چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

توحید؛ دعوت به آگاهی


توحید؛ دعوت به آگاهی

مهم ترین اجزا و عناصر دین، اصول آن است و مهم ترین اصول دین اسلام، توحید است. بنابراین بخش اصلی آموزه های دین اسلام، مربوط به شناختی است که انسان از خداوند دارد. بر مبنای این شناخت و آگاهی، حقی که خداوند بر گردن انسان دارد، باید ادا شود.

باد و خاک و آب و آتش بنده‌اند‌ با من و تو مرده، با حق زنده‌اند

پیش حق آتش همیشه در قیام

همچو عاشق روز و شب پیچان مدام (مولوی)

مهم ترین اجزا و عناصر دین، اصول آن است و مهم ترین اصول دین اسلام، توحید است. بنابراین بخش اصلی آموزه های دین اسلام، مربوط به شناختی است که انسان از خداوند دارد. بر مبنای این شناخت و آگاهی، حقی که خداوند بر گردن انسان دارد، باید ادا شود.

انسان موحد، پایه ای ترین و بنیادی ترین اصل از دینی را که وعده رساندن او به سعادت را می دهد، دارد و انسانی که به توحید نرسیده، از این شالوده و بنیاد مهم بی بهره است.

انسان ها در طول تاریخ، باورها و گمان های بسیاری درباره خداوند داشته اند و عمده این باورها، شرک آلود بوده است؛ چرا که انسان ها عمدتا سعی داشته اند خداوند را با قیاس با آنچه خود در این دنیا دارند و اموری که در این جهان مادی شاهدش هستند، بشناسند.

در بسیاری از ادیان غیرالهی، خداوند دارای اعضای انسانی یا حتی حیوانی است. حتی خداوند یگانه نیست بلکه دارای شریک است.

دین الهی، سعی دارد به انسان آگاهی دهد که این دنیا، تنها جهان ممکن نیست و جهان آخرت، بسیار عظیم تر از این دنیاست و ملاک ها و مشخصات آن بسیار متفاوت است و خداوند یگانه خالق همه مخلوقات، با هیچ مشخصه دنیای مادی، قابل تصور نیست، در حالی که تلقی های انسانی از جهان و خلقت و ادیان غیرالهی، سعی دارند هویت های دینی چون خداوند و فرشتگان را در چارچوب امور دنیوی تفسیر کند: «در حقیقت کسانی که آخرت را باور ندارند فرشتگان را در نامگذاری به صورت مؤنث نام می‏نهند» (نجم ۲۷)

همچنین سعی دارند برای خداوند صفات و حالات انسانی متصور شوند: «آنها برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند (و ملائکه را دختران خدا خواندند) انسان کفران کننده آشکاری است!» (زخرف ۱۵) گویا مشکل اصلی همین ذات انسانی است که می خواهد همه امور را به ظن و گمان خود تفسیر کند: «آنها هرگز به این سخن یقین ندارند تنها از ظن و گمان بی پایه پیروی می‏کنند، با این که گمان هرگز انسان را بی نیاز از حق نمی‏کند.» (نجم ۲۸)

بنابراین انسان سعی می کند، همه چیز را دنیوی و مادی ببیند و حال آن که خداوند در قرآن انسان را دعوت می کند تا افق های بالاتری از حیات را درک کند و آگاهی عمیق تر از وضع خود در مراتب خلقت داشته باشد و دید خود را محدود به امور و اسباب دنیوی نکند و بداند این جهان مادی تنها ماوای او نیست و بناست به مراتب عالی تری از هستی سفر کند، اما برای کسب سعادت و نیکی در آن جهان، نیازمند شناختی صحیح و اولیه از خداوند و درکی از جهانی است که قوانین و صفات عالم مادی در آن غایبند. از این رو، ادا کردن حق خداوند، نه لطفی به اوست و نه چیزی را به او می افزاید؛ بلکه صرفا گامی است در راه تعالی یافتن انسان، چنان که مولوی می گوید:

سنگ بر آهن زنی آتش جهد

هم به امر حق قدم بیرون نهد

سنگ و آهن خود سبب آمد و لیک

تو به بالاتر نگر ای مرد نیک

هرچند عوامل دنیوی، ما را به مقاصد دنیوی می رسانند، اما اگر نگاه خود را به این علت و معلول ها محدود کنیم، علت اصلی ای را که موجب برقراری چنین قوانینی شده است نخواهیم دید و افق دیدمان بسیار محدود خواهد ماند. از این منظر، گمراهی و هلاکت و نگونبختی انسان در حیات پس از مرگ، معلول جهل و ناآگاهی اوست و اسلام انسان را برای رهایی از این نگونبختی به آگاهی عمیق و صحیح از منشأ وجود او و شناخت تنها خالقش دعوت می کند.

اسلام، انسان را به این نکته فرامی خواند که به آنچه در دنیا می گذرد و موجب غفلت او از منشأ حقیقی عالم کائنات شده است، با دقت و تردید بیشتری بنگرد. انسان در برابر امور و قواعد روزمره می تواند از خود سوال کند چرا امور جهان اینچنین است و چرا حوادث عالم از مسیر چنین قوانینی می گذرد و چرا وضع جهان گونه دیگری نیست؟

همین تردید افکندن در تلقی روزمره خودمان از امور دنیوی، می تواند موجب شود درکی عمیق تر نسبت به حقایق دینی کسب کنیم و برای پذیرش پیام توحید آماده تر شویم:

کاین سبب را آن سبب آورد پیش

بی سبب کی شد سبب هرگز به خویش

ساعد فیض آبادی