جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فوق ستاره های كم درآمد


در حال حاضر, حقوق بسیاری از بازیكنان شاغل در لیگ برتر از نظر خیلی ها نجومی و خارج از عرف است اما انتظار من این است كه ظرف تنها دو سال شاهد اولین بازیكن لیگ برتری با دستمزدی حدود ۲۰۰ هزار پوند در هفته خواهیم بود

می شود چیزی حدود ۱۰ میلیون ناقابل در هر فصل. این رقم حیرت آور است اما وقوعش تقریباً قطعی است چون شواهدی هرچند پیش پا افتاده نشان می دهند كه بالا رفتن سریع میزان دستمزدهای هفتگی كه با ۱۰۰ پوند جانی هینس، یكی از مهاجمان افسانه یی انگلیس در سال ۱۹۶۱ آغاز شد و امروز وارد مسیری شده كه دیوید بكام برای هفت روز كار در هفته، ۱۰۰ هزار پوند دریافت می كند ، نمی تواند به همین ترتیب ادامه پیدا كند.

قصد دارم روی این مسأله پافشاری كنم كه در این مطلب در مورد بازیكنان باكلاس در باشگاه های بزرگ صحبت می كنم. اما شاید اگر ۱۰ سال دیگر برگردیم و همین مقاله را یك بار دیگر مرور كنیم، خواهیم دید كه درآمد هفته یی ۲۰۰ هزار پوند مسأله یی عادی و پذیرفته شده است و همه در اندیشه ورود به مرحله یی جدیدتر هستند. زمانی كه در جام جهانی ۹۴ با هم تیمی هایم در تیم ملی ایرلند این مسأله را كه دور نیست آن زمان كه بازیكنی هفته یی ۱۰۰ هزار پوند حقوق بگیرد را مطرح كردم ، چیزی كه عایدم شد، تعجب همگی شان بود. اما امروز، تعداد چنین بازیكنانی مدام در شرف افزایش است. ممكن است به زبان آوردن این مسأله خنده دار و حتی مضحك باشد اما اخیراً مدیر برنامه های آندری شوچنكو اعلام كرده كه چلسی برای استخدام «شوا» باید روی ۸ میلیون پوند در سال، تقریباً ۱۵۰ هزار پوند در هفته را كنار بگذارد. همین تابستان گذشته، استیون جرارد پیشنهاد باشگاه چلسی كه شایعات چیزی حدود هفته یی ۱۰۰ هزار پوند را برایش تخمین زده بودند رد كرد اما قطعاً اگر باشگاه لندنی بخواهد پیشنهاد جدیدی را امسال برای جرارد مطرح كند، باید حقوق مورد نظر جرارد را تا هفته یی ۱۲۵ هزار پوند افزایش دهد یا اینكه سالی ۵/۶ میلیون پوند به كاپیتان لیورپول پرداخت كند. این تازه برای جرارد است. حساب كنید در مورد رونالدینیو وضعیت به چه ترتیبی می شود. در ۲۴ سالگی، جان تری كاپیتان چلسی هفته یی ۱۰۰ هزار پوند درآمد دارد. با این اوصاف، وقتی به اوج دوران بازیگری اش ظرف ۵ سال آتی برسد، معلوم نیست چه رقمی را درخواست خواهد كرد؟ در حال حاضر، رئال مادرید و منچستریونایتد یك برتری نسبت به چلسی در جذب بازیكنان موردنظرشان را دارند و آن عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان است. اما اگر چلسی بتواند ظرف چند سال آینده این توانایی و در نتیجه این جایگاه را به دست آورد و بتواند جذابیت های شهر لندن را برای بازیكنان به نمایش گذارد، آن وقت دیگر هیچ چیز و هیچ كس نمی تواند جلوی پیوستن بهترین بازیكنان دنیا به این تیم را بگیرد.

حساب كنید ظرف چند سال آینده چه اتفاقی برای بازیكنانی می افتد كه مثل سول كمپبل در پایان مدت قراردادشان به باشگاهی دیگر می پیوندند. كمپبل با قراردادی آزاد به آرسنال پیوست و چیزی حدود ۳۰ میلیون پوند به نفع توپچی ها كار كرد. بنابراین در آینده یی نزدیك، بازیكنانی با چنین شرایطی انتظار تخصیص مبلغ مناسبی به ازای این صرفه جویی برای باشگاه روی درآمدشان دارند. قطعاً این بازیكنان بدشان نمی آید تا مثلاً طی قراردادی ۴ ساله با باشگاه، علاوه بر حقوق هفتگی شان در سود صرفه جویی كه برای باشگاه كرده اند شریك شوند. با حسابی سرانگشتی می توان به حقوق سالیانه ۹ میلیون پوند یا به عبارتی ۱۷۵ هزار پوند در هفته رسید.

امروز ۲۰۰ هزار پوند كمی احمقانه به نظر می رسد اما اكنون دیگر حرفی از حقوق هفته یی ۴۵۰ پوند كه من از میلوال در اواخر دهه ۸۰ می گرفتم، نیست. زمانی هم ایپسویچ برای خریدم پا جلو گذاشت و با قراردادی حدود ۸۰۰۰۰ پوند برای سه سال مرا استخدام كرد ، دوستی داشتم كه حقوق من مقابل درآمدش به عنوان فروشنده سهام، هیچ بود با این حال او همیشه با دلخوری از آرزوهایش برای بازی در اولدترافورد یا هایبری می گفت.

در تمام دوران بازیگری ام، همواره با بازیكنانی برخورد داشته ام كه نسبت به درآمد كمترشان در قیاس با بازیكنان جوان تر ودر زمانی كه خودشان همسن آنها بودند شكایت داشتند. اول این بحث اینگونه مطرح شد: «چرا پیتر شیلتون هفته یی ۲۰۰۰ پوند می گیرد؟» بعد همه می گفتند: «چرا آلن شیرر باید هفته یی ۱۰۰۰۰ پوند درآمد داشته باشد؟» و حالا امروز مضمون جمله همان است فقط جای فاعل و رقم مربوطه عوض شده است: «آیا دیوید بكام ارزش هفته یی ۱۰۰ هزار پوند را دارد؟» نكته اینجاست كه امروز حقوق بازیكنان توسط فاكتورهای متعددی تعیین می شود. فاكتورهایی چون پخش تلویزیونی، بلیت فروشی و درآمدهای جانبی حاصل از آن و از همه مهمتر دست و دلبازی مدیران پولدار باشگاه ها. فكر می كنید چه مدت دیگر طول می كشد تا گنجایش ورزشگاه استمفوردبریج لندن از ۴۴۰۰۰ نفر به ۶۰۰۰۰ نفر افزایش پیدا كند و این قضیه تا چه حد روی افزایش درآمدهای شان تأثیر گذار است؟ در مورد آرسنال به طور كاملاً محافظه كارانه تخمین زده شده است كه با انتقال به استادیوم جدید درآمدشان از بلیت فروشی در هر بازی چیزی حدود ۵/۱ میلیون پوند بیشتر از درآمد كنونی بازیهای شان در هایبری خواهد بود.

برخی این بحث را مطرح كرده اند كه در آینده مبلغ قراردادهای تلویزیونی و پرداختی اسپانسرها، بازبینی خواهد شد. آنها این مسأله را مطرح كرده اند كه در گذشته به فوتبال بیش از حد در این زمینه ها بها داده شده است.

به عقیده من، این مسأله تهدید و ترساندنی واهی است. فوتبال و شبكه BSkyB انگلیس كه حق پخش رقابت های لیگ برتر را برعهده دارد، به یكدیگر نیاز دارند. هر دو طرف قراردادهای خوبی دارند. حتی اگر درآمد لیگ برتر از BS kyB به طور متعادل افزایش پیدا كند و بعد به صورت ثابت درآید بازارهای نوظهور دیگری چون آسیا پا به عرصه وجود می گذارند. بالاتر از آن باشگاه ها به خصوص در لیگ برتر ترجیح می دهند از طریق حق فروش مجزای هر مسابقه از طریق شبكه های كابلی (Pay-Per - View) درآمد بیشتری كسب كنند و به همین دلیل هم ممكن است فیلم های مربوط به صحنه های حساس بازیهای شان كه در تمامی فروشگاه ها قابل دسترسی هستند را قربانی كنند. ۱۸ ماه دیگر كه مذاكرات بر سر حق پخش تلویزیونی در لیگ برتر به نتیجه می رسد درست مصادف با رقابت های جام جهانی آلمان است. موفقیت این تورنمنت می تواند روی بالا رفتن مبلغ قراردادهای تلویزیونی لیگ برتر و لیگ قهرمانان تأثیر داشته باشد. اما از همه مهمتر این است كه تورنمنت های بزرگ، عظمت بازیكنان بزرگی را كه باشگاه ها با چشم طمع مدام درپی استخدام شان هستند را به خوبی به تصویر می كشد. از این جمله می توان انتقال زیدان به رئال مادرید و رونالدینیو به بارسا در جام جهانی قبل را نام برد. شاید جام جهانی بعدی متعلق به روبینیو و جرمن دفو باشد. اصلاً یادم نمی آید در دهه ۸۰ باشگاهی از حضور میلیاردری سود برده باشد. ۱۰ سال پیش، جك واكر با ریخت و پاش های خود در بلكبرن، شوكی جدید را در این زمینه وارد كرد. اما امروز حتی ولخرجی های او جای خود را دست ودلبازی های به رومن آبراموویچ در چلسی داده ند. اگر به همین ترتیب رؤسای پولدار، باشگاه های مورد دلخواه شان را بخرند، اصلاً نمی توان كاهش حقوق بازیكنان را متصور شد.

منتخب پولدارها

بازیكنان همیشه ولخرج بوده اند. همیشه به داشتن ماشین های باكلاس، زندگی در خانه های بزرگ و پوشیدن لباس های مد روز و در چشم بودن با چنین هیبتی علاقه نشان می دهند اما پولی كه امروز مثل سیل وارد ورزش شده به این معنا است كه ماشینی چون مرسدس بنز كه زمانی نشانی از گشاده دستی بود امروز تبدیل به اتومبیلی معمولی شده كه در كنار مارك های سرشناس و گرانقیمتی چون فراری یا لامبورگینی ارزش خود را از دست داده و فقط كنارشان پارك شده است. یك بازیكن فوتبال ممكن است حتی اتومبیلی به ارزش ۱۸۰ هزار پوند بخرد و به علاوه ۵۰ هزار پوند اضافه تر هم بدهد تا آن را به سلیقه خودش درآورند. بعضی بازیكنان بادی گارد (محافظ شخصی) هم دارند و در عین حال همسران شان هم بازار خوردو از مینی ماینر تا جیپ را امتحان می كنند. گرچه كمتر فوتبالیستی دیده می شود كه همسرش برای سفری درون شهری راننده یی اختصاصی داشته باشد اما این مسأله اصلاً عجیب نیست. به خوبی یادم می آید كه در اواخر دهه ۸۰ بازیكنان وقتی شنیدند كه استیو آرچی بالد (مهاجم اسكاتلندی تاتنهام كه حتی در بارسلونا هم بازی كرد) رویس رویس سوار می شود، شوكه شدند. من هیچ وقت چنین اتومبیلی فخرفروشانه یی نداشتم. لوكس بودن هیچ وقت برای خود من ارزش نداشته است. وقتی به میلوال پیوستم، گلفی روباز داشتم و آن را كنار ردیفی از اتومبیل های مدل بالای بی ام و پارك می كردم.

امروز چیزی كه برای بازیكنان اهمیت دارد این است كه آخرین مد روز و آخرین وسیله لوكس را تجربه كنند: اتومبیل ها، ابزارهای مكانیكی، انواع اسباب بازیها. وقتی خانه یی سه خوابه و مجزا از سایر ساختمان ها در منطقه «كنت» خریدم واقعاً خوشحال بودم. امروز بعضی از بازیكنان برای خودشان مینی - غول های سرمایه داری هستند كه مثلاً خانه یی تفریحی در حد یك میلیون پوند در جاهایی مثل پرتغال، اسپانیا و یا حتی دبی در اختیار دارند. در اوایل دهه ،۹۰ بازیكنان بیشتر حواس خودشان را به جای خریدن لباس روی سفرهای پرهزینه و ساعت ها و جواهرات نادر متمركز می كردند. در گیلینگام و میلوال، همه ما وسایل با ارزش مان از جمله ساعت با بند چرمی یا گردنبندهای مان را داخل كیسه یی پلاستیكی می انداختیم و از پشت در رختكن آویزان می كردیم. كافی بود یك نفر در را محكم می بست و آن وقت دیگر هیچ چیز نداشتیم! اما امروز بازیكنان چلسی حتی در زمین تمرینی شان هم برای خود قفسه های مخصوص و شخصی دارند كه می توانند در آن ساعت های رولكس یا جواهرات پر زرق و برق خود را قرار دهند. حدود یك دهه پیش، زمانی كه روز مسابقه به استادیوم استمفوردبریج می رفتم اصلاً نمی توانستم ماشین بازیكنان از هواداران را تشخیص دهم. خدایا ! چقدر زمانه زود عوض می شود!