یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

این زندگی است که تو ترک کردی, تماشا کن


این زندگی است که تو ترک کردی, تماشا کن

فیلم سینمایی «گذشته» وامدار حس نوستالژیکی است که همیشه نسبت به روزگارِ رفته وجود دارد اما بیش از این حس عمومی, وامدار گره های ناگشوده گذشته و تاثیرگذاری آنها در زندگی حال و آینده است

آفتاب: فیلم سینمایی «گذشته» وامدار حس نوستالژیکی است که همیشه نسبت به روزگارِ رفته وجود دارد اما بیش از این حس عمومی، وامدار گره‌های ناگشوده گذشته و تاثیرگذاری آنها در زندگی حال و آینده است.

دلایل مختلفی برای این سویه ارزشگذاری به گذشته از نگاه اصغر فرهادی در فیلم وجود دارد که روایت خطی و زمان حال فیلم یکی از آنهاست. روایتی که هرچند به شکلی درونی و عمیق با گذشته احمد، مارین، سمیر، سلین، لوسی و فواد سروکار دارد تا رابطه پیچیده زمان حال آنها را قابل درک کند، اما زمان وقوع قصه را نمی‌شکند و گریزی مستقیم به گذشته ندارد.

از همین‌رو می‌توان اینگونه تعبیر کرد که فیلم با وجود اینکه انرژی خود را از رویدادهای زمان گذشته دریافت می‌کند اما یک ادعای قابل‌تامل دارد. اینکه با پرداختن به برشی از موقعیت بحرانی و شرایط ملتهب این شخصیت‌ها در زمان حال، می‌تواند گذشته نادیده‌ای را که در رسیدن به این حال و روز، نقش داشته تا حدی روشن کند البته به میزانی که برای همراهی منطقی با قصه لازم است، نه همه‌چیز.

این برش با ورود احمد، پس از چهار سال به زندگی مارین آغاز می‌شود، ورود برای قطعیت‌دادن به جدایی‌شان که می‌توان با ذهنیت ایرانی، از آن تعبیر به یک نقشه ازپیش‌تعیین‌شده برای انتقام داشت؛ انتقام مارین از احمد که چهار سال پیش به یکباره ترکش کرده است. همان‌طور که احمد در یکی از بگومگوهای‌شان به آن اشاره می‌کند.

نشانه‌های لازم برای تبدیل شدن این ذهنیت به یقین کم نیست چراکه احمد وارد یک زندگی متعارف و معمولی یا حداقل، ادامه زندگی که چهار سال پیش رهایش کرده نمی‌شود. این را وضعیت به‌هم‌ریخته ظاهر زندگی و روابط مارین می‌گوید که اصرار زن برای رنگ کردن خانه آن هم دست تنها و در شرایط بارداری، نشانه استعاری آن است. مارین، احمد را به تماشای زندگی‌اش دعوت کرده است.

از همین جاست که طراحی‌های خاص فرهادی برای گویا کردن روابط زمان حال آدم‌ها از خلال گذشته، آن هم با کدهایی در همین حال و روزمره، وارد کار می‌شوند که برخی از آنها خوب جواب می‌دهند و برخی هم نه.

مانند تصویری که در فیلم از احمد ترسیم می‌شود به‌عنوان مردی همراه، مهربان، ملاحظه‌کار، قابل‌اعتماد و... که همه درخواست‌های مارین را قبول می‌کند و قصد ترمیم و درست کردن همه‌چیز را دارد حتی آنچه زن به زبان نمی‌آورد مثل لوله آب زیر سینک ظرفشویی. اما نقطه ظریف و درونی این است که احمد از شروع فیلم کوله‌بار بی‌مسوولیتی خود را که هرلحظه هم سنگین‌تر می‌شود، به دوش می‌کشد. چه‌بسا او به خاطر عذاب وجدانی که از رها کردن مارین و فرستادن زن به سمت‌وسوی این زندگی آشفته دارد، نمی‌تواند پاسخ منفی به هیچ یک از درخواست‌هایش بدهد. اتفاق مهم هم اینجاست که مخاطب از روایت زمان حال به شکلی برآمده از مسیر درام، آن هم بدون توضیح اضافی و مستقیم و مانور دادن بر رفتارهای احمد می‌تواند این شخصیت را در گذشته و حال درک و باور کند.

اما همین اتفاق در توزیع اطلاعاتی که قرار است چرایی رفتارهای لوسی و مخالفت او با رابطه مادرش و سمیر را در روندی تدریجی ترسیم کند، نیفتاده است. در واقع روند تدریجی یا همان اطلاعات‌دهی قطره‌چکانی به گونه‌ای در بخش میانی فیلم کند و مکانیکی پیش می‌رود که به رئالیسم موقعیت لطمه می‌زند و باور تدریجی بودن این روند، در مسیر واقعی درام قصه سخت است.

به نظر می‌آید مسیر رد و بدل شدن اطلاعات و کامل‌شدن پازل اتفاقی که منجر به خودکشی سلین شده، به اندازه‌ای خرد و ریز شده که رجوع چندباره به آن و ازسر‌گیری ارایه اطلاعات درست از همان جایی که رها شده، هاله رمز و راز و کنجکاوی‌برانگیز اطراف این رویداد را از بین برده و اهمیتش را کمرنگ کرده است. تا جایی که وقتی در پایان، قرار است زنجیره این اتفاقات، مخاطب را به نقطه‌ای متفاوت و خاص برساند، غافلگیری در پی ندارد.

چه‌بسا علت آن هم اهمیت زیادی باشد که به این اتفاق (علت خودکشی سلین) به‌عنوان هسته مرکزی درام فیلم داده شده تا در روندی تدریجی با ایجاد تعلیق کنجکاوی مخاطب برای همراهی بیشتر شود. درحالی‌که با مانور کمتر بر بازخوانی چندباره این اتفاق، این امکان وجود داشت که ضربه نهایی، کاری‌تر باشد و تاثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد درحالی‌که اینگونه نیست و پایان قصه به جهت دراماتیک، نمایش و اهمیتی درخور اتفاقی که در لایه درونی‌تر فیلم افتاده، پیدا نمی‌کند.

ضربه‌ای که می‌توانست توجه مخاطب را از ورای همه اتفاقات و روابط تودرتو و به‌هم‌پیچیده ترسیم‌شده در فیلم متوجه رابطه نافرجام سمیر و سلین کند. زوجی که در شرایط عادی و طبیعی قادر به برقراری ارتباط نبوده‌اند اما زنجیره اتفاقات گذشته تا زمان خودکشی سلین، مرد را پس از ماه‌ها به باور این احتمال می‌رساند که همسرش او را دوست داشته است.

در واقع می‌توان فیلم را مجموعه‌ای از روابط ناکام و نافرجام در زمان گذشته و حال دانست، از رابطه احمد و مارین تا رابطه سمیر و مارین که مشخص است با کشفی که سمیر کرده نمی‌تواند به روال سابق

- به گفته سمیر با فراموش‌کردن گذشته و پرداختن به زمان- حال ادامه‌ پیدا کند؛ هرچند در همین شکل رابطه هم این مارین است که رابطه را پیش می‌برد.

رابطه سمیر و سلین هم که به نظر می‌آید با گذر از آب و آتش دریچه‌ای برای نوشدن و بازنگری پیدا کرده، وضعیت غریبی دارد؛ با زنی (سلین) که در کما به سر می‌برد و واکنشی به تست‌های پزشکی نشان نمی‌دهد و مردی (سمیر) که در انتظار تولد فرزندش از زنی دیگر (مارین) است اما نمی‌داند این زن، واقعا دوستش دارد یا تنها او را جایگزین عشق گذشته‌اش (احمد) کرده است.

سحر عصرآزاد