغه نسل شما را درک نکند»...

بهانه برای غر زدن همیشه هست اما با خودتان عهد کنید و در این ۱۳ روز «نپرسید کجایید/ بو کنید اطلسی تازه بیمارستان را». باور کنید که غرغر کردن و نق زدن جز اینکه روی اعصاب باقی همراهان «خَرَک دوبل» اجرا کند هیچ فایده دیگری ندارد و چیزی عاید کسی نمی‌کند. نمی‌گوییم اعتراض نکنید؛ نه، هر جا لازم است حرفتان را بزنید و روی حقتان بایستید اما بی‌خود بعدش زنجموره نکنید که «مملکته داریم؟» حتی برای پیچاندن آیین فرح‌بخش سنتی-تاریخی «عیددیدنی» با خانواده وارد جر و بحث فلسفی نشوید. یک بهانه آبرومندی جور کنید و نروید؛ یا به رسم احترام بروید و بعد ۱۰ دقیقه با کلکی –که لابد خودتان بهتر می‌دانید- از مهمانی بیرون بیایید. فراموش نکنید که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.»

۲.در هوای آزاد باشید: در همان سکانس‌های ابتدایی فیلم معظم «روز هشتم» یک صحنه‌ای هست که «ژرژ» انگشت‌هایش را در باد می‌چرخاند و به زبان لامسه با هوا حرف می‌زند. نمی‌دانیم شما به چه چیزهایی معتقدید، اما شخصا به این «گفت‌وگو با باد» اعتقاد دارم. یک مَثَل بنگلادشی می‌گوید: «عاطل بودن در پارک، سگش شرف دارد به باطل بودن در خانه». (بنگلادشی‌ها برخلاف ما انسان‌های بی‌ادبی هستند و در مثل‌هایشان حرف‌های زشت زیاد می‌زنند.) حتی اگر می‌خواهید راجع‌به دغدغه‌ها‌ی حیات ازدواج زندگانی آینده‌تان هم غور و تفحص کنید، این کار را‌ ضمن قدم زدن در خیابان‌های شهر یا دراز کشیدن روی فضای سبزی که به همین منظور پیش‌بینی شده انجام دهید. باور کنید همان صدای باد، همان نسیم روح‌فزا که بر پوست دستتان را نوازش می‌کند، همان شرشر آب شلنگ یا همان برگ درختان سبز در نظر هوشیار، تاثیرش بر روان شما خواهد گذاشت.

۳.ورزش کنید: این را که ما نمی‌گوییم، حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌گوید: «ز نیرو بوَد مرد را راستی.» تازه در ادامه هم هشدار می‌دهد که در اثر سستی ممکن است انسان دنبال مواد مخدر، تفریحات ناسالم و حتی انواع ماهواره برود.

۴.بازی کنید: البته وقتی می‌گوییم «بازی» نگاهمان متوجه Need for Speed و Age of Empire نیست. اگر می‌خواهید در ایام عید خوشحال باشید، هرگونه بازی را که انجامش مستلزم «رفتن به مرحله‌ بعد» است، به فراموشی بسپارید. منظور نظر ما از «بازی» یک فعالیت مفرح جمعی است که با به کار انداختن خلاقیت ذهن شما و به صورت دورهمی انجام می‌شود و نقش بسزایی در تحکیم علایق و روابط انسانی دارد.

۵.مرتب کنید: سوال: مهم‌ترین شباهت پدر و مادر چه بود؟ (یک نمره). جواب: اولی عادت داشت هر چند وقت یک بار جعبه ابزارش را به‌طور کامل تخلیه و گردگیری کند و بعد سر صبر و با حوصله دانه‌دانه آنها را مرتب سرجایشان بچیند (نیم نمره)، دومی همین عادت را در مورد کیف زنانه‌اش داشت (نیم نمره). لابد برقِ رضایتِ گوشه‌ چشم این زن و مرد را در اثنای عملیات مرتب کردن به یاد دارید. باورش سخت است، اما حقیقت دارد: مرتب کردن معجزه می‌کند و شکر خدا، همیشه بی‌شمار کمد، کشو و قفسه برای «با نظم و ترتیب یک جا نشاندن» وجود دارد؛ کتابخانه، قفسه‌ ‌سی‌دی‌ها، کمد لباس‌ها و... حتی اگر اینها هم نباشند، دسته‌بندی و منظم کردن فایل‌های روی کامپیوتر لذتی دارد که معنیش نداند هر مرغ رهگذر. (اگر آلبوم عکس‌ها باشد که چه بهتر). در نگاهی موسع (عجب تعبیر خفنی!) هرگونه نظافت و پاک‌سازی که از سر زور و اجبار نباشد و در وسعت وقت انجام گیرد، همین اثر را روی روان آدمی می‌گذارد. یک بار جای کارواش با ابر و کف و سطل آب ماشین را بشویید تا دستتان بیاید.

۶.فیلم خوب ببینید: وقتی آدم برای توضیح و تبیین فرمان‌های ۱۰‌گانه‌اش چپ و راست به فیلم‌های سینمایی ارجاع دهد، عجیب نیست اگر یک فرمان مستقل برای فیلم دیدن داشته باشد. البته از دریچه‌ سینما چند جور می‌شود به دنیا نگاه کرد. یک جور مثل لارس فون‌تری‌یه و جور دیگر مثل تیم برتون. (جورهای دیگری هم هست که در این مقال نمی‌گنجد.) ما البته هر ۲ جور را دوست داریم؛ هم معتقدیم «زندگی رسم خوشایندی است» و هم اعتقاد داریم «روزگار غریبی است». لکن برای اینکه حالتان تا حد ممکن خوش شود و «خوشحال» باشید فقط جور دوم را اکیدا توصیه می‌کنیم و از جور اول اکیدا برحذر می‌داریم. (این «اکیدا» آدم را یاد «اکیدنه» می‌اندازد که پستانداری است تخم‌گذار در استرالیا. جهت افزایش اطلاع عمومی عرض شد.) بنابراین «روز هشتم» و «آملی» و «ماهی بزرگ» و «خانم سان‌شاین کوچولو» و «جونو» و «زندگی زیباست» را حتی اگر n بار دیده‌اید، برای بار (n +۱) ام تماشا کنید تا یادتان بماند «دائما یک‌سان نباشد حال دوران». از نمونه‌های ایرانی هم به جای فیلم، سریال‌های روزی روزگاری و خانه‌ سبز را پیشنهاد می‌کنیم، باشد که با دیدن کل‌کل‌های شیرین «مراد و خاله» حالتان به شود.

۷.کارهای کوچک خوب بکنید: حالا چرا کوچک؟‌ به خاطر اینکه فرض کردیم شما هم مثل ما آدم کارهای بزرگ نیستید و پول، وقت، انرژی و حوصله‌اش را ندارید. همین ‌که اول نگاه به چپ کنید و بعدن نگاه به راست کنید و اگر ماشین نیامد، خانم پیر نگرانِ آن گوشه ایستاده را از عرض خیابان عبور دهید،‌ برای اینکه یک روز کامل حالتان را خوب کند کافی است. از کار خوب به حال خوب:‌ سریع، آسان، تضمینی. لبخند محبت مادر وقتی از سر «مرام و معرفت» ۲ عدد بربری تازه برای خانه می‌گیرید یا نگاه تشکر پدر وقتی در تعمیر جاروبرقی دستیارش می‌شوید (ولو در آخر چند پیچ اضافه هم بیاورید) احوالتان را بیمه می‌کند.

۸.تجربه کنید: به قول شاعر: «از خلاف آمد عادت بطلب کام» (تا آخر عید وقت دارید این مصراع را صحیح بخوانید و معنایش را درک کنید. پاسخ‌های خود را به آدرس ما بفرستید.) خلاصه که تجربه‌های نو، ‌اوقات آدم را خوب می‌کند. چطور؟ ‌آنطور که تکرار، ملال می‌آورد و ملال کسالت. (خیلی به این جملات فنی گیر ندهید.) حالا منظور از تجربه کردن این نیست که فردا لباس سرخپوستی بپوشید و مشعل به دست بگیرید بزنید به قلب جنگل‌های تاریک آمازون. نه، همین که کتاب آشپزی مادرتان را بردارید و جهت تنوع یک غذای هندی یا چینی هم درست کنید برای خودش تجربه‌ای است. می‌توانید گاهی در دستگاه نوا یا همایون قدر یک دهن زیر آواز بزنید، یا حتی جهت فرق موهایتان را تغییر دهید. شخصا ولگردی در محله‌های قدیمی شهر و کشف کردن ساختمان‌های قدیمی با معماری‌های آنتیک را که هر روز جلوی چشممان هستند و هیچ‌وقت آنها را نمی‌بینیم به هر تجربه‌ لذت‌بخش دیگری ترجیح می‌دهم.

۹.خوب غذا بخورید:

سفره را یک جای خوب پهن کنید. میز را ول کنید. حداقل چند باری نشستن دور سفره را تجربه کنید. جایی پهنش کنید که اگر روز است نور خوب داشته باشد تا غذاها در نور بدرخشند. یا اگر شب است، منظره خوبی جلوی رویتان باشد. اگر بتوانید به دشت و دمن یا همین پارک کوچک جلوی خانه‌تان بروید و سفره را آنجا پهن کنید که چند پله راه رسیدن به خوشحالی را یک جا پیموده‌اید. تلویزیون را خاموش کنید. اگر خیلی باکلاسید و الا و بلا باید روی میز غذا بخورید شمع روشن کنید. حتما انواع سالاد، سبزی و دیگر مخلفات را هم تهیه کنید. بزرگان امر غذا می‌فرمایند که مخلفات از اصل غذا واجب‌تر است. بعد بنشینید و آرام غدا بخورید. هر که زودتر بخورد جایزه ندارد! پس آرام باشید. آنقدر هم چشمتان دنبال آمدن مرغ و پلو و گوشت غاز نباشد. از قدیم روایت است که یک لقمه نان خالی با دل خوش خوردن به از طبق طبق کباب بره و بوقلمون خوردن و دل ناخوش داشتن.

۱۰.خاطرات خوش گذشته را مرور کنید:

عده‌ای نشسته بودند دور هم و هر کدام هرازگاهی یک شماره می‌گفت و جمیعا می‌زدند زیر خنده. یکی رد می‌شد و حکمت این شماره‌ها و این خندیدن‌ها را پرسید. گفتند: ما دوستان قدیمی‌ هستیم و آنقدر خاطره‌هایمان زیاد است و آنقدر گفتیمشان که حالا فقط کافی است شماره خاطره را بگوییم. طرف سر تکان داد که عجب و در همین حال یکی یک شماره گفت و این‌بار جمع بلندتر از قبل خندیدند و طولانی‌تر. تازه وارد پرسید: این خنده چه بود؟ گفتند: این یکی شماره جدید بود.

پیشنهاد ما برای روزهایی که دارید به سمت کسالت می‌روید پناه بردن به همین ترفند است. همین‌طور که زل زدید به نقطه‌ای در دوردست ماجرای یکی از اتفاق‌هایی که مثلا در کودکی برایتان افتاده را از مادرتان بپرسید (ترجیحا مادر باشد یا یکی که اهل حرف زدن و نوستول باشد که ضایع نشوید و پروژه با شکست مفتضحانه مواجه نشود). می‌توانید کمی زیرکی به خرج بدهید و برای اینکه به نفر بازی‌تان یکی دیگر را هم اضافه کنید درباره یک خاطره مشترک یا اصلا درباره نفر سوم سوال کنید. حالا حداقل یک ساعتی را می‌توانید هی هر کدام از خاطراتتان بگویید و هی بخندید. مرور کردن خاطرات بامزه حالتان را خوب می‌کند. تازه حال دیگران را هم خوب می‌کند و به شما حسی بهتر از عنصر دو دره‌باز خانواده و بی‌توجه به کانون گرم خانوادگی را می‌دهد. این قاعده برای جمع‌های دوستانه هم جواب می‌دهد.