پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
وبلاگ تاریخ و چشم انداز
وبلاگها این توانایی را دارند تا هم خوانندگان و هم نویسندگان را از سطح «مخاطبان» به سطح «عموم» و هر یك را از سطح «مصرفكننده» به مرتبه «آفرینـندگی» برسانند.
در سال ۱۹۹۸ پایگاههایی كه امروز به نام وبلاگ شهرت یافتهاند، كمتر به چشم میآمدند (گفتنی است كه واژه «وبلاگ» را یورن بارگر برای نخستین بار، در دسامبر سال ۱۹۹۷، به این قصد بهكار برد). جسی جیمزگارت، ویراستار Info sift ، حین گشت و گذار در وب فهرستی از پایگاههایی را كه «مثل پایگاه خودش» بودند، جمعآوری كرد.
در نوامبر همان سال وی فهرستش را برای كمرون بارت فرستاد. كمرون هم آن را در پایگاه Cam world منتشر كرد. بعد از این كسان دیگری نیز نشانی خود را برای او فرستادند تا نامشان به فهرست اضافه شود. ابتدای سال ۱۹۹۹، در صفحه اختصاصی جسی، موسوم به «صفحه تنها وبلاگها» نام بیست و سه وبلاگ فعال دیده میشد.
و ناگهان یك اجتماع پدید آمد. سرزدن به همه وبلاگهایی كه در صفحه كمرون ردیف شده بودند، كار سادهای بود و بسیاری كسان علاقهمند به این كار بودند. پیتر مرهولز (دراوایل سال ۱۹۹۹) این عبارت را به صورت «wee-log» تلفظ كرد و واژه مخفف «بلاگ» اینگونه برسر زبان افتاد. ویراستار و تهیهكننده وبلاگ هم «بلاگر» نامیده شد.
در همین اثنا عده زیادی برای این كه از قافله جا نمانند، به این اجتماع وارد شدند. و روزبه روز بر تعداد كسانی كه وبلاگ راه میانداختند، اضافه میشد. خود من از آوریل ۱۹۹۹ شروع كردم. هرروز تمام وبلاگها را خواندن، یا حتی بررسی وبلاگهایی كه به تازگی به دنیا میآمدند، دیگر كار سادهای نبود. فهرست كمرون حسابی بلند بالا شد، چندان كه او دیگر فقط وبلاگهایی را كه خودش تعقیب میكرد، به فهرست میافزود.
دیگر وبلاگنویسان هم در این رابطه دست به كار شدند. در اوایل سال ۱۹۹۹ بریژیت ایتون فهرستی از تمام وبلاگهایی كه میشناخت تهیه كرد و «درگاه ایتونوب» را راه انداخت. او برای تكمیل فهرستش تنها به یك معیار ساده اكتفا كرد: «هرقطعه نوشته یا هر چیزی كه در پایگاه گذاشته میشود، تاریخ داشته و معلوم باشد كه در چه زمانی در پایگاه نهاده شده است». بین وبلاگنویسها بحث و جدل درگرفته بود كه چه پایگاهی وبلاگ هست و چه نیست، اما با توجه به این كه درگاه ایتونوب كاملترین فهرستی از وبلاگها بود كه در دسترس قرار داشت، تعریف ضمنی بریژیت حاكم شد.
تا ژوئیه سال ۱۹۹۹ نرخ رشد رو به افزایش وبلاگها به نحو یكنواختی ادامه داشت، اما زمانی كه سروكله Pitas (اولین ابزار رایگان وبلاگسازی شخصی) پیدا شد، ناگهان صدها وبلاگ تازه ساخته شدند. در ماه آگوست، شركت Pyra ، بلاگر را عرضه كرد، Groksoup هم را افتاد، و با سهولتی كه این ابزارهای وبی فراهم آوردند، موج وبلاگنویسی به نحو سرسامآوری بالا گرفت. در اواخر سال ۱۹۹۹، دیو واینر، برنامهنویس و متخصص نرمافزار، برنامه Edit This Page را ارائه كرد و جف اِی كمپل،Velocinews را راه انداخت.
تمام این خدمات به شكل رایگان عرضه شدند و همه آنها به این قصد مهیا شدند تا هر كسی بتواند به سادگی و سرعت وبلاگ شخصیاش را راهاندازی كند.
تعدادی پیوند، نوشتههای انتقادی و تحلیلی، اندیشهها و یادداشتهای شخصی به نحو متناسبی محتوای وبلاگهای اولیه را شكل میدادند. آن موقع تنها كسانی كه سر از ساخت صفحات وب سر در میآورند، دستی در ساخت وبلاگ داشتند. كسی كه وبلاگ داشت به صورت تفننی كدنویسی با HTML را فراگرفته بود، یا كار و حرفهاش طراحی صفحات وب بود، و حین وبگردی در اوقات فراغت روزانه، وبلاگش را هم سروسامان میداد. آنها كشته مرده وب بودند.
بسیاری از وبلاگهای امروزی هم همان روال را دنبال میكنند. نویسندگان وبلاگ هم به گوشه كنارهای كمتر شناخته شده وب ارجاع میدهند هم به مقالهها و اخباری كه حس میكنند، میارزند تا ازشان حرف بزنی، چنین ارجاعهایی معمولاً همراه با نظر نویسنده هستند. نویسندهای كه تا حدی در زمینه مضمون نوشتههایش ماهر باشد، ممكن است كه درباره دقت و صحت مقالهای كه به آن اشاره كرده است، حرفهایی داشته باشد؛ یا حتی شواهد تكمیلی و مناسبی را كه در اختیار دارد، معرفی و یا این كه نظر و تحلیل شخصی خود را نسبت به موضوع مطرح شده ارائه كند. چنین تحلیل و تفسیرهایی غالباً رك و صریح وبا نیش و كنایه همراه است.
نویسندههای متبحر میكوشند، همه این چیزها را در یكی دوجمله جمعآورند(نمونهاش هالیكون، كه از پیشگامهای ایجاز هنرمندانه در نوشتن است). در واقع، قالب یك وبلاگِ نوعی چنان است كه ایجاز را در نویسندهاش تقویت میكند. نوشتههای تحلیلی و مفسرانه بلند را بهتر است در صفحهای جداگانه و فضایی اختصاصی نهاد.
وبلاگها به خوبی نقش صافی را برای خوانندگانشان بازی میكنند، گویی یكی قبل از خواننده در وب گشتزده است. از میان هزاران صفحهای كه در وب و زیر آسمان این فضای مجازی پخش و پراكندهاند، نویسندگان وبلاگ حیرتآورترین، احمقانهترین و البته ضروریترین و مناسبترینها را برمیگزینند.
من فكر میكنم كه چنین وبلاگهایی به دلیل دیگری نیز اهمیت دارند. داگلاس راشكوف در Media Virus از گِرگ روگریو (ایمدیاست آندرگراند) نقل قولی آورده است: «رسانهها ملكیت همگانی دارند . . . شما نمیتوانید از آنها برای خودتان سهم اختصاصی بردارید. پیش كشیدن آن به جلوی صحنه اولین كار است. دومین گام تبیین تمایز میان عموم و حضار یا مخاطبان است. مخاطب منفعل است، اما عموم مشاركت جویند. ما به تعریفی از رسانهها نیازمندیم كه جنبه عامگرا داشته باشد».
او با مشخص كردن مقالههایی كه ممكن است به سادگی از دید كاربران (كسانی كه آنقدر سرشان شلوغ است كه تنها به عناوین اهم اخبار در یكی چند پایگاه كفایت میكنند) پنهان بماند، با جستوجوی نوشتههای به دردبخور از منابع كمتر شناخته شده، و با ارائه شواهد بیشتر و دیدگاههای متنوع و تأویلهای متفكرانه، نویسندگان وبلاگ در اشاعه و بیان اخباری كه روزانه با آنها سروكار داریم، ایفای نقش میكنند. طعن زدن و بیمحابا نوشتن، این سؤال را پیش میكشد كه سلیقه و مهارت گزارشگرانی كه بازگوینده اخباری هستند كه آن را چندان نمیفهمند، چگونه است.
نویسندگان وبلاگ گاهی با كنار هم قراردادن و مقایسه دو مقاله با موضوعی مرتبط، محتوای وبلاگشان را جفت و جور میكنند. هر مقاله، در كنار دیگری، چه بسا معانی اضافهای را انتقال دهد و چه بسا باعث رسیدن به نتیجهای مخالف قصد اولیه منجر گردد؛ چنین وبلاگهایی را «رسانه مستقل» نامیدن، درست نیست. اما نویسندگان چنین وبلاگهایی كه خود را درگیر كندوكاو میكنند و واقعیتها و شواهدی كه روزانه به ما عرضه میشود، را ارزیابی میكنند، همان «عموم» موردنظر روگریو هستند. وبلاگنویسان با نوشتن چند خط در طول روز فعالیت رسانهای را، به عنوان كوششی مشاركتطلبانه و عمومی، از نو تعریف میكنند.
در سال ۱۹۹۹ اتفاق دیگری افتاد و من باور دارم كه این واقعه به ظهور بلاگر و نه هیچ چیز دیگری ربط دارد.
در حالی كه وبلاگها به صورت تركیبی از پیوندها و یادداشتهای شخصی كوتاه تهیه میشدند، بعد از ازدیاد انفجاری تعداد وبلاگها بعد از تولد بلاگر، تمركز از رویكرد وبگرا به سمت تهیه روزنوشتههایی جمع و جور جابهجا شد. این وبلاگهای جدید، كه روزی چند مرتبه تازه میشدند، عوالم نویسندههایشان را باز مینمایاندند: روز كاریم چهطور گذشت، آخر هفته را چه خواهم كرد، فلان موضوع چه حسی در من برانگیخت و . . .. پیوندها خواننده را به وبلاگ نویسنده دیگری، كه مثلاً روز قبل نویسنده اصلی او را ملاقات كرده بود، میبرند، یا به پایگاه فلاندار و دسته كه شب قبلش نویسنده شاهد برنامهشان بوده است.
مكالمات و گفتوگوهایی میان سه چهارپنج نفر از وبلاگنویسان در میگرفت و هر یك در وبلاگ خود از موافقت با این یكی یا تكذیب آن یكی مینوشت. تب نمایش ارائه شخصیت خود با تولد وبلاگهای جدید عود كرد. نامهای تازه از پی هم در نوشتههای متعدد وبلاگها یا در فهرست واجبتر از نان شب «دیگر وبلاگها»، كه چیزی مثل فهرست كمرون بود، پدیدار میشد. دیدن تلاش وبلاگنویسهای تازه از راه رسیده برای دست و پا كردن جایی برای خود در اجتماع وبلاگی، و واكنش نشان دادن آنها به وبلاگهایی كه بیشتر میخوانند و اختصاص ستون كناری صفحهشان به نشانهای از دار و دستهای كه دوست دارند به آن تعلق داشته باشند، جالب بوده و هست.
چرا چنین تغییری؟ چرا در این وسعت؟ من همیشه ظن داشتهام كه نكند چنین رویكرد فراگیری به این سبك و سیاق ناشی از میل به تقلید از پایگاههای بروبچههای Pyra اِو و مگ، باشد. به عنوان آفرینندگان بلاگر، وبلاگهای قشنگ و خوش طبعشان بهترین تبلیغ برای محبوبترین محصولشان است.
علاوه بر این، خود بلاگر هیچ محدودیتی برقالب مطلب و محتوای ارسالی تحمیل نمیكند. رابط بلاگر در وب از طریق هر مرورگری قابل دسترسی است و حاوی یك جعبه خالی است كه وبلاگنویس هر جور كه بخواهد و با هر چیزی میتواند آن را پر كند: یك فكر آنی، یك مقاله دنبالهدار و بالابلند و یا خاطرات كودكی. تنها با یك كلیك، بلاگر هر آنچه را نویسنده میخواسته به پایگاهش میفرستد و در آن مینهد، و نوشتههای قبلی را در محل مناسب بایگانی میكند. همه این اعمال بیدرنگ صورت میگیرد و در انتها قاب خالی نوشته در انتظار پرشدن را دوباره میبینیم!
یك وبلاگ نمونه با روش صافی كردن اطلاعات و اخبار، امتیازهای زیادی برای خوانندهاش به بار میآورد. یكی از آنها نمایش شمهای از گستره غیرقابل تصور وب برای كسانی است كه فرصت سیاحت درآن را ندارند. صافیهایی كه متكی به وجود انسان هوشمند هستند، از میان انبوه اطلاعاتی كه روزانه توزیع میشوند، بستههایی مرتب شده را از جالبترین، مهمترین، غیرمنتظرهترین و چیزهایی كه مرور و بازبینی شدهاند، برای مصرف ما جمع وجور میكنند. حضور آدمی در چنین فرآیندی تهیه اطلاعات تكمیلی را، علاوه بر صورت اولیه اطلاعاتی كه از طریق رسانههای دیگر ارائه میشوند، در بردارد.
از آنجا كه وبلاگنویس آزادانه و مختار درباره آنچه مییابد، نظر خود را اعلام میكند، با یك هفته پیگیری كردن وبلاگش جهتگیریهای او را تا حدی مشخص میشود و او به مرجعی تقریباً قابل پیشبینی تبدیل میشود. همچنین این فرصت را مییابیم تا با دیدی انتقادی، هم به خبری كه در یك وبلاگ مطرح میشود هم هب نقد و نظری كه دربارهاش توسط نویسنده وبلاگ ارائه میگردد، نگاه كنیم.
تنها پس از چندی كه وبلاگ خودم را راه انداختم، با تأثیرهای دوگانهای كه انتظارشان را نداشتم، مواجه شدم. ابتدا به علائق خود واقف شدم. پیش از آن فكر میكردم كه به چه چیزهایی علاقه دارم. پس از گذشت چند ماه فهمیدم كه بیشتر به علوم، باستانشناسی و نشانههای بیعدالتی توجه نشان دادهام. مهمتر این كه به طور جدی به ارزیابی و ارزشگذاری دیدگاههایم پرداخته بودم. در نگاشتن متون و پیوند دادنهای روزانهام، با دقت مراقب بودم كه چه اندیشهها وعقایدی را منتشر میكنم و به این دید رسیدم كه تصویری كه از من به این ترتیب شكل میگیرد، جلوهای یكتا و البته بااهمیت خواهد داشت.
چنین تجربه عمیقی ممكن است كه به صورتی ناب در نسل تازه وبلاگها شكل گیرد. فراغت از تمركز بر دنیای پیرامونی وبلاگنویس را قادر میكند كه پنجرهای به دنیای خودش مقابل خواننده بگشاید. چه بسا وی دیگر وبلاگنویسها را در مباحثه درباره علائقی مشترك گیر بیندازد. ممكن است وی درباره كتابی كه میخواند، حرفی برای گفتن داشته باشد یا درباره رفتار كسی كه در اتوبوس دیده است، چیزی بنویسد. شاید هم از بوته گلی بنویسد كه در شیارهای میان كاشیهای پیادهرو خیابانی در مسیر محل كارش روییده است.
ای بسا نكتههای كوچكی هم از افكار و رفتار خودش را در زندگی رو كند: كارش چه طور بوده، شام چه خورده است، درباره تازهترین فیلمی كه دیده چه طور فكر میكند. پس از چندماه این نوشتههای خردهریز در كنار یكدیگر تصویری خودمانی و دور از انتظار از شخصی خاص، كه در مكان و زمانی خاص زندگی میكند، تشكیل میدهند.
وبلاگنویس، به یمن سهولت نوشتن درباره هر چیزی كه در ذهن دارد، با افكار و باورهای خودش روبهرو خواهد شد. با هر روز نوشتن، وی به نویسندهای با اعتماد به نفس تبدیل میشود. اجتماعی چند، یا چندین نفره از عموم مردم روزانه نوشتهها و افكارش را مرور میكنند. شنیدن نداهای دوستانه، میتواند اطمینانش را نسبت به نگاهی كه به دنیا دارد، تقویت كند و چه بسا وی نوشتن در قالبهای تازه و بلندتری را بیازماید و حتی بدش نیاید كه دستی در شعر برد یا حتی طرحی خلاقانه را پی بگیرد آن چه كه تا چندماه قبل از آن برایش معنا نداشت، چرا كه نسبت به انجام و تمام كردنش تردید داشت.
همین طور كه وی هر روز به شرح باورها و افكارش میپردازد، این خودآگاهی تازه نسبت به زندگیاش، به رشد و تعالی اطمینان بخشی از نمای شخصیتیاش منجر میشود. واكنشش نسبت به یك شعر، نسبت به دیگران و حتی نسبت به رسانهها، وجهه شخصیتی او را معتبرتر میكند. با عادت به نوشتن درباره اندیشههای شخصی، رفتهرفته در انتقال مفهوم و بیان فصیح دیدگاههایش به دیگران ماهرتر میشود. وی برای دیدن رأی و نظر دیگران نسبت به آرای خودش بیصبری میكند و در عوض مطابق ندای درونیاش به كنش ادامه میدهد.
بعید نیست كه پس از چندی كمتر انعطافپذیری و بیشتر واكنشی شود، و عقاید خود را شایسته توجه جدی بداند.
وقتی كه وبلاگنویس خاطرهای را باز میگوید، خوانندگان او لحظهای از كودكیشان را به یاد میآورند. زمانی كه وبلاگنویس به راحتی حس و حالش را از دیدن یك مسافر نوعی تعریف میكند، آنها از آن پس به مسافران قطار دقیقتر نگاه میكنند. این خوانندگان
ربكا بلاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست