یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دیالکتیک حضور و غیاب


دیالکتیک حضور و غیاب

نقد و نظری بر مجموعه «خودکشی دسته جمعی نهنگ ها»

این مجموعه را فارغ از اینکه در صفحه اولش، عبارت شعر بلند آمده باشد، می‌توان به عنوان شعری بلند تفسیر و تقسیم‌بندی کرد، چرا که عنصر و تکنیک‌های روایتگری آن‌هم با لحن و نظرگاهی منسجم، در سرتاسر متن به چشم می‌خورد. (لازم به ذکر است عنصر روایت، یکی از مولفه‌های شعر بلند است.)

ساختار روایی این مجموعه، بی‌شباهت به نامه‌های عاشقانه به معشوقی دور از دست نیست و به همین لحاظ ضمیر «تو» در سرتاسر شعر، در دیالکتیک حضور و غیاب و همین‌طور در فضایی مابین عینیت و ذهنیت در نوسان است.

در کلیت شعر، تقلایی شبه‌مازوخیستی برای روبه‌رو‌شدن با فقدانی عظیم به چشم می‌خورد؛ تقلایی که در عین تالم، لذت‌بخش نیز هست. گزافه نیست اگر چنین تجربه‌ای را به ژوییسانس فرویدی نسبت دهیم؛ لذتی که هماره از جست‌وجوی بی‌حاصل ابژه۱ مفقوده حاصل می‌شود.

تمامی شعر چون پیچه‌ای حول این فقدان می‌گردد؛ فضایی خالی که شعر با پیچیدن حول آن، گویی خود را سامان می‌بخشد؛ محصول این وضعیت می‌تواند تجربه‌ای منحصربه‌فرد باشد که مخاطب باوجود پیش‌فرض‌هایی که از زیست و پراکسیس خود برخوردار است به‌راحتی می‌تواند با کلمات همراه شده و از لذت متألم چنین تجربه‌ای بهره‌مند شود. چرا که خلأ می‌تواند عنصری مشترک در فضای بینا سوژگانی باشد. پس بیراه نیست اگر عنصر فقدان را شاهرگ ارتباطی شعر با دنیای مخاطب بنامیم.

از دیگر ویژگی‌های این مجموعه می‌توان به فرار متن از ایجاد فضاهای تکراری و محدود اشاره کرد. طیف وسیعی از موتیف‌ها در جای‌جای شعر احضار شده‌اند که این امر نیز می‌تواند یکی دیگر از مولفه‌های شعر بلند در نظر گرفته شود. عناصر مختلف از جهان پیرامون می‌توانند از زیرغبار مدلول‌های خاک‌گرفته و خشک‌شده اندکی بیرون آمده و حیاتی دوباره بیابند، با این‌حال باید در اینجا به کلمه «دوباره» بیشتر دقت‌نظر داشت؛ «دوباره» و نه «تازه»!

در این مجموعه مواردی که دال‌ها توانسته باشند مستقل از مدلول‌های تکراری فرصت ظهور یابند، محدود است.

از معدود موارد قابل تامل می‌توان به واژه «شوپن» در صفحه۱۰ یا واژه «سرطان » در صفحه۲۱ مجموعه اشاره کرد. باید در نظر گرفت شعر می‌تواند مجالی برای استقلال دال‌ها از مدلولشان باشد یا حتی به قول دریدا۲ فرصتی برای به تاخیر انداختن معنا و به رخ‌کشیدن آن...

در مثال‌هایی که پیش‌تر از آنها یاد شد، «شوپن» دیگر همان کلمه بیرون از متن نیست و «سرطان» از بار معنایی اولیه‌اش اندکی فاصله گرفته و استحاله یافته است. مواردی از این دست در این مجموعه کمتر به چشم می‌خورد که جای خالی آن مشهود است. با این همه، تنوع و گستردگی موتیف‌ها چنان است که در طول شعر و تجربه خوانش آن، برخی از موتیف‌ها می‌توانند بیرون از خوانش متن نیز در ذهن مخاطب حیاتی دوباره یافته و طنین وجودی‌شان را افزایش دهند.

ساختار نحوی این مجموعه به گونه‌ای است که پیوسته مفعول‌زدایی کرده و برای ادامه حیاتش، حروف ربط و اضافه را در خود باز‌تولید می‌کند. گویی ساختار تاکید دارد موجودیت خود را پیوسته اعلام کرده و به‌رخ بکشد. همین مولفه می‌تواند راهکاری باشد برای فرار متن از قرار‌گرفتن در رده متون مصرفی. به واقع ساختار به‌کار گرفته شده در این مجموعه می‌تواند سازوکاری باشد برای مقابله با زودهضمی! متن به سادگی تن به مصرف‌شدن در ذهن مخاطب نمی‌دهد. تا اینجا می‌توان دایره واژگانی گسترده (از شیطان و فریم عکاسی گرفته تا گردباد و زنجره و...) و همین‌طور انسجام لحن را به‌عنوان نقاط قوت این مجموعه تلقی کرد؛ لحنی که در عین کثرت واژه‌ها، وحدانیت خود را حفظ کرده است اما به‌واسطه همین ساختار می‌توان به محدودیت استقلال نسبی گزاره‌ها در حرکت افقی نیز اشاره داشت. چراکه حیات گزاره‌ها اغلب منوط به ارتباط عمودی آنها بوده و استقلال نسبی خود را در اغلب موارد از دست داده‌اند. به تعبیر دیگر فرصت تامل در حرکت افقی در اغلب موارد از مخاطب گرفته شده یا دست‌کم محدود شده است. به‌عنوان مثال نگاه کنید به قطعه زیر:

«نوشتن بی‌قراری دلفینی/که در آکواریوم کوچک آبستن می‌شود/ آسان‌تر از فراموشی چاله‌هایی است/ که هنگام خندیدن روی گونه‌هایت نقش می‌بست»

با اندکی تامل بر نیمه‌اول قطعه می‌بینیم که فعل نوشتن برای اندوه دلفینی به‌کاررفته که در آکواریومی کوچک آبستن شده است. چنین تصویری به‌تنهایی موجز و تکان‌دهنده است با این حال با آمدن گزاره‌های بعد، فرصت تامل و تنفس از مخاطب گرفته شده است. لازم به ذکر است چنین آسیبی بر تمامی پیکره مجموعه وارد نشده و در برخی موارد چنین فرصتی جهت تلاقی دنیای مخاطب با دنیای شعر فراهم شده است:

«به پرنده جا مانده در گلویم/ فکر می‌کنم/ که برای پریدن التهاب داشت/ و میان دندان‌هایم حبس شده است...»

و یا:

«عشق در وجودم مانند اهرامی است/ که با غارت ثروت هنگفتش/ هنوز پا برجا مانده است»

یکی از نقدهای وارده به این مجموعه را می‌توان پر‌رنگ‌شدن برخی از سطور شعر قلمداد کرد که توجه بیشتری را به خود جلب کرده و پتانسیل کشف و شهود و زیستن در دنیای متن را برای مخاطب محدود کرده است؛ چرا که هیچ مخاطبی از پیش‌فرض‌ها و نحوه فهم خاص خود عاری نبوده و بنابراین برای هر مخاطب، سطور خاص خودش می‌تواند پررنگ‌تر شود.

همچنین برخی ترکیب‌بندی‌ها به‌زعم نگارنده چندان موفق نبوده و لحن روایی را خدشه‌دار کرده‌اند. به‌عنوان مثال می‌توان به ترکیب‌هایی چون «لیس‌زدن سرخوردگی»، «گرسنگی حرف‌ها» و یا «تومورهای عذاب وجدان» و... اشاره کرد.

سخن آخر آنکه مجموعه «خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها»، ندایی امیدوارکننده را در زیر لایه‌های خود ساطع می‌کند؛ ندایی که نوید ایجاد فرصت‌های هر‌چه بیشتر جهت تامل و غوطه‌خوردن در دنیای متن را با خود دارد.

حامد معینی

پی‌نوشت‌ها:

۱- « DAS DING » مطلوب مطلق، زیگموند فروید

۲- ژاک دریدا، فیلسوف معاصر فرانسوی از نامداران مکتب پساساختارگرایی



همچنین مشاهده کنید