سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

پیشوای نهم


پیشوای نهم

● برگی از زندگانی جواد الائمه ‌(علیه السلام‌)
سلام بر محمد بن علی ـ علیه السلام ـ . سلام بر جواد ابن الرضا ـ علیهما السلام ـ . سلام بر ابو جعفر ثانی و سلام بر مولود بابرکت شیعه ...
آری …

برگی از زندگانی جواد الائمه ‌(علیه السلام‌)

سلام بر محمد بن علی ـ علیه السلام ـ . سلام بر جواد ابن الرضا ـ علیهما السلام ـ . سلام بر ابو جعفر ثانی و سلام بر مولود بابرکت شیعه ...

آری این همان تعبیری است که هر گاه پدرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ تو را می‌دید از آن یاد می‌کرد؛ « این مولودی است که برای شیعیان ما، بابرکت‌تر از او متولد نشده است»(۱). این را ابو یحیای صنعانی گفته است در روزی که در محضر پدرت حضور داشته و تو در آن موقع طفل خردسالی بودی.

گویا پدرت امام رضا ـ علیه السلام ـ به مناسبت‌های گوناگون از تو با این عنوان یاد می‌کرده است و این موضوع در میان شیعیان و یاران حضرتش معروفیت داشته؛ به گواه چندین و چند تن از یارانش (۲).

بابرکت بودن تولدت برای شیعیان به خاطر زدوده شدن بسیاری از تهمت‌های دشمنان شیعه و به خصوص دشمنان پدرت؛ واقفیه‌ها است. تولدت در آن شرایط خاص که پدرت در تعیین جانشینی خود و امام بعدی با مشکلاتی روبرو شده بود باید هم پر برکت باشد. مشکلاتی که در عصر امامان قبلی ‌سابقه نداشت. پس از شهادت امام کاظم ـ علیه السلام ـ عده‌ای به نام «واقفیه» و بر اساس انگیزه‌های مادی، امامت پدرت را انکار می‌نمودند، چرا که امام رضا ـ علیه السلام ـ تا چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود. فقدان فرزند آن دسته از احادیثی که از پیامبر رسیده بود و امامان را دوازده نفر بیان نموده بود را زیر سؤال می‌برد و در نتیجه امامت خود آن حضرت و تدوام امامت را دچار خدشه می‌کرد و واقفیه این موضوع را دستاویز خود قرار داده بودند تا پدرت را انکار کنند.

گواه این معنا اعتراض «حسین بن قیاما واسطی»؛ یکی از سران واقفیه (۳) به حضرت رضا ـ علیه السلام ـ است که در نامه‌ای آن حضرت را متهم به عقیم بودن می‌نماید و می‌نویسد: چگونه ممکن است امام باشی و فرزندی نداشته باشی؟!

آنگاه پدرت در پاسخ او می‌نویسد : از کجا می‌دانی که من دارای فرزند نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی‌گذرد که خداوند پسری به من عطا می‌کند که حق را از باطل جدا می‌کند (۴).

طولی نکشید که وعده‌ی رسول خدا تحقق یافت و قلب حضرت رضا ـ علیه السلام ـ روشن شد و بلاخره تمام سمپاشی‌های دشمنان خاتمه یافت و آن زمانی بود که قدم به این دنیا گذاشتی و شیعیان را مسرور کردی ...

هشت ساله بودی که پدرت حضرت رضا ـ علیه السلام ـ را از دست دادی و به منصب امامت رسیدی. این برای برخی از جمله دشمنانت ناگوار بود که در این سن و سال چگونه یک نوجوان می‌تواند مسؤلیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمان را بر عهده بگیرد؟ آیا ممکن است انسانی در چنین سنی به آن حد از کمال رسید باشد که بتواند جانشین پیامبر خدا باشد؟

اگر چه دوران شکوفایی عقل و جسم انسان معمولا حد و مرزی خاص دارد و با رسیدن آن زمان جسم و روان به کمال می‌رسد اما چه مانعی دارد که خداوند بنابر مصالحی این دوران را برای بندگانی خاص کوتاه ساخته، در سالهای کمتری خلاصه کند. از این موارد و استثناها قرآن کریم از میان گذشتگان مواردی مثل نبوت حضرت یحیی در سن کودکی (۵) و تکلم حضرت عیسی در روزهای آغازین تولدش (۶) ذکر کرده است و به سفارش قرآن مردان الهی دیگری به جز امامان نیز از این موهبت و نعمت برخوردار بوده‌اند. بنابراین همان خدایی که چنین موهباتی را به افرادی در سنین کودکی و نوجوانی به بعضی می‌دهد به بعضی دیگر در سنین بالاتر داده است (۷).

این موهبت و بلوغ فکری و علمی‌ات زمانی بر همگان واضح و برای شیعیان کاملا ثابت شد که مناظرات و گفتگوهایت علمی با علمای بزرگ اسلامی و دیگر مذاهب را مشاهده کرده و تحسین و اعجاب دانشمندان پژوهشگران اسلامی اعم از شعیه و سنی را برانگیخت و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمیت وا داشت و هر کدام به گونه‌ای تو را ستودند.

آری! این پاسخهای قاطع و روشنگر بود که هرگونه شک و تردید در مورد پیشوایت را از بین برد و امامت را تثبیت نمود و به همین خاطر بود که وقتی فرزندت امام هادی ـ علیه السلام ـ نیز در سنین کودکی به امامت رسید دیگر برای کسی تردیدی بوجود نیامد، زیرا دیگر برای همه روشن شده بود که خرسالی تأثیری در برخورداری از این منصب خدایی ندارد.

امام جواد ـ‌علیه السلام‌ـ در علم، حلم و عبادت و دیگر فضایل اخلاقی سرآمد و ممتاز بود. با فصاحتی بی‌نظیر و کلامی بلیغ مسائل علمی را بدون درنگ پاسخ می‌فرمود. ادعیه و احادیث ایشان در عیون اخبار الرضا، تحف العقول، درهٔ الباهرهٔ، معالم العترهٔ، مناقب، بحار الانوار و سایر کتاب‌های حدیثی و تاریخی مندرج است.

هادی الیاسی

۱) الارشاد، ص ۳۱۹ .

۲) بحار الانوار ، ج ۵۰، ص ۲۰.

۳) الارشاد، ص ۳۱۸.

۴) همان.

۵) مریم : ۱۲.

۶) مریم : ۳۰ ـ ۳۲.

۷) اصول کافی ، ج ۱، ص ۳۸۴.