چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

در مثلث جایگاه خالی داریم


در مثلث جایگاه خالی داریم

مدیریت استراتژیك, مدیریتی است كه با توجه به رخدادها و اندوخته ها و مهارت ها و دانش های علمی, هنری و تئوریك جامعه, نوعی برنامه ریزی برای ارتقای كیفی و كمی همه عناصر تشكیل دهنده تئاتر را در طراحی خود شركت دهد تا به یك معیار برسد

● تفكر یونانی و مثلث راه گشا

متاسفانه بحث مدیریت در كشور ما آسان گرفته شده است و به همین دلیل برگزاركنندگان این جلسات تحت عناوین مختلف به این مسئله پرداخته اند. در آغاز سخن برمی گردم به دوران یونان باستان. یونانی ها معتقد بودند كه مدرسه برای تربیت كودكان لازم است. اساسا تربیت برای آحاد جامعه لازم است. اما گفته زیباتری داشتند: «تئاتر مدرسه بزرگسالان است» و این اعتقاد عمیق خود را بیان می كردند كه «بشر همواره نیازمند تربیت است.» گاه مستقیم مدرسه و دانشگاه و گاه از طریق فضاهایی كه چنین شكل و ساختاری ندارند. ما هنوز در دنیا از تبعات این نوع نگرش بهره مندیم.

حال باید دید اینها شعار است یا در گوشه گوشه جامعه تسری پیدا می كند. یونانی ها زمان برگزاری جشنواره به تعدادی از كارها جایزه می دادند اما از روز بعد از جشنواره، به فكر جشنواره بعدی بودند. هر جشنواره برای خودش هیات رئیسه داشت و به دلیل اهمیت موضوع، حاكم وقت رئیس جشنواره می شد. این شعار از یك سو، تجلی اندیشه ای عمیق است و از سوی دیگر، مهم ترین اركان جامعه با این موضوع درگیرند.

در همه تمدن های گذشته، نمایش با این نگاه پیشرفت كرده و هیچ گاه غیرموثر تلقی نمی شده است، بنابراین به اندازه تاثیرش به آن بها می دادند. بنابراین اندیشه و فلسفه یونان بر كره زمین سیطره دارد حتی اگر آن را رد كنیم. از این رو است كه «ادیپ» و «الكترا» هنوز اجرا می شوند. آن فكر درست پایه گذاری شده كه امروز نمی توانیم خود را از این سیطره رها كنیم. تصور كنید مثلثی داریم كه یك راس اش برگزاركنندگان هستند، یك راس مخاطبین و راس دیگر گروه تولید. این مثلث می تواند مانند یك واحد سنجش عمل كند. در واقع برای بررسی انواع تئاتر با این مثلث، باید سئوال كرد مدیران چه كسانی هستند مخاطبان چه كسانی هستند و مجریان چه كسانی هستند

● از كی باب شد راجع به مدیریت فكر كنیم

▪ به طور مثال در تعزیه، تكلیف روشن بود. چه به لحاظ معماری و ساخت بنای محل اجرا تكیه و چه به لحاظ بودجه. مخاطب هم تكلیف اش روشن بود. قصدش هم شفای روانی بوده و هم ادای دین. ارتباط خود و خالق را تعریف می كرد و برای نیات مذهبی و ارضای خاطر می آمد. كسی هم اگر تخلفی می كرد جریان آن قدر قوی بود كه او را پس می زد چون همه نكات درست تعریف شده بود.

اما از سوی دیگر، خوانندگان تا زمانی كه بر صحنه بودند، مقدس بودند اما بیرون از صحنه از شٲن و مرتبت بالایی برخوردار نبودند جز دوره قاجار كه بعضا از شٲن درباری برخوردار بودند. در مورد تخته حوضی هم تكلیف معلوم بود. جامعه برای مقلدین ارزشی قائل نبود ولی به كارهای شان می خندیدند. اگر كسی می گفت «بازیگرم» در محافل راه اش نمی دادند یا از او دوری می كردند. حالا اگر آن مثلث را برای تئاتر دوره قاجاریه استفاده كنیم، با فاجعه مواجه می شویم. همه دستور می دهند، كارگردان اصلا مطرح نیست، بازیگر جایگاه ندارد و مخاطب نیز جمع خاصی اند. در این شرایط مدیریت اصلا معنا ندارد. فاصله كه می گیریم، می بینیم اوضاع آن آشفته بازار بدتر می شود. گروه ها بیشتر و مكان ها پراكنده می شوند و نظام انسجام پیدا نمی كند كه به نسل بعد برسد. در این زمان برای بعضی از رجال قاجاریه سئوال مطرح می شود كه تئاتر چیست ساختار اجرایی تماشاخانه چگونه است مردم چرا تئاتر می روند و دولت چگونه حمایت می كند جواب هایی هم می گیرند.

● مدیر یا مطیع

در بخشی از گزارش سفر میرزا مصطفی افشار در دوره قاجاریه آمده: «... و منظور دولت در بنای تماشاخانه ها و اشاعه این همه عشرت ها، قطع نظر از تجملات ولایت، این است كه مردم بیكار كه در هر ملكی از آن ناچار است مشغله داشته چنانكه عادت بیكاران است در پی عیب جویی دولت و دولتیان نباشند كه ازین رهگذر فسادها در امور دولت پدید آید زیرا كه حرف و سخن را چنانكه به تجربه رسیده و حكما نوشته اند در مزاج ها تاثیر عظیم است و همین كه مردم كارطلب بیكار شدند لامحاله زبان به عیب گویی باز كرده دل بر عیب جویی می بندند ...» ناگهان این تصور پیش می آید كه دولت می خواهد با تئاتر وقت مردم را بگیرد كه در كار سیاست فضولی نكنند. میرزا فتحعلی آخوندزاده می گوید تئاتر برای روشنگری است و باید عیب دولت و حكومت گفته شود تا جامعه رشد كند.

در عین حال محافظه كار هم بوده و اصلا به براندازی فكر نمی كرده تا جایی كه به شاگردش میرزا آقا تبریزی امر می كند كه «تند ننویس و بگذار این قلم بچرخد.» منتها تصور ما از تئاتر دو گونه است روشنگر و غافل كننده. مدیریت كجاست حكومت است و حكومت به دلیل فساد، نمی خواهد كسی موی دماغ اش شود. تئاترها مملو از رقص و آواز است كه آن هم از مرزی نباید تجاوز كند. حالا این دستگاه فرهنگی، برای هدایت این قضیه فردی را می گذارد كه دیگر مدیر نیست چون فكر ندارد، مطیع است. در آن شرایط دسته های مطرب ها دارای سندیكاهای كمابیش قوی بودند و بین خودشان ارتباط حرفه ای داشتند تا حق شان ضایع نشود. اینجاست كه مدیریت تبدیل می شود به نظم و سلسله مراتب تا امورات یك عده ای بگذرد.

پس در مثلث جایگاه خالی داریم. در دوره پهلوی نیز مدیر تبدیل می شود به آقا بالاسر كه ضعیف ترین تعریف از مدیر است. این مثلث می تواند اشكال كار ما را نشان دهد كه نه تعریف درستی داریم و نه از طریق آثار، جایگاهی در میان توده مردم یافته ایم. آیت الله بروجردی گفته بود تعزیه حرام است. گروهی می روند از ایشان فتوا بگیرند و ایشان جواب رد می دهد. رهبر گروه كمی فكر می كند و می گوید: ۱۰ روز امام حسین مرجع تقلید ماست. پهلوی ها هم مدتی تعزیه خوانی را منع كرده اند اما بعد ناچار شدند آزاد بگذارند. دلیل این امر جایگاه تثبیت شده تعزیه بود. در ایتالیا باید اپرا باشد، در هند باید بن راكو باشد چون ریشه و جایگاه دارد. در ایران اگر تئاتر نباشد كك خیلی ها نمی گزد چون ما هنوز جایگاه مردمی نداریم. حتی عده ای سعی می كنند آن قدر این تئاتر را تضعیف كنند كه اگر از بین رفت بگویند چیزی نبوده كه از بین برود.

● «مدیریت استراتژیك تئاتر» یا «چرا در جهان به تئاتر بها می دهند»

تئاتر به تدریج به همه جوامع ثابت كرده از ستایش محض تا انتقاد محض را می تواند در خود داشته باشد. ثابت كرد از خنده صرف تا مویه صرف را در خود دارد. می تواند هشداردهنده و تكان دهنده باشد یا مخدر. اما دیدند بشر بدون تئاتر نمی تواند زنده باشد. حال مدیریت باید جایگاه تئاتر را تعریف كند و به میان جامعه ببرد. از یك كارگر آلمانی در مورد برتولت برشت پرسیدم. او اصلا برشت را نمی شناخت و به تئاتر هم نمی رفت. سیستم مدیریتی هم می بیند كه در این شرایط ممكن است این كارگر فاسد شده و تبدیل به عنصر نامطلوب شود. بنابراین تئاتر نوع خودش را تولید می كند. در دوره قاجاریه تئاتر خانگی زنانه داشتیم اما گسیخته عمل می كردیم. این نوع نمایش از بین رفت درحالی كه بعضی از سوژه ها فوق العاده بودند. انواع نمایش، مخاطب خودش را تعریف می كند. در غرب این طبقه بندی ها صورت گرفته و به این دلیل است كه نخبگان جامعه به تئاتر فرهیختگان بها می دهند. جوامع وقتی به این نتیجه رسیدند كه تئاتر توانایی های زیادی دارد، انواع اش در دستگاه فرهنگی مورد توجه قرار گرفت و برای پراكندگی اش تصمیم گرفته شد. این یعنی مدیریت استراتژیك تئاتر.

● اقتصاد و مدیریت

به لحاظ جامعه شناسی، جامعه به نهادهای خانواده، فرهنگ، اقتصاد و مذهب تقسیم بندی می شود. فرض كنید علما بخواهند برای مساجد بلیت بفروشند. می توانیم این كار را انجام دهیم اما نهاد مذهب را نابود می كنیم. یعنی وقتی از تئاتر خواستید پول درآورد فاتحه اش را بخوانید. در نهاد فرهنگ تعریف شده كه اگر بخواهید هویت ملی را حفظ كنید به تئاتر نیاز دارید پس اگر هزینه نكنید هویت و حكومت و ملت ندارید. مدیریت استراتژیك تئاتر تصمیم می گیرد همه آحاد ملت از تئاتر برخوردار باشد اما قرار نیست همه یك سوژه را تعقیب كنند. آشفتگی تئاتر ما این است كه همه به تئاتر شهر حمله می كنند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ۴ شیوه تولید دولتی، خصوصی، نیمه دولتی و تعاونی داریم. داشتن این شیوه ها در هنر احتیاج به زمان دارد.

● جریان منتقدین

در آن مثلث چه كسانی شما را نقد می كنند واقعیت این است كه ما دستگاهی به نام نقد نداشتیم. خان ملك ساسانی در یكی از نقدهایش چنین می گوید: «... بعد از مجنون پدر مجنون به خوبی از عهده رل خود برآمد. و راستی نمی شود حدس زد كه بازی كننده آن جوان بوده به قدری خوب رل یك پیر دل شكسته را ایفا نمود كه چندین مرتبه مورد تحسین واقع شد. بعد از پدر ابن السلام حائز اهمیت بود. در خاتمه شنیدیم یكی دو دسته گل به لیلی و بازیكنان دیگر تقدیم شد و از قراری كه می گفتند مادام پری یك قلم خودنویس طلا به بازی كننده رل مجنون به عنوان تشویق و جایزه تقدیم كرده بودند...»

● لزوم رسیدن به معیار

ما به صورت غیرسازمان یافته خیلی كار كردیم. كشورهای دیگر آسیا به اندازه ایران نیروی تئاتر و علاقه مند ندارند اما پراكندگی و نداشتن مدیریت استراتژیك این قوا را رو به تحلیل می برد. اگر چاره اندیشی نشود این سرمایه از بین خواهد رفت. وقتی میرزا فتحعلی آخوندزاده به عنوان مولیر شرق معرفی شده است پس ما نباید از صفر آغاز كنیم. باید تجدید قوا و هدایت قوا كنیم. در فستیوال ها با نیروهای خوب شركت می كنیم اما غالبا می درخشند و بعد خاموش می شوند. ما نیازمند بازنگری منتقدانه به مدیریت استراتژیك تئاتر هستیم. مدیریت استراتژیك، مدیریتی است كه با توجه به رخدادها و اندوخته ها و مهارت ها و دانش های علمی، هنری و تئوریك جامعه، نوعی برنامه ریزی برای ارتقای كیفی و كمی همه عناصر تشكیل دهنده تئاتر را در طراحی خود شركت دهد تا به یك معیار برسد.

بهروز غریب پور



همچنین مشاهده کنید