سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مصر و خاورمیانه پسا اسلامی

سالها بود که نخبگان سیاسی غربی و متحدان محلی آنها، مردم عرب را به بی تفاوتی و خواب آلودگی سیاسی متهم می کردند. این ادعاها که اعراب علاقه ای به کسب آزادیهای دموکراتیک از حاکمان مستبدشان ندارند، همواره سست و لرزان بوده است. اما حالا که میلیونها مصری با پیروی از مثال تونس با بسیج شدن در برابر قدرت، نادرستی این پندارها را ثابت کرده اند شک و ناباوری سمت و سوی دیگری یافته است و این بیم پیدا شده که انقلاب مصر به انقلابی اسلامی، خشونت بار، توسعه طلب و ضد غرب همانند انقلاب ۱۳۵۷ ایران تبدیل شود. گمانِ ایجاد انقلاب اسلامی در مصر توسط چهار گروه بیان می شود. اولین آنها رژیم حسنی مبارک است که تلاش می کند متحدان غربی اش را از حمایت از انقلاب مصر منصرف کند. دوم بنیامین نتانیاهو در اسراییل و حامیانش در ایالات متحده و اروپا هستند که تمایل دارند همان رژیم خودکامه پیشین را با حفظ عناصری چون عمر سلیمان( معاون پیشین رییس جمهور و رییس دستگاه امنیتی) کم و بیش دست نخورده نگاه دارند. سومین گروه اسلام گرایان تندروی ایرانی هستند که ناامیدانه تلاش می کنند تا ماهیت مردم سالار انقلاب مصر را کم رنگ جلوه داده و آن را انقلابی اسلامی، الهام گرفته از ایران نشان دهند. گروه چهارم دسته هایی از شهروندان مصری هستند که نگرانی های واقعی شان را درباره شکل گیری انقلاب اسلامی تازه ای در قلب جهان عرب ابراز می دارند.
به هر صورت نمی توان انکار کرد که شباهتهایی میان خیزش مصریان و انقلاب ۱۳۵۷ ایران وجود دارد. هر دوی آنها انقلاب هایی ملی بودند که افرادی از طبقات مختلف اجتماعی اعم از مذهبی، غیر مذهبی، چپ گرا، مرد و زن، طبقات متوسط و کارگر در آن شرکت داشتند. هر دوی این جنبش ها برکناری رژیم های استبدادی غرب گرا و استقرار حکومت هایی مردم سالار را دنبال می کردند که بتواند منزلت فردی و ملی، عدالت اجتماعی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی را تضمین کند. اما در عین حال نباید فراموش کرد که میان این دو انقلاب تفاوتهای عمد ه ای نیز وجود دارد. به زبان ایدئولوژیک انقلاب ایران جنبشی ملی گرا، جهان سومی و ضد امپریالیست بود که موضع نیرومندی در برابر ایالات متحده به خاطر حمایت مستمرش ازمحمد رضا پهلوی اتخاذ کرد که آمریکا به وسیله کودتا در سال ۱۳۳۲ او را به قدرت برگرداند.
به علاوه انقلاب ایران برخلاف خیزش مصری ها در سال ۲۰۱۱ به وسیله یک شخصیت مذهبی به نام آیت الله خمینی رهبری شد که توسط شبکه وسیع روحانیون شیعه و موسسات مذهبی پشتیبانی می شد. در آنجا اسلام گراهای تندرو و سازمان های جدید انقلابی با هم ادغام شدند. ضمن این که مذهبی ها از موسسات مذهبی همانند مساجد، مدارس علمیه و زیارتگاهها استفاده کردند و نهادهای انقلابی نیز به بسیج هواداران خود و به حاشیه راندن لیبرال ها، دموکراتها و سایر عناصر غیر همراه پرداختند. انقلابیون ایرانی در نهایت توانستند نظام شبه تئوکراتیک ولایت فقیه را پایه گذاری کنند. به این ترتیب انقلاب اسلامی عصر جدیدی از اسلام گرایی را آغاز کرد که قرار بود به مدت دو دهه بر خاورمیانه و دنیای اسلام تسلط داشته باشد.
تغییر سیاسی-مذهبی
اما خیزش امروز مصریان متفاوت است. این انقلاب نه ملی گراست نه ضد امپریالیستی و نه جهان سومی. تا قبل از این که اراذل هوادار مبارک موجی از خشونت وحشیانه را در روز ۲۲ فوریه ایجاد کنند، معترضین روحیه ای شاد و مدنی داشتند که تقاضاهای آنها بیشتر یاد آور انقلاب های دموکراتیک شرق و مرکز اروپا در سال ۱۹۸۹ بوده است. در مصر هیچ شعاری علیه خارجی ها، غربی ها یا آمریکاییها سر داده نشد.
علاوه بر همه این ها نکته مهم آن است که این قیام توسط یک سازمان یا شخص به تنهایی رهبری نشد چه رسد به این که نمادی اسلامی هم داشته باشد. در عوض، این خیزش تاریخی از سازمانهای سیاسی و مدنی مختلف با وابستگی های گوناگون مذهبی و غیر مذهبی و نوعی رهبری جمعی تشکیل شده است. من در این راهپیمایی های خیابانی هیچ شعار مذهبی نشنیده ام بلکه بر عکس، این شعار که توسط جمعیت درمیدان تحریر قاهره در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱ سر داده می شد، معنایی متفاوت داشت. آنها می خواندند: « انقلاب ما مدنی است، نه دینی است و نه خشونت آمیز» (الثورتنا مدنیه، لا سیفیه، لا دینیه)
نمی توان انکار کرد که سازمانهای اسلامی مانند اخوان المسلمین در این جنبش حاضر هستند اما آنها تنها بخشی از این جریان وسیع را تشکیل می دهند. البته هنوز شباهتهای اندکی میان اسلام سیاسی مصری و حاکمان اسلام گرای ایرانی وجود دارد اما اخوان المسلمین که بزرگترین و سازمان یافته ترین گروه اسلامی مخالف در مصر به شمار می رود، رهبری قیام را به عهده ندارد. اخوان در روزهای اول، عمدتا بخاطر ترس از انتقام جویی دولت برای شرکت در تظاهرات خیابانی دچار تردید بود. به زبانی استراتژیک می توان گفت که اخوان در طول سه دهه زمامداری حسنی مبارک از رویارویی با دولت اجتناب کرد و به خشونت متوسل نشد. در نهایت آنها زمانی که تصمیم به شرکت در انقلاب گرفتند به طور صریح اعلام کردند که قصد ندارند در هیچ حکومتی که پس از مبارک تشکیل می شود، شرکت کنند. اخوان المسلمین برخلاف اسلام گراهای ایرانی در سال ۱۳۵۷، هیچ تلاشی نکرد تا جنبش را به نام خود تمام کند و یا حتی رنگ دینی به آن بزند. در عوض آنها در ائتلافی که گروههای مختلف سیاسی، با جهت گیریهای متنوع اعم از ملی گرا، سکولار، چپ گرا و مدنی را در بر می گرفت شرکت کردند همان طور که در هنگام تجمعات کفایه نیز چنین کرده بودند.
به نظر می رسد بی علاقگی اخوان المسلمین در بدست گرفتن قدرت سیاسی در نظام پس از مبارک واقعی و صادقانه باشد و ریشه در این مساله دارد که آنها قادرند در صورت برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه آراء زیادی بدست آورند. به بیان سیاسی می توان گفت که اخوان المسلمین تا حدودی شبیه اخوان اردن و یا حزب الله لبنان البته با هوداران کمتر است. اما در عین حال اخوان المسلمین مصر از لحاظ ایدئولوژیک با این گروهها و همین طور اسلام گراهای ایرانی تفاوت زیادی دارد.
مساله مهم دیگر این است که اخوان المسلمین اکنون درحال تجربه کردن دگرگونی های فکری است. مباحث درونی که باعث اختلاف میان اعضای قدیمی و رهبران جوان شده، جنبش را در سالهای اخیر احاطه کرده است. خواست و توانایی اخوان المسلمین برای ورود به حیات سیاسی مصر به این بحث که در نهایت اخوان چه می خواهد بدست آورد، دامن زده است. در حالی که جناح قدیمی همچنان دچار سردرگمی است و برخی اوقات شعار قدیمی « اسلام راه حل است» را تکرار می کند اعضای جوان تر که توسط افرادی چون عسام العریان و عبدُل مُنعم ابوالفتوح نمایندگی می شوند به حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه به عنوان الگوی مطلوب حکومت اسلامی می نگرند. پذیرش مفهوم مدرن دموکراسی به معنای فاصله گیری شدید گروه از مفهوم قرآنی شوراست که اخوان در دهه ۱۹۹۰ به آن وفادار بود. شورا مفهوم مبهمی از حکومت اقتدار گرا اما عادلانه است که بر اصل مشورت استوار می باشد.
در کشور مصر تغییر در سیاست دینی مختص اخوان المسلمین نیست و از آن فراتر می رود. گروه جماعت اسلامی که برای ایجاد حکوت اسلامی در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دست به خشونت علیه مقامات، مسیحیان قبطی و گردشگران خارجی می زد، در اواخر دهه ۱۹۹۰ دچار تغییرات اساسی شد. گروه اسلحه را بر زمین گذاشت؛ اسلام گرایی افراطی را رها کرد و تصمیم گرفت به عنوان یک حزب سیاسی در چارچوب قوانین مصر به تبلیغ بپردازد. هر چند که دولت از اعطای مجوز به آنها امتناع کرد. از دیگر سو، حتی قبل از دگردیسی جماعت اسلامی، حزب الوسط از اخوان المسلمین جدا شده بود تا راه خود را برود. حزب الوسط هم اکنون دموکراسی مدرن را به جای اصل اسلامی شورا نشانده است و از گونه گونی مذهبی استقبال می کند و در عین حال مدافع تنوع عقیدتی و حضور نیرومند زنان در نقش های عمومی است. در این حزب نه تنها مسیحیان قبطی به عضویت پذیرفته می شوند بلکه یک مسیحی به نام رفیق حبیب ایدئولوگ مهم گروه است.
تغییرات عمیق تر
نشانه هایی وجود دارد مبنی بر این که سیاست مذهبی در کل منطقه در حال تغییر است. در تونس فعلی پس از انقلابی که زین العابدین بن علی را سرنگون کرد، النهضه بزرگترین گروه اسلامی کشور است که توسط شخصیت چپ گرای سابق، راشد غنوشی رهبری می شود. غنوشی به نفع دموکراسی پارلمانی، مفهوم اسلامی خلافت را کنار گذاشت و حزب او نیز خود را به عدالت اجتماعی، دموکراسی چند حزبی و تکثرگرایی مذهبی متعهد می داند. الگوی النهضه، جوانان اخوان المسلمین و اصلاح طلبان ایرانی از حکومت اسلامی، حزب عدالت و توسعه ترکیه است که از نوامبر سال ۲۰۰۲ تاکنون در آن کشور بر سر کار است. واقعیت این است حزب عدالت و توسعه در میان بحث و جدل های زیاد و دامنه دار، توانسته است در کشور ترکیه اصلاحات دموکراتیک زیادی انجام دهد. به عنوان نمونه این حزب مجازات مرگ را لغو کرد؛ به کار دادگاههای امنیتی که زیر سلطه ارتش قرار داشت پایان داد؛ موانع آزادی بیان را برداشت؛ بودجه نظامی را تحت کنترل غیرنظامیان درآورد؛ پخش برنامه به زبان کردی را مجاز شناخت و روابطی انعطاف پذیر هم با غرب و هم با دنیای اسلام برقرار کرد. هم اکنون رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه و رهبر حزب عدالت و توسعه یکی از محبوب ترین رهبران در خاورمیانه اسلامی به شمار می رود.
البته ما نمی خواهیم مشکلاتی که این سازمانهای اسلامی در مورد مسایلی چون حقوق فردی، گونه گونی مذهبی(Pluralism) و تمرین دموکراسی با آن مواجه هستند را کوچک جلوه دهیم. می توان گفت بحران مشروعیتی که اسلام گرایی افراطی به دلیل غفلت از حقوق دموکراتیک به آن دچار شده است باعث شروع عصر تازه ای شد که مشخصه آن تلاش برای یافتن نوع جدیدی از سیاست مذهبی است که هم حساسیت های مومنانه مردم را پاس بدارد و هم دموکراسی را جدی بگیرد.
اینک و در مراحل آغازین خاورمیانه پسا اسلامی، جنبش های مردمی موجود، مشخصه ای فراملی، پسا ایدئولوژیک و مردم سالارانه دارند. به عنوان نمونه جنبش سبز ایران، انقلاب تونس و خیزش مصر جنبش های مردمی دوران پسا اسلام گرایی را نمایندگی می کنند. این جنبش ها تلاش می کنند شکلی از حکومت مردم سالار را برقرار کنند که در جهت برقراری عدالت اجتماعی حرکت کرده و از حقوق بنیادی شهروندان محافظت نماید. بنابراین چه دلیلی برای ترس از این انقلاب های اجتماعی و تاریخ ساز وجود دارد؟ این جنبش ها مهم تر از آن هستند که قضاوت در مورد مشروعیت آنها را به کسانی چون حسنی مبارک و بنیامین نتانیاهو واگذاریم. چرا که این کار خیانت به عقل سلیم و مصلحت سیاسی و حتی عملی از روی ورشکستگی اخلاقی خواهد بود. مردم انقلابی و تشنه آزادی، شایستگی بیشتری دارند.
مولف: آصف بیات
برگردان: حسن توان
منبع: دو ماهنامه چشم انداز ایران، ش ۶۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست