سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

از گفتمان طبقاتی به سوی روابط انسانی


از گفتمان طبقاتی به سوی روابط انسانی

خصوصیت ذاتی انسان, مساله بسیاری از متفکران از فیلسوف گرفته تا روان شناس و جامعه شناس بوده است در این میان, زندگی اجتماعی انسان ها, این مساله را ایجاد کرده که آیا این نوع زندگی ناشی از خصوصیتی درونی و در عین حال مشترک بین همه انسان هاست میل انسان ها به شناخته شدن از سوی همنوعانشان, یکی از پاسخ های احتمالی به این مساله است

«وجود یک انسان صرفا هنگامی که از جانب دیگران «شناخته» شود، براستی انسانی است» (هگل)

۱ ـ خصوصیت ذاتی انسان، مساله بسیاری از متفکران (از فیلسوف گرفته تا روان شناس و جامعه شناس) بوده است. در این میان، زندگی اجتماعی انسان ها، این مساله را ایجاد کرده که آیا این نوع زندگی ناشی از خصوصیتی درونی و در عین حال مشترک بین همه انسان هاست؟ میل انسان ها به شناخته شدن از سوی همنوعانشان، یکی از پاسخ های احتمالی به این مساله است. بر اساس دیدگاه هگل، هر انسانی مایل به شناخته شدن از سوی دیگر انسان هاست. روح آدمی با به رسمیت شناخته شدن از سوی دیگران به آرامش و رضایت می رسد. این میل و خواستِ درونی اوست؛ خصوصیت ذاتی اوست.

۲ ـ مساله «نظام طبقاتی»، دغدغه مشترک دو فیلسوف دوران ساز، هگل و مارکس بوده است. اما تبیین این دو از عامل بنیادین ایجادکننده چنین نظامی متفاوت است. مارکس به عوامل مادی در ایجاد طبقات تاکید می کند. آنچه فردی را در طبقه برتر قرار می دهد، مالکیت او بر مجموعه ای از عوامل مادی نظیر زمین و سرمایه و ابزار تولید است. اما از نگاه هگل (که این مساله را تحت عنوان «خدایگان و بنده» یا «ارباب و رعیت» مطرح می کند)، هرچند عوامل مادی بویژه زمین در ایجاد چنین نظامی تاثیرگذار است، اما عامل اصلی و بنیادینی که ارباب را «ارباب» می کند، پذیرش «ارباب بودن» او از سوی «رعیت» است. هگل بر این مبنا عامل اصلی ایجادکننده نظام طبقاتی را یک عامل غیرمادی؛ یعنی «به رسمیت شناخته شدن» می داند. ارباب، «ارباب» است، چرا که دیگران او را به رسمیت شناخته و ارباب می دانند و سلطه او بر منابع مادی، معلول همین عامل بنیادین است و رعیت، «رعیت» است، چون از سوی دیگران به رسمیت شناخته نشده و میل درونی او به شناخته شدن، ناکام مانده است.

۳ ـ اگر مجبور باشیم عامل اصلی و بنیادین عضویت افراد در فیسبوک را بر مبنای دیدگاه های هگل یا مارکس تبیین کنیم، دیدگاه هگلی تبیین موفق تری ارائه می دهد. عضویت در فیسبوک به خودی خود هیچ گونه ارتباط «اقتصادی» و به طور کلی «مادی» بین افراد ایجاد نمی کند. هستند کسانی که دوستی فیسبوکی را به مثابه مقدمه ای برای دوستی در عالم واقعی (برای رسیدن به مقاصدی مادی) انتخاب می کنند، اما این نه در همه دوستی های فیسبوکی کلیت دارد و نه احتمالا تنها انگیزه همین افراد در عضویت فیسبوک است. آنچه ذات و ماهیت ارتباط فیسبوکی را شکل می دهد، «دیده شدن» من توسط دیگران (به نحو متقابل) است؛ دیگرانی که هویت و شخصیت آنها، برایم معلوم است. من دیدگاه ها (استتوس ها) و عکس های دیگران را در فیسبوک با نام و هویت معلوم و مشخص شان می بینم و می دانم آنها نیز می توانند استتوس ها و تصاویری را که من در فیسبوک به اشتراک می گذارم، با نام و هویت مشخص من ببینند. بنابراین فیسبوک این امکان را به من می دهد که همواره (هر هفته، هر روز و بلکه هر ساعت) با استتوس ها و عکس هایی که در آن به اشتراک می گذارم، دیگران از من یاد کنند و به عبارتی همواره مرا از نو «بشناسند». من مانند هر انسانی، مایلم که از سوی دیگران «شناخته» شوم و با شناخته شدن از سوی آنها، این میل درونی ام ارضا می شود.

۴ ـ در اینجا یک مساله ایجاد می شود و آن، این که از کجا معلوم، دیگران (یعنی دوستان من در فیسبوک) به دیدگاه های من در فیسبوک توجه کنند و بی تفاوت از کنار آن عبور نکنند؟ واقعیت این است که من صرفا می توانم به دیده شدن استتوس هایم توسط آن دسته از دوستانم اطمینان حاصل کنم که یا دیدگاهم را پسندیده باشند (به اصطلاح فیسبوکی «لایک» کرده باشند) یا نظر خود را درباره دیدگاهم بیان کرده باشند (یا به اصطلاح برایم «کامنت» گذاشته باشند). بنابراین در فیسبوک آنچه میل مرا به «شناخته شدن» ارضا می کند، «کامنت»ها و «لایک»های دوستانم است.

۵ ـ بعضی از اعضای فیسبوک بیش از آن که به استتوس های دیگران توجه کنند، پشت سر هم استتوس ها و عکس های خود را به اشتراک می گذارند، ولی برخی دیگر اعضا بیشتر مشغول واکنش نشان دادن (به وسیله لایک کردن یا کامنت گذاشتن) به استتوس های دوستانشان هستند. در بین دسته اول، افرادی هستند که هر یک از استتوس هایشان با سیل عظیمی از لایک ها و کامنت ها مواجه می شود، ولی هیچ گاه به خود زحمت نمی دهند به استتوس های هیچ یک از این دوستان با لایک کردن و کامنت گذاشتن، واکنشی نشان دهند. در نتیجه، در فیسبوک دو طیف از افراد ایجاد می شوند؛ اقلیتی که همواره از دیگران لایک و کامنت می گیرند و اکثریتی که استتوس هایشان از سوی آن اقلیت هیچ گاه دیده نمی شود؛ به عبارت دیگر، اقلیتی که همواره با لایک و کامنت گرفتن از دیگران، به رسمیت «شناخته» می شوند و اکثریتی که همواره این اقلیت را به رسمیت «می شناسند» بدون این که خود از سوی آنها به رسمیت «شناخته» شوند. نظام «خدایگان» و «بنده» (ارباب و رعیتی) هگل در اینجا به شکل مجازی ایجاد می شود. ارباب با شناخته شدن توسط رعیت ارضا می شود، آنچه او را ارباب می کند، همین است و رعیت ناکام می ماند، چون از سوی ارباب به رسمیت شناخته نمی شود!

۶ ـ اما در بین اعضای فیسبوک دسته سومی نیز وجود دارد: این دسته، دیدن استتوس های دوستانشان را مقید به دیده شدن استتوس های خود توسط دوستان می دانند. این دسته برای فعالیت خود در فضای فیسبوک قانون و قاعده ای وضع می کنند که مبتنی بر نوعی «بده بستان» دوسویه است. آنها میل به شناخته شدن دوستان را از طریق واکنش نشان دادن به استتوس های دوستان تامین می کنند، مشروط بر این که دوستانشان نیز همین کار را در حق آنها رعایت کنند. این قید در روابط فیسبوکی، نیازمند غنای فرهنگی در روابط اجتماعی است. زمینه اصلی این غنای فرهنگی، نه در فضای مجازی فیسبوک، بلکه در فضای واقعی هر یک از جوامعی است که هر فرد فیسبوکی در درجه اول عضو آن است. اگر فرهنگ جامعه ای که من عضو آن هستم، حس کرامت نفس را برای من درونی کرده باشد، هیچ گاه در فیسبوک با لایک زدن و کامنت گذاشتن برای استتوس های هر روزه و هر ساعته یک خودشیفته۱، که هیچ گاه حاضر به نگاه کردن به من نیست، نقش رعیت او را بازی نخواهم کرد. همچنین اگر در فضای واقعی جامعه آموخته باشم که به میزان ارتباطم با افراد نسبت به آنها مسئولم، هیچ گاه در فضای مجازی فیسبوک، میل به تبدیل شدن به «ارباب» لایک ها را نخواهم داشت. بر این اساس فیسبوک به خودی خود عامل ایجاد روابط صحیح یا ناصحیح در بین افراد نیست، بلکه این فرهنگ جوامع مختلف است که روابط درست و برابر یا نادرست و طبقاتی را بین افراد شکل می دهد. اما فیسبوک یک ویژگی بسیار مهم دارد و آن، این که ماهیت فرهنگ های بیمار را در روابط ناسالم اعضایشان، بخوبی نمایان می کند.

پانوشت:

۱ ـ در اینجا باید در بین افرادی که با لایک ها و کامنت های بسیاری مواجه می شوند، ولی نسبت به آنها واکنش نشان نمی دهند، یکسری افراد را استثنا کرد، یعنی آنها که نه به اعتبار شخصیت حقیقی شان، بلکه به اعتبار شخصیت حقوقی، علمی، شغلی یا سیاسی شان، عضو فیسبوک هستند. از این دسته از افراد نباید انتظار داشت به مطالب همه دوستان فیسبوکی شان واکنش نشان دهند، چرا که عملا چنین کاری برای آنها مقدور نیست. در واقع دوستی با چنین افرادی در فضای فیسبوک، به معنای واقعی کلمه، «دوستی» نیست، بلکه امکان اطلاع یافتن از فعالیت های علمی، سیاسی و... آنهاست.

حسین شقاقی